دفتر دانایی و داد


میرجلال الدین کزازی "شاهنامه" را به نثر نوشت.

ایسنا: باز نویسی شاهنامه فردوسی به نثر و به قلم میرجلال الدین کزازی در راه نشر است. این نویسنده و پژوهشگر در باره ی باز نویسی شاهنامه گفت:

باز نوشت شاهنامه را زیر چاپ دارم که از آغاز تا انجام با نثری هم ساز و هم آهنگ با زبان شاهنامه است. در واقع در این اثر شاهنامه را به نثر نوشته ام. این کتاب در 700 صفحه نوشته شده است که در دو پوشینه (جلد) در نشر زرین و سیمین به چاپ می رسد. این دفتر به احتمال زیاد "دفتر دانایی و داد" نام خواهد داشت.*


*روزنامه ی شرق بیستم و بهمن ماه نود خورشیدی

نظرات 5 + ارسال نظر
شهرزاد دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:07 ق.ظ

استاد پیشینه درخشانی در این گونه بازنوشت‌ها دارد. سال‌ها با شاهنامه زندگی کرده و خاکش را خورده، مطمئن هستم این کار به بهترین شکل ممکن انجام شده و این هماهنگی و همسازی به برگردان زیبایی که از ایلیاد کرده طعنه خواهد زد.

نام اثر را هم خیلی دوست دارم. پیام شاهنامه و خالقش را به خوبی به دوش می کشد. این نثرنویسی‌ها خوبی دیگری هم دارد شاید کمی از این عربی نویسی های که گریبان تمام کتاب‌ها و ادبیات‌مان را گرفته و همین طور دارد عین قارچ زیاد می شود و از کودکی با فرزندانمان رشد می کند، پیشگیری می‌کند و پویایی زبان پارسی را حفظ می کند. زبان ما برای زنده ماندن به جز شعر به این طور کارها هم خیلی نیاز دارد.

کاملن با شما موافقم.
این روزها، بی توجه به تمامی واژه های عربی که روزانه به کار می برم مدتی است که بی برو برگرد از به کار بردن کلمه فارسی خودداری می کنم و به جایش می گویم:
پارسی.

پروانه دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:31 ق.ظ http://shahnamehferdowsi.blogsky.com/

دو جلد شاهنامه به نثر از دو نویسنده و پژوهشگر دارم ولی حتی دوست ندارم به کسی توصیه کنم بخواند چون به نظرم آن روح شاهنامه را ندارند .
یک سی دی هم هم دارم که سه یا چهار شاهنامه به نثر دارد ولی هیچکدام را دوست ندارم و گاهی که به آنها مراجعه می کنم به خودم می گویم نثر نوشتن شاهنامه امکان ندارد.
اکنون بی تابانه چشم به راه چاپ این کتاب هستم چون به نظرم استاد خودش شاهنامه است. نوشتن نه جلد نامه باستان و خواندن کل شاهنامه و ثبت صدایشان و نوشتن چندین جلد کتاب در باره ی شاهنامه... همه با درک و احساس بالا، بی گمان کتابی بی نظیر خواهد بود.
چیزی که استاد همیشه بر آن تکیه دارند نبود فیلم از داستان های شاهنامه است . امیدوارم این کتاب راهنمای خوبی برای فیلمنامه نویسان و کارگردانان شود و رقابتی بیت سازندگان فیلم بر سر ساختن فیلم بر اساس داستان و درس های زندگی شاهنامه شود.
و بی گمان راهنمای و مرجع خوبی برای شاهنامه خوانان و نقال ان و پرده خوانان باشد.
ایدون باد

راست است. این ها روح شاهنامه را ندارند. امیدوارم کتاب میرجلال این گونه نباشد که باورم بر این است که احتمالن نیست. ولی حتا امیدوارم که کتابی باشد که خیل ها بتوانندبخوانند و بفهمند و رویاهای خودشان را در مورد این اساطیر به پرواز درآورند. رویاهایی که سینما جلوی پروازشان را می گیرد. بیشتر بگویم در این مورد:

داستان فیلم ساختن از روز این آثار یک بحثی است که گاه پیش می آید و من و دوست عزیزم گابریل گارسیا مارکز با آن مخالفیم.
این به درستی در مورد آثاری که در مورد پیامبران هم هست، صادق است.
مثال:
ببینید من بعد از دیدن فیلم محمد رسول الله، هر وقت می گویند "حمزه" چهره ی آنتونی کویین در نظرم مجسم می شود و ذهنم اجازه هیچ پروازی را ندارد.
در مورد مسیح که بماند. هر گاه به مسیح فکر بخواهم بکنم اولین مسیحی که در سینما دیدم جلوی چشمم مجسم میشود ینی مرحوم جفری هانتر.

مارکز اجازه فیلم ساختن بر اساس رمان صدسال تنهایی را به کسی نمی دهد. یک بار به بونوئل داد و بونوئل داشت مقدمات کار را فراهم میکرد که مرد. بعدش دیگر هر کارگردان صاحب نامی به سراغش رفت به او اجازه ی این کار را نداد. میگفت: به طول مثال هر کس وقتی کتاب را می خواهد تصویر از خوزه آرکادیو بوئندیا در ذهنش مجسم می کند. یکی او را چون پدر بزرگ خودش می بییند، یکی چون عمو و ..........
ولی اگر بیاییم و به جای او گریگوری پک را قرار دهیم دیگر تمام میشود. خوزه آرکادیو تمام میشود و همه او را گریگوری پک می بینند.
می ماند سر شاهنامه که به نظر من اصنل اساطیر نباید به کسانی که ما میشناسیم شبیه بشوند. من یک بار در دوران کودکی یک فیلم رستم و سهراب هندی دیدم. باور کنید هر وقت که نام رستم و سهراب را با هم میشنوم (تک تک نه)، با هم می شنوم این دو آرتیست در نظرم ظاهر می شوند. این به نظر من که عشق سینما هستم اصلن درست نیست که بشنوند فیلم. مگر این که خب خیلی به آن ها نزدیک نشویم. که سخت است و نمی شود.

مهدی فر زه دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:05 ق.ظ

سلام.

آنان که به جای فارسی پارسی می نویسند دوستداران راه استادانی جون فردوسی و کزازی هستند.

فرناز شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:27 ب.ظ http://farnaz.aminus3.com/

دفتر دانائی و داد . دلم رفت ! چقدر قشنگ .
راهشان و راهتان پر رهرو باد .

فرناز شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:29 ب.ظ http://farnaz.aminus3.com/

ببخشید این یادم رفت : این بهترین عکسیه که تا به حال از ایشون دیدم . در حال و هوای مناسب و در جای مناسب .
اگر این عکسو خودت گرفتی که هزاران آفرین بر تو باد !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد