یوری نیکولایویچ مار و فردوسی

شاهنامه اثری است که آفتاب نظم پارسی در آن به اوج کمال و ترقی خود رسیده است. منظومه ای است که آن را می توان گنجینه ی فصاحت زبان پارسی و خزینه ی سخنوری نامید. یادگاری است که همه ی داستان ها و قصص آن با انواع صنایع و قدرت شعری آراسته شده. حقیقتن در باره ی این اثر بی نظیر می شود شعر فرخی را به یادآورد:

از هر صنایعی که بخواهی بر او اثر

وز هر بدایعی که بجویی بر او نشان

این کتاب تا زبان پارسی وجود دارد، یا به عبارت دیگر تا زمانی که این عالم برپاست، باقی و راهنمای شعرا و نویسندگان خواهد بود.

کلام موزون با شعر در ادوار بعد، مدت متمادی از آهنگ جدا نمی شد و در نتیجه ی جریان مرکب و متمادی ترقی تا آن حد کمال و درجه ی عالی رسید که به وجود آمدن شاهکاری ادبی مانند شاهنامه امکان پذیر شد. شاهکاری که نه تنها ایران بلکه کلیه ی بشر متمدن، حق دارد خود را به آن مفتخر و سرافراز آن شمارد.


(یوری مار 1893-1935- وزن شعر شاهنامه - هزاره ی فردوسی )

از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی


ادامه مطلب ...

در پناهگاه شاهنامه

جلیل دوستخواه


از پا در آمدیم و شاهنامه به دستیم همچنان

در بزم  ِ گرم ِ اهل شاهنامه، نشستیم همچنان


از اوستاد ِ سرفراز ِ توس سخن در میانه بود

وز شاهنامه، گنج ِ شایگان که به گیتی یگانه بود


گفتند و با زگفته ایم و نیز بگویند بعدها

پایان نگیرد این سخن به مردم این عصر و نسل ِ ما


ایرانی ام از آن شاهنامه ببالم که سر به سر

پویایی است و هوشمندی و خرد و دانش و هنر


*


دردا که در نخست گام، درآمد زپا جلیل

شد تخته بند ِ بستر و جسمش بماند علیل!


پتیاره اژدها بکرده بود سر راه او کمین،

تا درکشد به کام و فرو بلعدش زمین


نگذارد او بماند همگام رهروان

در راهِ پُر ز شوکت آزاده مردمان


اما من آن نیم که بلرزم ز باد ِ سرد

در گوشه ای بیفتم و پیچم به خود ز درد


این گفته ام ز رودکی است به لوح ضمیر، حَک

-وندر درستی اش مرا نبوَد هیچ گونه شَک-


"ای آن که غمگنی و سزاواری

وندر نهان، سرشک همی باری"


رفت آن که رفت و آمد آن کامد

بر رفته و گذشته چه غم داری؟!


هموار کرد خواهی گیتی را

گیتی است؛ کی پذیرد همواری؟!


مُستی مکن که ننگرد او مُستی!

زاری مکن که نشنود او زاری!


شو تا قیامت آید زاری کن؛

کی رفته را به زاری، بازآری؟!!


اندر بلای سخت، پدید آید،

فضل و بزرگ مردی و سالاری!"


"شرمنده می کنم به صبرو تحمل زمانه را

نگذارمش که لحن ِ عَجز دهد این ترانه را!"


هفتاد و هشت ساله ام جلیل که بنوشتم این سخن

بر یاد ِ شاهنامه، دفتر ِ فرهنگی ی کهن.

علی دشتی و فردوسی


فردوسی با سرودن شاهنامه، مجد و افتخارات فراموش شده را به خاطر فرزندان این مرز و بوم آورد و تاریخ پر از غرور ملی را که یگانه ضامن بقا و حیات ملتی می توان باشد، ایجادکرد و داستان پهلوانی و سلحشوری ایران را زنده کرد. افسانه های تاریخی ایران را از فراموشی و امحا حفظ کرد و همانطور که خود او می گوید: از نظم کاخ بلندی پی افکند که دست تطاول ایام از خراب کردن آن کوتاه است.

اگر ایلیاد و ادیسه از شاهکارهای ادبیات دنیا به شما می رود و هومر بزرگترین شعرای دنیاست، چرا ما فردوسی را نظیر او، و  شاهنامه را جزء کتب خالد  ادبی نداینم؟


(علی دشتی - مقاله ی فردوسی با حافظ - کتاب سایه )

از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی


علی دشتی را در ویکیپدیا ببینید.

شاهنامه آیدین

آیدین سلسبیلی:


«خودم را می دیدم که در میان علفزار وسیعی از تپه ماهورهای سرسبز و منتهی به آسمان آبی راه می روم. جریان هوای اطرافم با نظم خاصی ، هر چند لحظه یک بار شدت می یافت  و دوباره آرام می شد.. بادی که هر لحظه می وزید، از سرعتم می کاست و گویی دعوتی بود برای یافتن دلیل.. به بالای تپۀ سبز هدایت می شدم که دشتی را پیش رو داشت. آنجا بود که پرنده ای عظیم یافتم با پرهای افشان سپید... او در مرکز دشت نشسته بود و بال های فراخش را به آرامی و با آهنگ همان بادی که می وزید تکان می داد... همۀ جریان هوای آن علف زار با حرکت بال های او ایجاد می شد.. به نزدیک پایش که رسیدم، چشمان زیبا و عمیقی دیدم که به من نگاه می کرد... از او پرسیدم:«تو سیمرغی؟» با صدایی مردانه بسیارآرام و متین گفت :بله من سیمرغ هستم، چه می خواهی؟»

...


از مقدمه کتاب:  شاهنامه فردوسی متن کامل(بر اساس چاپ مسکو)/تصویرگر آیدین سلسبیلی

قیمت:صد و نود هزارتومان

نشر ژرف 1391


http://www.facebook.com/Shahnameh3d