یکی نغز بازی

چه باید همی زندگانی دراز، / چو گیتی نخواهد گشادنت راز؟!


همی پروراندْت، با شهد و نوش؛ / جز آوایِ نرمت نیارد به گوش؛


یکایک، چو گویی گسترْد مهر / نخواهد نمودن به بد نیز چهر


بدو شاد باشی و نازی بدوی / همه راز دل را گشایی بدوی


یکی نغزْبازی برون آوَ َرد / به دلْت اندر، از درد، خون آورد.


شاهنامه  خالقی مطلق ،داستان جمشید از بیت 191 تا 194  ص 52 

* یکایک : ناگهان


این بیت ها در پایان داستان جمشید از زیان فردوسی آمده است  درست پس از این بیت ها است که  داستان ضحاک آغاز می گردد.

بیت ها به این معنی است که زندگانی دراز چه سودی دارد ، درست هنگامی که تو خوب و خوشحال هستی و فکرش را نمی کنی که روزگار چهرۀ بدی هم داشته باشد چنان بازی  بر سرت خواهد آورد که دلت را به درد آورده و خون می کند.


شاهنامه و فمیینیسم



شاهنامه و فمینیسم

مهری تلخابی

انتشارات ترفند

چاپ دوم

 2200 تومان


نویسنده با بررسی زنان شاهنامه از دیدگاه فمینیسم ، آنچه که در ذهنیت عام نسبت به زنان می گذرد را به چالش کشانده و نظرات دیگری را برجسته می نمایاند.

فمینیسم بر این نظر است که زنان  تا زمانی که  خود را به چشم یک "ماده"  ببینند جامعه نیز آنها را "ماده" می بیند ، وجودی که زیبایی و فرزند زایی اش بیشتر از این که یک "انسان" است، مورد توجه بوده است.

 

پیش از آغاز بحث بر سر زنان شاهنامه باید بدانیم  از گذشتگان و شاهنامه انتظار امروزین  داشتن ، نادانی است. در این کتاب  زنان شاهنامه از دید فمینیسم به سه دسته سپید و خاکستری و سیاه تقسیم می شوند.


زنان سپید : چنان زندگی می کنند که مردان از آنها انتظار دارند مانند ارنواز و شهرناز و سیندخت، ماه آفرید ، سهی ، سرو ، آزاده

زنان خاکستری :نه فرشته اند نه شیطان، مانند رودابه و تهمینه و گردآفرید و سودابه و منیژه، کتایون و..


زنان سیاه : زنان شیطان صفت مانند زنان جادو


به عنوان نمونه کوتاه نوشتی از بررسی نگاه فیمینیسم به تهمینه در اینجا آورده می شود.


تهمینه:


1-جسارت عمل تهمینه از دید فمینیسم خوشایند است ولی جسارتی است  که او را به بردگی میبرد. تسلیم تهمینه در برابر امیالش سبب می شود که او، به فجیع ترین شکل موجود تن می دهد. تهمینه در عین حال که جسور است ، خائن است، خیانتی که او به خود و فرزندش می کند، نابخشودنی است.


2- تهمینه تسلیم شرایط است او به سادگی خود را قربانی سرنوشت می کند.


3- تهمینه زن مظلومی است او همانگونه رفتار می کند که مردان انتظار دارند.


4- تنها بارقه در زندگی این زن جسارتش بود . اگر چنین نبود او نیز در میان انبوه زنان شاهنامه گرفتار فراموشی می شد.


5- آشنایی تهمینه با مسائل زمانه قابل تحسین است. دلاوری های رستم در زمان خود بسیار مهم بوده و تهمینه از آن با خبر بوده است.


6- قدرت مرد و موقعیت احتماعی  و سیاسی رستم عواملی است که مورد توجه تهمینه است که نشان می دهد جذابیت اصلی مردان از نگاه زنان زیبایی نمی باشد.


7- تهمینه در برابر عشق بزرگش  به رستم که همۀ زندگیش را برای آن می گذارد هیچ انتظاری از او ندارد. اینکه تهمینه را چنین ستایش کرده اند که او به آینده ای دورتر می اندیشیده که پسری از رستم داشته باشد تا راه پدر را ادامه دهد ، به نظر فمینیست ها چنین تصوری از زن و احساسات او داشتن بلاهتی بیش نیست. چنین برداشتی از زن  بی تردید برداشتی مردانه  با تحمیل نظر مردانه است.


9-از دید فمینیسم، تهمینه پس از رستم دچار از خود بیگانگی شدیدی می شود چنان خود را در وجود سهراب نابود می کند که بودن او پس از سهراب، گویی  گناهی بزرگ است. تهمینه به عنوان مادر معنای زندگی اش در سهراب خلاصه می شود.

از دید جامعه او زنی بی سرپرست و حتی اگر پدر او را حمایت کند بد سرپرست خوانده می شود. تن دادن هر زنی  زیر چنین بار گرانی نیاز به بررسی دارد.


10-بی گمان عقد شرعی میان رستم و تهمینه در میان نبوده است و بی شک تهمینه هویت ممتازی در بین جامعه ندارد. رستم آزادی عمل تهمینه را از او می گیرد و در عوض به او چشم انتظاری  و انقیاد می دهد . سهراب در پاسخ به این همه محبت تهمینه خود را در راه افزون خواهی و جاه طلبی اش به نابودی می کشاند.


تهمینه در دسته زنان خاکستری جای می گیرد.


این یادداشت در اینجا هم منتشر شده است

معنی «هنر» در شاهنامه


معنی هنر در شاهنامه

هنر در شاهنامه به معنای امروزین نیست در اینجا یک نمونه از معنی آن را می خوانیم:


هنر بهتر از گوهر نامدار / هنرمند را گوهر آید به کار


ترا با هنر گوهر است و خِرَد / روانت همی از تو رامش بَرَد


از داستان «گفتار اندر پادشاهی رستم به توران زمین» این بیت ها از زبان رستم به گودرز است هنگامی که به او تاج و تخت و سرزمین می دهد.


دکتر خالقی مطلق:

در این دو بیت" هنر" به معنی "کاردانی و قابلیت" است و "گوهر" به معنی "نژاد ، اصل و نسب"

"به کار آمدن" یعنی "ضرورت داشتن".

کاردانی از داشتن اصل و نسب برزگ بهتر است. ولی برای شخص کاردان اصل و نسب نیز ضروری است. در شاهنامه غالبا  خرد برتر از هنر و هنر برتر از گوهر بشمار میرود ولی از سوی دیگر آن که دارای گوهر بزرگ است ، غالبا خرد و هنر نیز دارد، مگر در یکی دو مورد استثنا، از جمله بویژه طوس که بنا بر روایت شاهنامه با وجود داشتن گوهر بزرگ از خرد بیگانه و از هنر کم نصیب است.

 خالقی مطلق دفتر نهم صفحه 730