دیوان و تهمورث

طهمورث (...)
چون بر تخت بنشست , دیوان بر مردمان مسلط گشته بودند , او با دیوان حرب کرد و ایشان را از رنج نمودنِ مردم بازداشت و کار بر دیوان تنگ شد و هر جا که از ایشان بگرفتی , همی کشتی و رنج نمودی, تا دیوان به نزدیک او آمدند و گفتند : تا کی ما را به درد خواهی داشتن؟
گفت: تا آن وقت که چوبِ خشک و زِهِ خشک به حدیث آیند و درخت جامهء ملوک بر آرد و باد اندر مشت بگیرم و طعامی خوش بخورم که او را گاو نکشته باشد و آتش نه پخته باشد.
پس ایشان(دیوان) طنبور بساختند , گفتند :اینک چوب و زِه که سخن گوید.
کرم ابریشم را بیاوردند , که تا بر درخت ابریشم تنید و از آن بپختند و بتافتند , گفتند: اینک درخت که جامهء ملوک بار آورد.
و زنبور انگبین نهادند و گفتند : اینک طعام خوش , که بی رنجِ گاو و پختنِ آتش بیامد.
و این کارها سه دیو کردند یکی را هشتم نام بود, و دیگر را اداورا و سیوم را ونتو .
و مرو و قهندز او(طهمورث) بنا نهاد و مرگ او به ایران شهر بود.
________________________________________________
تاریخ گردیزی- تالیف :ابوسعید عبدالحیّ بن ضحاک بن محمود گَردیزی (قرن پنج)
تصحیح عبدالهی حبیبی.
_______________________________________________
برداشت از صفحه سبوی تشنه  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد