26 تخته تابلو فرش شاهنامه فردوسی دوره بایسنقر در موزه فرش ایران


آثار استاد موسوی سیرت در موزه فرش ایران 


طراحی و بافت 26 تخته تابلو فرش شاهنامه فردوسی دوره بایسنقر
آثار استاد موسوی سیرت در واقع نمایش 26 صفحه از شاهنامه بایسنغری است.این شاهنامه در زمان حکومت تیمور و پسرانش به ویژه بایسنغر نگارگری شده و جلوه های هنر و مکتب تیموری در آن نمایان است.
زمان آغاز بافت فرش های نمایشگاه را سال 71 می باشد و کار بافت آثار تا سال 76 ادامه یافته است، جنس چله فرش ها از ابریشم و بافت ها از پشم است., تابلوها به موزه فرش اهدا شده و پس از اتمام نمایشگاه در انبار نگهداری خواهد شد.
بافنده تلاش کرده از نظر ابعاد، فرش ها وضعیت یکسانی داشته باشند
آثار اهدا شده به موزه فرش در کارگاه استاد موسوی سیرت به یاری هنرمندان جوان ایرانی و ذوق و سلیقه استاد پدید آمده اند. رنگ های طراحی و بافت قالیچه ها به صورت همزمان انجام شد. 
قالیچه ها حاشیه نداشته اما یک حاشیه تشعیری با الهام از نقوش سنتی برای آنها نتخاب شده است.
نام هنرمندان هر قالیچه در بالای حواشی، در داخل کتیبه هایی درج شده است. 

Designing and reproduction of 26 carpet tableaus according to the images of Shahnameh (The Letter of Kings ) of Ferdowsi(available in Iranian Carpet Museum -- Tehran ), Mohsen Mousavi

Mousavi Carpet Gallery , established by the great master of arts, Mr. Seyad Abolhassan Mousavi Sirat in 1960, is one of the oldest and most active centers of carpet industry and is a pioneer of designing , creation of images and innovation in Carpet industry
 .

ماجرای بازگرداندن شاهنامه‌ طهماسبی به ایران از زبان دکتر حسن حبیبی

ماجرای بازگرداندن شاهنامه‌ طهماسبی به ایران از زبان دکتر حسن حبیبی

اریخ - سایت کتابخانه مجلس نوشت:

دکترحسن حبیبی، رییس بنیاد ایران‌شناسی در رابطه با ماجرای بازگرداندن شاهنامه طهماسبی به ایران گفت:«این شاهنامه در زمان ولیعهدی و سپس پادشاهی شاه طهماسب صفوی فراهم آمده است. ولیعهد ابتدا در هرات بود و با جمعی از هنرمندان و نگارگران به تبریز آمد و در آن‌جا ترکیبی از هنرمندان دو شهر را مأمور تهیه این شاهنامه کرد. نوشتن این شاهنامه با نگاره‌های متعدد و تعداد 15 تن هنرمند و نگارگر و خوشنویس و جدولبند و کاغذساز و مرکب‌ساز و صحاف‌کار بوده که بر اساس برنامه‌ای دقیق و برای مدتی طولانی انجام یافته است.»


حبیبی با اشاره به این‌که کاغذ کتاب «شاهنامه طهماسبی» به اندازه رحلی بزرگ یا سلطانی است، اضافه کرد: «کاغذ این شاهنامه بسیار نازک شبیه کاغذهای بیبل امروزی و دست‌ساز است. این کتاب دارای جدول است و نکته مهم در این قسمت آن است که در گذشته و همچنین امروزه گهگاه نگارگران قسمتی از نگاره را بیرون قالب یا قاب اصلی می‌برند. در این کتاب که موارد بسیاری از این قبیل وجود دارد، برنامه به این ترتیب بوده که نگارگر طرح نگاره و قسمت‌هایی را که از قاب یا چارچوب بیرون زده است، تعیین می‌کرده و جدول‌ساز در جاهایی که نگاره از چارچوب خارج می‌شده‌، خط نمی‌کشیده است.»


او افزود: «نکته دیگر آن‌که پشت و روی هر صفحه پر از نوشته است، یعنی اشعار در جاهایی است که یک نگاره نیست و یا قسمتی را نگاره پر کرده است؛ اما هیچ‌گاه اثر مرکب روی صفحه در پشت صفحه وجود ندارد. خط کتاب نیز به طور متوسط خوب است و شاید تنها نکته‌ای که می‌توان در این شاهنامه اشاره کرد، نبودن یک خوشنویسی تمام‌عیار است. کتاب در اصل دارای 258 مجلس بوده است که با دریغ، قسمت قابل‌ توجهی از آن از کتاب بیرون کشیده و تک‌تک فروخته شده و طبیعی است که متن را نیز دچار کسری کرده است. »


حبیبی در ادامه با اشاره به این‌که نگارگران دست‌اندرکار در آغاز نگارش این شاهنامه 15 نفر بودند که نام و نشان 9 نفر از آنان معلوم است و بقیه ناشناخته‌اند، ادامه داد: «9 نفر از افرادی که نام‌شان معلوم است، عبارت‌ا‌ند از سلطان محمد میرمصور، آقا میرک، دوست‌محمد، میرزاعلی، مظفرعلی، شیخ محمد، میرسیدعلی و عبدالصمد و شش تن دیگر نام‌شان معلوم نیست و در برخی اسناد با حروف لاتین A,B,C,D,F,H نامیده شده‌اند.»


او گفت: «مسؤولیت کار در ابتدا با دوست‌محمد و پس از وی با میرمصور بوده است و پس از آن‌ها ظاهرا آقامیرک کارها را اداره می‌کرده است. این کتاب پس از آن‌که به پایان می‌رسد، صحافی می‌شود. صحافی کتاب عالی بوده و این معنی از جلد سوخته و تذهیب‌شده‌ی آن که درون و بیرون آن را دربر دارد و هم‌اکنون موجود است، پیداست و پس از پایان کار مهر شاه طهماسب را بر صفحه 16 کتاب نقش کرده‌اند که آن‌ هم موجود است.»

حسن حبیبی با بیان این‌که از این به بعد سرگردانی کتاب آغاز می‌شود، اظهار کرد: «دو روایت از سفر شاهنامه به کشور عثمانی وجود دارد. یکی آن‌که شاه تهماسب این کتاب را همراه با قرآنی که آن هم با خط نوشته و تذهیب شده بود، برای سلطان عثمانی به عنوان هدیه می‌فرستد که البته از نام و نشان قرآن یادشده تاکنون خبری به دست نیامده و روایت دیگر این است که در آشفتگی‌ها و آشوب‌هایی که در همان زمان در تبریز پیش آمده بود، این شاهنامه ربوده می‌شود و پس از مدتی از عثمانی و از خزانه‌ سلطان سر در می‌آورد.»

رییس بنیاد ایران‌شناسی با اشاره به این‌که خبرهای جسته گریخته از این شاهنامه تا سال‌های 1800 میلادی در دست است، عنوان کرد: «در این سال‌ها اسلحه‌دار خزانه‌ محمد عارفی برای مجلس‌های کتاب، یادداشت‌های کوچکی به ترکی برای سلطان عثمانی می‌نویسند که این یادداشت‌ها در زمانی که من کتاب را دیدم، در لابه‌لای صفحات موجود بوده است. پس از آن تا سال 1903 خبری از این کتاب نیست. در این سال عثمانی این کتاب را به «بارون ادموند دوروچیلد»، بانکدار لندنی، می‌فروشد. کتاب در سال 1903 در موزه هنرهای تزیینی پاریس نمایش داده می‌شود اما این نسخه در نمایشگاه‌های 1910 مونیخ و 1912 پاریس و 1931 لندن و 1940 نیویورک دیده نشده است.»

وی ادامه داد: «در سال 1959 «آرتور هوتن اول» که مدتی هم رییس موزه متروپولیتن آمریکا بوده این کتاب را از دوروچیلد می‌خرد و در همان سال یا سال‌های بعد از ولش که سرپرست موزه هنری ساک بود، می‌خواهد که با همکاران خود مطالعه‌ای تفصیلی درباره‌ این کتاب نگارگران، تکنیک و غیره انجام دهند.»

حبیبی با اشاره به این‌که ولش پس از مدتی طولانی این کار را به پایان می‌رساند و در سال‌های بعد کتاب در 800 نسخه و به سبک مخصوص در دو جلد چاپ و منتشر می‌شود، اظهار کرد: «در سال‌های 1970 هوتن 78 مجلس کتاب را به موزه متروپولیتن هدیه می‌کند و یا می‌فروشد و بعد با سفارت ایران تماس می‌گیرد و کتاب را معرفی می‌کند و می‌نویسد که حاضر است این کتاب را بفروشد تا به میهن اصلی‌اش بازگردد. مکاتباتی در طی این چند سال شروع می‌شود و در نهایت هنگامی که شاه ایران به آمریکا می‌رود، هوتن به وی می‌گوید که چون گرفتاری‌های مالیاتی دارد، ناگزیر است این کتاب را بفروشد و اگر ایران کتاب را نخرد، وی ناگزیر آن را اوراق می‌کند و مجالس نگارگری آن را به علاقه‌مندان می‌فروشد.»

او افزود:« چند مکاتبه و رفت‌وآمد پس از آن صورت می‌گیرد و پس از آن از دربار به نخست‌وزیری می‌گویند که کتاب گران است و چنین پولی برای خرید آن موجود نیست. به هرحال پس از این پاسخ هوتن تهدید خود را عملی می‌کند و 78 مجلس که قبلا فروخته می‌شود، تعدادی که شاید به هفت مجلس برسد، نیز شخص ولش می‌خرد. یک مجلس از شاهنامه هم گفته می‌شود که موزه رضا عباسی خریداری کرده که من آن را ندیده‌ام، دو مجلس دیگر را هم صدرالدین آقاخان که فوت کرده است خریده و یک مجلس به تخت‌ نشستن کیومرث توسط صدرالدین به مناسبت آن‌که رییس کمیساریای پناهندگان بود و برای کار پناهندگان افغانی به ایران آمده بود، خریداری شد و از بقیه مجالس منهای 118 مجلس که فعلا در اختیار ایران است، خبر ندارم.»

دکتر حبیبی با اشاره به این‌که چند سال پس از پیروزی انقلاب خانواده هوتن با میراث فرهنگی تماس گرفته بودند که حاضرند مابقی کتاب را بفروشند و قیمتی را پیشنهاد کرده بودند، اظهار کرد: «در آن زمان ایران در حال جنگ بود و مشکلات ارزی و نیز مسائل دیگر باعث شد تا خرید کتاب دیگر ممکن نباشد. بعدها مجددا تماس گرفتند و این‌بار علاوه بر قیمت، معاوضه کتاب را با چند تابلو پیشنهاد کردند که موضوع در شورای عالی انقلاب فرهنگی مورد بررسی قرار گرفت و شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز تنها یک تابلو را که با آرمان‌ها و اعتقادات ما برای هیچ‌کس قابل ارائه نبود، پیشنهاد داد تا برای معاوضه انتخاب شود و در نتیجه کارگروه تصمیم گرفت که مابقی شاهنامه با این تابلو معاوضه شود.»

رییس بنیاد ایران‌شناسی با اشاره به این‌که این مطلب به اطلاع طرف مقابل رسید و مدت طولانی گذشت تا معاوضه‌ یک تابلو قبول شد، گفت: «در ادامه کارشناس طرف مقابل تابلو را تأیید کرد و ایران نیز باید شاهنامه را می‌دید و سرانجام وین اتریش که در آن زمان روابط خوبی با ایران داشت، برای معاوضه تابلو و کتاب شاهنامه طهماسب پیشنهاد شد که مورد قبول طرف مقابل قرار گرفت.»

او ادامه داد: «از کارشناسان ایرانی، دکتر اکبر تجویدی و دکتر شهریار عدل بودند که تحت نظر آقای معیری، سفیر ایران در پاریس، باید شاهنامه و مجالس آن را می‌دیدند و تأیید می‌کردند و به دلیل این‌که دکتر تجویدی قادر به خروج از پاریس نبود، طرف مقابل موافقت کرد که کار کارشناسی در فرودگاه پاریس انجام یابد و فرودگاه اورلی یک اتاق محفوظ را برای 24 ساعت در اختیار سفارت ایران قرار داد و تمام قسمت‌های شاهنامه تهماسب مورد بازدید قرار گرفت و پس از تأیید همان‌ روز به مقصد وین - اتریش حرکت کرد.»

حبیبی سپس گفت: «در اتریش سفارت ایران، وزارت خارجه‌ اتریش و پلیس اتریش را در جریان گذاشته بود و رییس پلیس اتریش قول همه‌گونه همکاری داده بود تا نیم‌ ساعت قبل از فرود هواپیما، تدابیر امنیتی مناسبی در فرودگاه با آرایش پلیس فراهم شود. از طرف ایران نیز هواپیمای دولت آماده شد و به دلیل این‌که تابلو داخل هواپیما نمی‌رفت، آن را در انبار جا دادند و آقای دانیالی و آقای حجت به همراه تابلو به اتریش رفتند و در محل تعیین‌شده فرود آمدند.»

او با اشاره به این‌که صندوق‌های شاهنامه با یک وانت به هواپیمای ایران نزدیک شد و صندوق‌ها به داخل هواپیما برده شد، اظهار کرد: «صندوق‌ها باز شد و با صورت مجلس مطابقت داده شد و آقای حجت از هواپیما پیاده شد، تابلو را به داخل وانت برد و کارشناسان هنگامی که از صحت تابلو مطمئن شدند، تابلو را تحویل گرفتند. اسم این تابلو، «زن سوم »بود. وانت آن‌ها حرکت کرد و در هواپیما نیز بسته شد. قرار بر این بود وقتی هواپیما کاملا در آسمان قرار می‌گیرد، سفیر ما در وین به اینجانب تلفن کند که در ساعت هشت بعدازظهر پنج‌شنبه تلفن کرد و خیال من راحت شد. روز شنبه، صندوق‌ها تحویل اینجانب شد و روز یکشنبه آن‌ها را به موزه هنرهای معاصر که تابلو معاوضه‌شده در آن‌جا بود، تحویل دادم.

 /6262


تابلوی فردوسی و نماهایی از شاهنامه در موزه استاد بهزاد


تابلوی فردوسی و نماهایی از شاهنامه در موزه استاد بهزاد

ابلو فردوسی و نماهای مصور از شاهنامه یکی از تابلو های ارزشمند موزه بهزاد بوده که در گالری چهارم این موزه نصب شده است . این تابلو با ابعاد 50* 5/96 می باشد و مدت زمان ساخت آن از تاریخ 21/1/40 لغایت  15/10/1341  بوده است .

 در این اثر فردوسی در مرکزیت تابلو قرار گرفته است و چنانچه روبرو تابلو ایستاده این اثر را به جهت دیداری به دو قسمت مساوی تقسیم کنید، شاهد آن خواهید بود که در بخش فوقانی تابلو ،بالای سر فردوسی ، سیمرغ نوزادی که زال سفید مو نام گرفت (فرزند سام نریمان و از تبار جمشید) را در منقار گرفته است. کنار آن در سمت راست تابلو ازدواج زال و رودابه را ملاحظه می کنید . از این ازدواج فرزندی به نام رستم (به معنی دلیر) که پر آوازه ترین پهلوان ایرانی  شاهنامه می باشد بوجود آمد که سر انجام به دست شغاذ برادر ناتنی اش کشته  شد.

 اولین داستان شاهنامه نیز با داستان ضحاک شروع می شود که شما در سمت چپ تابلو ، ضحاک را می بینید که در پشت آن اهرمنی تصویر شده که بر شانه ضحاک بوسه زده و از جای بوسه های وی بر  دوش ضحاک ، دو مار بیرون آمده است .

ضحاک پسر مرداس بود و با شکست جمشید، هزار سال با ظلم وستم حکومت کرد و بلاخره با قیام فریدون و کاوه آهنگر با نماد پرجم کاویانی  از تخت ظلم خود به پایین کشیده شد. بر همین اساس ، استاد حسین بهزاد در این تابلو در پشت ضحاک ، اهرمن و پشت اهرمن پادشاه جمشید و همراهانش را به تصویر درآورده . کمی پایین تر رویاروییه ضحاک و کاوه آهنگر را در حالی که کاوه آهنگر پرچم به دست ،به همراه یارانش می باشد ، نشان داده شده است. پایین این تصویر ، جنگ رستم و دیو سفید دیده می شود و پس از آن اسفندیار رویین تن را می بینیم که درگیر تیری است که توسط رستم(سمت راست تابلو در حال پرت نمودن تیر به تصویر گشیده شده است ) در چشمانش نشسته است.

در مرحله پایین تر و سمت چپ تابلو ، برخی از مراحل هفت خوان اسفندیار، یعنی عبور از بیابان و نبردش با شیر و غلبه از بر آن و نبردش با شیاطین که در کنار فردوسی کشیده شده اند، به تصویر درآمده. در پایین ترین بخش تصاویر داستانی هم ،شیر کشته شده توسط رستم نشان داده شده است.

 در بالای سر فردوسی ، تیر خوردن گرد آفرین، زن جنگجوی ایرانی توسط سهراب دیده می شود.

در سمت راست تابلو از بالا نبرد سیاوش نشان داده شده. در پایین این تصویر مرگ سهراب به دست رستم به تصویر درآمده است. بالاخره فرامرز پسر رستم که همه جا با پدر بوده نشان داده شده است.  در این تابلو ادوات جنگی و داستانهای نوشته شده بر برگهای کاغذ که گرد فردوسی بر زمین پراکنده شده است در پایین تابلو و شخصیتهای تابلو در بالا دیده می شود.

در این تابلو که نمونه کوچکی از شاهکار های هنری حسین بهزاد است، در بالای صفحه 45 صورت ، 2 شیر ،1 سیمرغ ، 5 اسب  5 عدد مار دیده می شود . و در پایین 1 عدد کلاه پادشاه ، کلاه رستم با دو پر و کلاهی دیگر احتمالا متعلق اسفندیار کشیده شده است . 25 عدد شمشیر ایرانی که با طلایی نشان داده شده است  و 25 عدد شمشیر عربی که  با قلمگیری سفید دیده می شود ، 8 عدد خنجر ، 5 عدد کلاه خود ، 25 برگ کاغذ که 8 عدد برگ نوشته ،4 عدد تیر دان ،7 عدد پر ،14 عدد گرز ، 3 عدد سپر، در این تابلو گشیده شده است

شعر نوشته شده بر کاغذ ها به قرار زیر است:

چنان به که ضحاک خورد روز و شب

به نام فریدون کشودی لب

فریدون سبک بار رفتن  گرفت

که راز هر کس نهفتن گرفت

که پیل سپید سپهبد ز بند رها گشته و امد به مردم گزند

چنین گفت رستم به اسفندیار

که اوردی ان تخم زفتنه به بار

چو تو را جنان دید سرگشته شد

کش بخت بسته شد

 این تابلو یک سال و اندی به طول انجامید.


سوگند شاهی کیخسرو در پیشگاه کیکاووس، در آتشکده آذرگشسب و در محضر رستم و گودرز و...


بهادر امیر عضدی

گزیده هایی از شاهنامه فردوسی 

*** 
« سوگند شاهی کیخسرو در پیشگاه کیکاووس، در آتشکده آذرگشسب و در محضر رستم و گودرز و... »، در شاهنامه فردوسی.
*** 
کنون از تو سوگند خواهم یکی / نباید که پیچی ز داد اندکی -
که پر کین کنی دل ز افراسیاب / دمی آتش اندر نیاری به آب -
ز خویشی مادر بدو نگروی / نپیچی و گفت کسی نشمری -
به گنج و فزونی نگیری فریب / همان گر فراز آیدت گر نشیب - 
به تاج و به تخت و نگین و کلاه / به گفتار با نگردی ز راه -
بگویم که بنیاد سوگند چیست / خرد را و جان ترا پند چیست -
به گویی به دادار خورشید و ماه / به تیغ و به مهر و به تخت و کلاه -
به فر و به نیک اختر ایزدی / که هرگز نپیچی به سوی بدی -
میانجی نخواهی جز از تیغ و گرز / منش برز داری و بالای برز - 
چو بشنید زو شهریار جوان / سوی آتش آورد روی و روان - 
به دادار دارنده سوگند خورد / به روز سپید و شب لاژورد - 
به خورشید و ماه و به تخت و کلاه / به مهر و به تیغ و به دیهیم شاه -
که هرگز نپیچم سوی مهر اوی / نبینم بخواب اندرون چهر اوی - 
یکی خط بنوشت بر پهلوی / به مشکاب بر دفتر خسروی -
گوا بود دستان و رستم برین / بزرگان لشکرهمه همچنین -
به زنهار بر دست رستم نهاد / چنان خط و سوگند و آن رسم و داد -

از ان پس همی خوان و می خواستند / زهر گونه مجلس بیاراستند -


http://www.dastanedad.blogsky.com

چند سندِ نمادین از « تحسین و تکریم » و « تخفیف و تحقیر » شاهنامه فردوسی، در گذرِ تاریخِ " فرهنگ و ادب پارسی


بهادر امیر عضدی

چند سندِ نمادین از « تحسین و تکریم » و « تخفیف و تحقیر » شاهنامه فردوسی، در گذرِ تاریخِ " فرهنگ و ادب پارسی "

***
آنچه کوروش کرد و دارا، وانچه زرتشتِ مهین / زنده گشت از همّت فردوسیِ سحر آفرین -
« ملک الشعرای بهار » ///
شاهنامه هست بی اغراق، قرآن عجم / رتبه ی دانای طوسی رتبه ی پیغمبری -

« ملک الشعرای بهار » ///
ای حکیم نامی ای فردوسی سحر آفریــن / ای به هر فن در سخن چون مرد یک فن اوستاد - 
شـور احـیـای وطـن گـر در دل پـاکـت نـبـود / رفـته بـود از ترک و تـازی هـستی ایـران بـه بـاد - 
نیست غم گر حرمتت اهل زمان نشناختند / هـر هـنـرمـنـدی بـه عصر خویش محروم اوفتاد – 
« ملک الشعرای بهار » ///


تاریخ سیستان از قدیم ترین آثاری است که از شاهنامه فردوسی و علت رد آن از طرف سلطان محمود غزنوی، 
« اینچنین » سخن گفته است : 
«ابوالقاسم فردوسی شاهنامه به شعر کرد و بر نام سلطان محمود کرد و چندین روزهمی برخواند. محمود گفت همه شاهنامه خود هیچ نیست مگرحدیث رستم و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست. ابوالقاسم گفت: زندگانی خداوند دراز باد. ندانم اندر سپاه او چند مرد چون رستم باشد اما این دانم که خدای تعالی خویشتن را هیچ بنده چون رستم دیگر نیافرید.» ///
***
و فرخی سیستانی مجیز گوی دربار، در برابر زخمی که شاهنامه فردوسی به قلب سلطان محمود غزنوی زده، او را
« اینچنین » دلداری می دهد :
اندر آن وقـت، که رسـتم، به هـنر نام گرفـت / جنگ بازی بُـد و مردانِ جهان، سست سگال -
گر بدین وقـت، که تو رزم کنی، زنـده شــود / تیرِ ترکانِ ترا، بوســــه دهد، رســـــــتمِ زال - ///
و درجای دیگر:
شجاعتِ تو، همی بِســتُـرَد ز دفترها / حدیثِ رستمِ دستان و نامِ سامِ سوار - ///
باز فرخی به شاهنامه، بد می گوید تا خاطر آزرده سلطان را تسلی داده باشد :
نامِ تو، نام همه شـاهان بِسـتُرد و بِبُـرد / شـاهنـامه پس از این هـیج ندارد مقدار - ///
درجای دیگر:
همه حدیث ز محمود نامه خوانَد و بس / همانکه قصه ی شــهنامه خوانَدی همـوار - ///
درجای دیگر:
گفتا: چنو دگـر به جهان هیچ شــــه بوَد؟ / گفتم: ز من مپـرس، به شـهنـامه کـن نگاه - 
گفتا: که شـاهنـامه دروغ است ســـربـسر / گفتم: تو راست گیر و دروغ از میان بِکاه -

http://www.dastanedad.blogsky.com

پهلوانان اندیشمند شاهنامه

ایرج ، سیاوش، بهرام گودرز واسفندیار از ایران و اغریرث برادر افراسیاب و پیران  از توران  تا مرگ بر سر بینش خود می مانند، چنانکه که گویی همیشه چشم انتظار فاجعه بر سر راه آن ایستاده اند.


ایرج یک صلح پرست یا پاسیفیست بی چون و چراست که در امید رسیدن به صلح با پای خود به دوزخ می رود. او با ساده دلی در کویر شور در جستجوی چشمۀ آب شیرین است.

 

سیاوش یک آیین پرست است. او هم اهل صلح است و هم اهل جنگ، به شرط آنکه    هدف ، نگهداشت آیین های مردمی باشد، وگرنه از آن سرباز می زند، چه خطا از سنگر خودی باشد و چه از سنگر بیگانه.



اسفندیار قانون پرست است . او میداند که قانون همیشه به حق نیست، ولی چارۀ قانونِ ناحق قانون شکنی نیست. چون این روش بیشتر جامعه را به هرج و مرج می کشاند. تا به عدالت.


بهرام ِ گودرز نخست به سیاوش نزدیک است، یعنی او از آیین شکنی و رفتار نامردمی ایرانیان در برابر فرود رنج می برد، ولی پس از آنکه همۀ کوشش او برای جلوگیری از فاجعه به جایی نمیرسد و شاهد کشته شدن فرود و مادر او و سوختن دژ میگردد به ایرج نزدیک می شود و از هر چه جنگ و خونریزی است بیزار میگردد و این بیزاری را در واپسین دم زندگی بر زبان میاورد. پس آیا جستجوی تازیانه در واقع تنها بهانه ای برای خودکشی نیست؟ به سخن دیگر ، بهرام که توانایی جلوگیری از فاجعه را ندارد  و می بایست با همۀ کوشش خود تماشاگر بیداد باشد، ناچار وفاداری به آرمان خود را نه در رویارویی با حریف ، بلکه در کشمکش با خویشتنِ خویش میجوید و از زندگی دست میشوید.



رویهمرفته این چهار تن از الگوی پهلوان "بزن بهادر" بیرون میایند و نمونه "پهلوان اندیشمند" را می سازند و این حقیقت در کنار برخی ویژگیهای دیگر کتاب ، در مجموع شاهنامه را از ردیف حماسه های بدوی بیرون میبرند و از آن حماسه ای درام گونه میسازند . این بزرگترین تفاوت بنیادین است میان شاهنامه  و دیگر حماسه های ایرانی و جز ایرانی.


دکتر خالقی مطلق

یادداشت های شاهنامه- بخش دوم و سوم- صفحه 30 - 31



دیوان و تهمورث

طهمورث (...)
چون بر تخت بنشست , دیوان بر مردمان مسلط گشته بودند , او با دیوان حرب کرد و ایشان را از رنج نمودنِ مردم بازداشت و کار بر دیوان تنگ شد و هر جا که از ایشان بگرفتی , همی کشتی و رنج نمودی, تا دیوان به نزدیک او آمدند و گفتند : تا کی ما را به درد خواهی داشتن؟
گفت: تا آن وقت که چوبِ خشک و زِهِ خشک به حدیث آیند و درخت جامهء ملوک بر آرد و باد اندر مشت بگیرم و طعامی خوش بخورم که او را گاو نکشته باشد و آتش نه پخته باشد.
پس ایشان(دیوان) طنبور بساختند , گفتند :اینک چوب و زِه که سخن گوید.
کرم ابریشم را بیاوردند , که تا بر درخت ابریشم تنید و از آن بپختند و بتافتند , گفتند: اینک درخت که جامهء ملوک بار آورد.
و زنبور انگبین نهادند و گفتند : اینک طعام خوش , که بی رنجِ گاو و پختنِ آتش بیامد.
و این کارها سه دیو کردند یکی را هشتم نام بود, و دیگر را اداورا و سیوم را ونتو .
و مرو و قهندز او(طهمورث) بنا نهاد و مرگ او به ایران شهر بود.
________________________________________________
تاریخ گردیزی- تالیف :ابوسعید عبدالحیّ بن ضحاک بن محمود گَردیزی (قرن پنج)
تصحیح عبدالهی حبیبی.
_______________________________________________
برداشت از صفحه سبوی تشنه  

سخنان ایلبر اویتایلی در باره فردوسی و شاهنامه

 فیلم را از اینجا ببینید



برداشت از اینجا:

/www.enyuksek.blogspot.com

ویدئوی زیر بخش کوتاهیست ازسخنان ایلبر اورتایلی ilber ortaylı نویسنده و تاریخ دانان بنام ترکیه و رئیس موزه کاخ توپکاپی که چندی پیش میهمان ویژه برنامه تلویزیونی tarihin arka odasi (حیاط خلوت تاریخ) با اجرای مراد بارداکچی (موسیقیدان و کارشناس برجسته تاریخ) بود.در اثنای برنامه صحبت از ایران و زبان فارسی و تاثیر ادبیات پارسی بر شعر کهن ترکیه به میان آمد و استاد ایلبر اورتایلی با روایت چگونگی نگارش شاهنامه و خواندن ابیاتی از آن با لهجه شیرین ترکی، شیفتگی خود را به فرهنگ و ادب پارسی و بویژه فردوسی بزبان آورد.نکته: شاید بخشی از اطلاعات وی در مورد فردوسی درست نباشد اما هدف از نگارش این مطلب ایراد گرفتن به معلوات این مورخ و نویسنده ترک نیست.هدف تلنگریست دوستانه به پانترک ها که همیشه در مباحث مربوط به ادبیات پارسی و مخصوصا شاهنامه،دوراز منطق و کاملا افراطی و نژادپرستانه برخورد کرده اند.امیدوارم این ویدئو  بتونه تاثیر گذار باشه.چرا که از زبان یک مورخ برجسته ترک بیان شده که خود پانترکها هم خیلی قبولش دارن.(ویدئو بزبان ترکی و با زیر نویس فارسی است)و