یکی نغز بازی

چه باید همی زندگانی دراز، / چو گیتی نخواهد گشادنت راز؟!


همی پروراندْت، با شهد و نوش؛ / جز آوایِ نرمت نیارد به گوش؛


یکایک، چو گویی گسترْد مهر / نخواهد نمودن به بد نیز چهر


بدو شاد باشی و نازی بدوی / همه راز دل را گشایی بدوی


یکی نغزْبازی برون آوَ َرد / به دلْت اندر، از درد، خون آورد.


شاهنامه  خالقی مطلق ،داستان جمشید از بیت 191 تا 194  ص 52 

* یکایک : ناگهان


این بیت ها در پایان داستان جمشید از زیان فردوسی آمده است  درست پس از این بیت ها است که  داستان ضحاک آغاز می گردد.

بیت ها به این معنی است که زندگانی دراز چه سودی دارد ، درست هنگامی که تو خوب و خوشحال هستی و فکرش را نمی کنی که روزگار چهرۀ بدی هم داشته باشد چنان بازی  بر سرت خواهد آورد که دلت را به درد آورده و خون می کند.