که ایران چو باغیست خُرّم بهار/ شکفته همیشه گل کامکار،
اگر بفگنی خیره دیوارِ باغ / چه باغ و چه دشت و چه دریا، چه راغ
نگر تا تو دیوار او نفگنی / دل و پشت ایرانیان نشکنی!
کزان پس بود غارت و تاختن / خروش سواران و کین آختن!
من ایدون شنیدم که جای مِهی / همی مردم ناسزا را دهی!
که" هر کو سلیحش به دشمن دِهد / همی خویشتن را به کشتن دِهد!
که چون باز خواهد کَش آید به کار / بداندیش با او کند کارزار!"
شاهنامه ویرایش خالقی
چاپ سخن/ دوم ص1052