آغاز کلاس نقّالی ِپیشرفته مرشد «نگار بقراطی »از شنبه دو م مرداد ۱۳۹۵ در سرای محله کوهسار
انتهای اشرفی اصفهانی - سیمون بولیوار خ الوند
09355293847
09902251205
بانو سیمین مهر نقالی یک هنر مردانه است اما زن ها آن را بهتر اجرا میکنند چراچنین اتفاقی میافتد؟
این بر میگردد به این که در واقع اولین قصه ها را مادران می گفتند، قصه گویی یک هنر و اتفاق زنانه است، یعنی ما اولین قصه ها را از مادرانمان شنیدهایم ، من یک بار هم در گفتوگویی مطرح کردم، میتوان گفت اولین نقال یا قصهگو یا روایتگر «شهرزاد» است که با آن ترفند زنانه ومهربانی که در گفتارش وجود داشته هزارویک شب جان خود را در روایت قصهها قرار داد، در گذشته ها به خاطر این که گوسانها و قصه گویانی که بر سر چهارراهها مجبور بودند داستانها را تعریف کنند و در پایان دوره ساسانی داستان سرایان دوره گرد داستانهای بسیاری را مخصوصا داستانهای رستم و نوادگانش را مثل شهریار و برزو را در گذرگاه ها بازگو میکردند، علتی شد که قصه گویی به این شکل به دست مردان افتاد، همین طور که به پیش میآییم در عصر حاضرچون جایگاه نقل و نقالی در قهوهخانهها بود حضور زنان به خاطر مسائل مذهبی در این مکان ها امکان پذیر نبود، ولو این که ما زنانی داشتیم در اواخر دوران پهلوی بانوی نقالی بود به نام «بلقیس» که در مجالس زنانه نقل زنانه میگفت، حال یا ازشاهنامه بود یا از نوع دیگری، به هر روی به واسطه مسائل مذهبی زنان از این دایره خارج شدند، اما حالا که جایگاه نقالی فقط قهوه خانه ها نیست زنان توانسته اند باز هم وارد این عرصه شوند و فعالیت کنند، من فکر می کنم نرمشی که زنان در گویش خود دارند هنری است که مسلما مردها نمیتوانند داشته باشند، شاید آن ها بهتربتوانند مسائل پهلوانانه را به واسطه قدرت بدنی معنا کنند، اما قسمتهایی از شاهنامه هست که ظرافتهایی دارد که شاید از زبان ما زنان زیباتر بیان شود، به خاطر شیوه قصه گویی و این که این خاطره جمعی در ذهن ما زن ها وجود دارد و ما از دیرباز به قصه گویی و آن نرمش گفتار آشنا هستیم.
نقالی به نوعی کهن ترین شکل بازگویی افسانه ها در ایران است، این را فقط به ایران میتوانیم اختصاص بدهیم یا این شیوه را در کشورها و نقاط دیگر جغرافیایی هم داشتیم؟ آیا در جای دیگری هم ردی از نقالی میبینیم، نقالی در سال 2011 به عنوان میراث معنوی بشر توسط ایران در یونسکو ثبت شد اما موضوع این است که این شکل بازگویی افسانه ها فقط در ایران بوده؟ چون قبل از این در یونان حماسههای ایلیاد و اودیسه را داریم، آن ها هم به نوعی شیوه ای مثل نقالی ما داشتند یا دارند؟
متن کامل را در ادامه بخوانید
برداشت از سایت شاهو صالحی از شاگردان زنده یاد مرشد ترابی:
مرشد ولی اله ترابی سفید آبى در سال ١٣١٥ در ده سفید آب از توابع شهرستان تفرش در استان مرکزی به دنیا آمد. در دوران کودکى همراه خانواده به تهران آمد و در محله دروازه غار ساکن شدند. پدرمرشد ترابى تعزیه خوان بودومرشد ولى از همان دوران تاتی تاتی کردن، نقش طفلان مسلم را در نمایش هایش بازی می کرد. هرچه بزرگتر می شد نقش های بلندتری را بازی می کرد .پس از دو طفلان به ترتیب نقش های حضرت قاسم، حضرت علی اکبر و حضرت یوسف (ع) را تا ٢٠ سالگی خواند و پس از مدتی تعزیه خوانی را رها کرد. بعد از تعزیه به سراغ آموختن فنون ورزش های رزمی قدیم مثل چوب بازی شیرازی، شمشیرزنی، پرتاب نیزه و کارد و... رفت. در سنین نوجوانى با اجازه پدر، در محضر مرشد نقال دکتر روح الله شوقی تلمذ کرد و روایت های سینه به سینه نقالی را از ایشان آموخت .در حدود سال ١٣٤٠ بود که نقالى را شروع کرد. درسال ٥٣ یک روز آقای عطاالله بهمنش تعداد زیادی از نقالان فعال را در پشت بام تئاترشهر جمع کرد و گفت برای انتخاب نقال افتتاحیه جشن طوس، هر نقالی یک خط شعر می خواند و یک حرکت می کند. نفر اول بلند شد و فریاد زد بهمنش گفت: . بعدی از جا برخاست و آرام شروع کرد: بهمنش گفت: . این روند تا آخرین نفر ادامه داشت. نوبت که به مرشد ولى رسید ، از روی صندلی بلند شد و گفت : و یک چرخ زد. بهمنش گفت: بعد از آن در جشنواره های شیراز و اصفهان و بسیاری دیگر مقام های اول نقالی را کسب کرد و تا امروز ادامه داد مرشد ولى اله ترابى امروز شنبه ساعت یک ظهر بعد از سپری کردن درد شدید ناشی از کسالت سن در سن ٧٧ سالگی در بخش icu بیمارستان مدائن جان به جان آفرین تقدیم کرد. از جمله شاگردان او گردآفرید (فاطمه حبیبی زاد) و شاهو صالحى مى باشند که هر کدام شیوه نقالى منحصر به فرد خود را در نقالى دارند . از طومارهای مرشد ولی اله ترابى چند جلد از شاهنامه است که یک جلد آن با عنوان در انتشارات نمایش به چاپ رسیده است. روانش شاد باد |