سرگذشت سرگردان کلیله و دمنه

 پرتو نادری

http://www.khorasanzameen.net/php/read.php?id=181

سرگذشت سرگردان کلیله و دمنه

٢٣ حوت (اسفند) ١٣٨٧

(به بهانهء انتشارکلیله و دمنهء منظوم میر بهادر واصفی)

 چگونه گی کتاب کلیله و دمنه

کلیله ودمنه رشته حکایت های تمثیلی به هم پیوسته است از زبان جانوران که  در یک پیوند اجتماعی ظاهر می شوند.  سخن می گویند، مناظره می کنند، همدیگر را یاری می رسانند و یاهم توطئه پردازی می کنند، به جنگ و منازعه بر می خیزند. شاهی دارند و دادگاهی و جهت دادخواهی به دادگاه فرا خوانده می شوند و چیز های دیگر که دریک جامعهء انسانی وجود دارد. اساساً نویسنده و یا نویسنده گان این کتاب که تا هنوز به یقین نمی دانیم چه کسی یا کسانی بوده اند ، خواسته  اند تا چگونه گی مناسبات اجتماعی وشیوه های حکومتداری انسانها را  از زبان پرنده گان و جانوران دیگر بیان کنند. شاید این کتاب به گونهء اندرز نامه های جداگانه  برای امرای روزگار به وسیلهء  نویسنده گانی در زمانه های گوناگونی نوشته شده و بعداً چنان کتابی تدوین گردیده است. شاید هم این  کتاب ریشه در ادبیات و دانش عامیانه دارد! 

از این نقطه نظر کلیله انبانی است از پند واندرز ، حکمت عملی ،  دانش و شیوهء رهبری و حکومت داری  که در جامهء حکایت های تمثیلی بیان شده اند. در ادبیات غرب یک چنین حکایات تمثیلی را که به هدف پند و اندرز می آورند، فابل (Fable) می گویند.

 

دکتر سیروس شمیسا در کتاب« انواع ادبی» معمول ترین فابل را، فابل حیوانات (Beast Fable) می داند. او می گوید که« در این نوع حکایات، جانوران نماینده و ممثل آدمیانند، مانند آدمیان عمل می کنند و سخن می گویند. قدیمترین نمونهء این نوع فابل، فابل های منسوب به ازوپ (Aesop) است که برده بوده و در قرن ششم قبل از میلاد در یونان می زیست ویاد آور لقمان است.

کلیله و دمنه عالی ترین فابل در ادبیات فارسی هم از این نوع است که از مجموعهء فابل های کهن هندی موسوم به پنچه تنترا (Panchatantara) اخذ شده است.» منبع اصلی  کلیله و دمنه را به درجهء اول همان کتاب پنجه تنتره (پنج کتاب یا پنج دریا) و به در جهء دوم مهابهاراته (Mahabharata) می دانند که هر دو به زبان سنسگریت نوشته شده است.

ملک الشعرا محمد تقی بهار در جلد دوم کتاب معروف خویش« سبک شناسی»  در رابطه به نام اصلی کلیله و دمنه می نویسد که:(( نام اصلی کتاب به زبان سنسگریت«  کرتکا دمنکا» بوده است و در زبان پهلوی« کلیگ و  دمنگ» گفتند، و در زبان دری که گافهای اواخر کلمات به هاءغیر ملفوظ بدل می شود« کلیله و دمنه » شده است.)) هرچند هنوز نویسنده یا نویسنده گان کتاب ناشناخته مانده اند، با این حال برهمنی به نام بید پای را راوی این حکایت ها می دانند. دکتر غلام حسین یوسفی در کتاب « دیداری با اهل قلم» می نویسد که:« افسانه های کلیله و دمنه را بر همنی به نام « بید پای» به اشارهء رای هند- دابِشلیم- برای او روایت کرده است .در حقیقت پیوند این قصه ها با یکدیگر همین وحدت راوی و مخاطب اوست وبس»

او همچنان  به قول دکتر ایندو شیکهر در« پنجاتنترا» آورده است که کلمهء «بید پای» صورت تحریف شدهء وید یا پاتی (Vidyapati) است که مرد دانا معنی دارد.

کلیله و دمنه در درازای زمانه ها پیوسته مورد توجه سلاطین و ملوک خاور زمین بوده است. آن را می خواندند. گویی این کتاب برای آن نوشته شده بود تا کتاب ویژهء سلاطین و آنهایی باشد که اندیشهء سلطانی در سر می پروریدند.

ملک الشعرامحمد تقی بهار در جلد دوم کتاب «سبک شناسی » آن جا که در پیوند به کلیله و دمنه سخن می گوید  در همین زمینه چنین نوشته است:« وقتی  جاسوسی از لشکر بهرام چوبین پس از آن که با هرمزد خلاف آشکار کرده بود به مداین باز گشت شاهنشاه از وی در ضمن سوالها پرسید که بهرام اوقات فراغت را چگونه می گذراند؟ آن مرد گفت: بهرام هنگام فراغت در خرگاه به خواندن کلیله و دمنه وقت می گذراند.»

ادامه مطلب ...