تصویری از شب در شاهنامه:
سپیده چو از کوه سر برکشید شب آن چادرِ شَعر بر سر کشید
ز خورشیدِ تابان نهان کرد روی همی رفت خور در پسِ پشت اوی
بیتهای 346و347 خالقی مطلق دفتر پنجم ص 249
«تصویر این دو بیت از افتادن مردان به دنبال زنان گرفته شده است: شب به زنی مانند شده است که چادر ابریشمین را بر سر می کند و روی خود را از مرد میپوشاند و نازان می رود، و خورشید به مردی مانند شده است که از پسِ زن روانه می گردد.»
خالقی مطلق دفتر دهم ص 260
اسفندیار در هفت خان شب ها حرکت می کند و صبح به سوی خان می رود دو بیت بالا شب پیش از خان ششم را به تصویر می کشد.
کشتن رستم سوداوه را
بیدادگر شهریار
هنگامی که گشتاسب از پدرش لهراسب می خواهد او را نامزد تاج شاهی کند لهراسب در پاسخ از اندرزهایی که از کیخسرو به یاد دارد می گوید:
مرا گفت :«بیدادگر شهریار / یکی خَو بُوَد پیشِ باغِ بهار،
که چون آب یابد ، به نیرو شود؛ / همه باغ،از او، پُر ز اهو شود؛
جوانی هنوز؛ این بلندی مجوی؛/ سخن را بسنج و به اندازه گوی.»
یعنی شاه بیدادگر همانند یک علف هرز می ماند که اگر آب بیابد به سرعت رشد کرده و همه جا را گرفته و باغ پر از عیب می گردد. تو هنوز جوانی و در حد و اندازه خودت حرف بزن.
این حرف لهراسب برای گشتاسب خیلی سنگین بود و با خشم به پدر می گوید:
همی گفت:«بیگانگان را نواز؛/ چنین باش و با زاده هرگز مساز.»
و با خشم مجلس شاه را ترک می کند. لهراسب با کاوسیان سرگرم و خوش بود و یادی از گشتاسب نمی کرد . این بود که پس از مدتی شبانه، گشتاسب به تنهایی و بی خبر ،آنجا را به سوی روم ترک می کند.
______________
بیت ها از نامه باستان جلد ششم صفحه 9
خَو: علف هرز
آهو: عیب