مهین سخنور گیتی حکیم فردوسی
که هست نطق فصیح از ثنای او الکن
روان چو آب زلال است نظم وی اما
به استواری کوهی است گویی از آهن
به گرد تربتش آراسته است باغی خوش
که با قیاسش گلشن نمابدت گلخن
نشان ز خلد برین است الحق آن فردوس
نمونه ای از بهشت است آری آن گلشن
(محمدعلی ناصح - یادنامه ی فردوسی)
از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی
ادامه مطلب ...زره، جنس: آهن تزیین شده با نقره و بخشهای زراندود، ارتفاع: 78.7 سانتی متر، پهنا: 48.2 سانتی متر، قدمت: سده ی پانزدهم میلادی، منطقه ی جغرافیایی: ایران، محل نگهداری: موزه ی بریتانیا
برداشت از ای بی سحر
و در کتابهای آموزشی این کلمات به شکل بسیار خلاصهای معنا میشوند. در این نوشتار قصد برآن است با اشاره به چند پوشش و ابزارجنگی همچون خود، خفتان، برگستوان، زره، جوشن، درفش، گرز و خشت با توضیحات دقیقتر، اشاره به ریشه پهلوی و کاربردهای آنان، مفهومی روشنتر از کلمات را بازگو شود.
بنابر گزارش هردوت (کتاب یکم،بخش 73) کیاگسار (=هوخشتره) پادشاه ماد (625-585) تربیت فرزندان خود را به اسکت ها واگذار کرده بود. بنابر گزارش شاهنامه (دفتر دوم، ص 207، بیت 72 به جلو) کیکاوس تربیت فرزند خود سیاوخش را به رستم سکایی واگذار میکند.
این کیاگسار بنابر گزارش هردوت مردی بسیار تندخو بود. در شاهنامه نیز کیکاوس مردی بسیار تندخو نامیده شده است، از جمله:
طوس درباره کیکاوس (دفتر دوم،ص 145،بیت 333):
که کاوس تند است و هشیار نیست
گودرز درباره کیکاوس (دفتر دوم،ص 149،بیت 387-388):
تو دانی که کاوس را مغز نیست /به تندی سخن گفتنش نغز نیست
بجوشد، همان گه پشیمان شود/به خوبی ز سر بازِ پیمان شود
و باز گودرز
درباره کیکاوس (دفتر دوم،ص 192،بیت 943):
بدو گفت: خوی بد شهریار/ درختیست جنگی،همیشه به بار!
و کیکاوس درباره خود (دفتر دوم،ص 151،بیت 408):
که تندی مرا گوهر است و سرشت /چنان رست باید که یزدان بکشت!
بنابر گزارش هردوت (کتاب یکم،بخش 74) میان کیاگسار و آلیات پادشاه ساردس بدین علت جنگ در گرفت که برخی از سران اسکتها که مورد خشم کیاگسار قرار گرفته بودند،به آلیات پناه بردند و آلیات آنها را به کیاگسار تسلیم نکرد. این جنگ شش سال طول کشید تا آن که در سال ششم، روزی در میان جنگ ناگهان روز به تاریکی شب شد (تاریخ این گرفتگی خورشید 28 مه 585 است).مادیها و لیدیها این واقعه را به فال بد گرفتند و صلح کردند و برای تحکیم صلح آلیات دختر خود آریهنیس را به آستیاژ پسر کیاگسار داد.
این گزارش هردوت ما را تا حدودی به یاد جنگ کیکاوس با شاه هاماوران (دفتر دوم،ص 67-101) میاندازد. کیکاوس پس از پیروزی بر شاه هاماوران، دختر او سودابه را به زنی میگیرد. ولی شاه هاماوران هنگام بزم شبانه کیکاوس و سران سپاه او را دستگیر میکند و به زندان میافکند. در این میان افراسیاب نیز با سپاه خود به ایران می تازد تا سرانجام رستم سکایی کاوس را رهایی می دهد و افراسیاب را از ایران بیرون می کند.
اگر روایت دوم بازتابی از گزارش نخستین باشد، در این صورت سکاها به دلیل مقام رستم در روایات حماسی ایران، از دشمن به دوست و ناجی تبدیل گشته اند و افراسیاب جای اسکت های گزارش هردوت را گرفته است.
البته این گونه شباهت ها میان روایات حماسی و رویدادهای تاریخی بسیار است و این مقایسات به تنهایی چیزی را ثابت نمی کنند ولی شاید بتوان از مجموعه آن ها در یک قالب بزرگ تری به نتایجی رسید.
برداشت از کتاب: سخن های دیرینه نوشته جلال خالقی مطلق
تئودور نولدکه
مترجم: جلال خالقی مطلق
در شاهنامه فردوسی آمده است که کیکاووس بر خلاف رای بخردان به قصد گشودن سرزمین دیوان به شهر مازندران لشکر می کشد ولی پس از آن که با آتش سوزی و کشتار درون آن سرزمین می گردد، دیو سپید او و سران لشکرش را با جادویی گرفتار و کور می کند و به زندان می افکند. کاووس از زندان فرستاده ای به زابلستان می فرستد و از رستم، بزرگترین پهلوان افسانه ای ایران، کمک می خواهد. رستم پس از گذر از منازلی پر از ماجراهای شگفت انگیز، سرانجام به مازندران می رسد و کاووس و بزرگان لشکر او را آزاد ساخته و در یک نبرد هولناک دیو سپید را می کشد و با خون جگر یا قلب او (1) چشم کاووس و سران لشکرش را درمان می کند (2). رستم همه این کارها را با اسب سترگ خود رخش، به تن تنها انجام می دهد. در پایان داستان، شاه مازندران نیز مغلوب و کشته می شود.
ادامه مطلب ...Theodor Noldeke
1836-1930
کتابی را که دقیقی به پایان نبرد، یک نفر دیگر شروع کرد. این مرد بزرگوار، ابوالقاسم نام و فردوسی تخلص. در اثر تکمیل این کتاب مشهورترین شاعران ایران شد و در تاریخ ادبیات دنیا نام بزرگی از خود باقی گذاشته است. فردوسی از دل و جان علاقمند به روایات قدیمی ملی ایران بود. عشق و علاقه او نسبت به شاهان و پهلوانان ایران از هر یک بیتی که به نام آن ها می سراید، آشکار می شود.
(تئودور نولدکه - حماسه ی ملی ایران، ترجمه ی بزرگ علوی - از انتشارات دانشگاه تهران )
از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی
دژ ملک بهمن، مازندران، جاده ی هراز، شاهان دشت
بخش پنجم:
نامه ی ایران باستان، سال هشتم، شماره اول و دوم،1387: 39 ـ 21
اهریمن پرستی زروانی و نمونه های بازمانده از آن
آرش اکبری مفاخر
دانشگاه فردوسی مشهد
نشانه های اهریمن پرستی در شاهنامه
نشانه هایی از کیش اهریمن پرستی را در داستان «دژ بهمن» در شاهنامه می توان یافت. پس از بازگشت کیخسرو از توران به ایران، بر سر جانشینی کاووس شاه بین پهلوانان اختلاف پیش می آید. کاووس شرط جانشینی خود را گرفتن دژ بهمن قرار می دهد؛ زیرا:
به مرزی که آنجا دز بهمن است همه ساله پرخاش آهرمن است
به رنجست از آهرمن آتش پرست نیارد بدان مرز موبد نشست
(شاهنامه، 2/461/581 ـ 580)
در این دوبیت نشانه هایی از اهریمن پرستی و مبارزه ی اهریمن پرستان با آیین مزدا پرستی و موبدان را به خوبی می توان دید. با توجه به این بیت گویا گروهی از مردم در یکی از سرزمین های مرزی ایران در دژی استوار و دست نیافتنی به ستایش اهریمن می پرداخته اند.
نکته ی پیچیده ای که در این داستان وجود دارد آن است که چرا دژی که ساکنان آن از تبار اهریمن، دیوان و جادوان بوده به اهریمن پرستی می پردازند، به نام امشاسپند بهمن، نخستین فروزه ی اهورامزدا، نام گذاری شده است.
بهمن نماد خرد اهورامزدا (گاهان، 48 .3) و نخستین آفریده ی مینوی اوست که از روشنی آفریده شده است (Bundahišn, 1.52). او نزدیک ترین ایزد به اهورامزداست. نماد او در گیتی گوسفند است. رنگ سپید از آن بهمن است که با جامه ی سپید و گل یاسمن سپید نماد پردازی شده است. (Bundahišn,26.18,16a.2).
در گزارشی از استرابو در سده ی نخست میلادی چنین آمده است: در کاپادوکیه (آسیای صغیر و آناتولی) گروهی از مغان وجود دارند که بهمن (Omanus)را ستایش می کنند. در آن جا پرستش گاه های مخصوص بهمن وجود دارد و مردم در هنگام انجام آیین های دینی پیکره ی چوبی بهمن را پیشاپیش دسته ها حمل می کنند (Strabo, 1932: 15.3.15).
این توصیفات که در آیین مزدیسنا درباره ی نخستین فروزه ی اهرامزدا، بهمن، بیان شده بازتابی از چهره ی بهمن پس از دگرگونی ها و اصلاحات زردشت است، هرچند که نشانه ای از پیوند بهمن با مرگ در گاهان (1.49) بر جای مانده است. حال برای رسیدن به پاسخ احتمالی درباره ی دلیل نام گذاری دژ بهمن به بررسی نخستین فروزه ی خداوند در آیین یزیدیه پرداخته می شود.
در آیین یزیدیه نخستین فروزه ی خداوند مَلَک طاووس (شیطان) است. از آن جا که ملک طاووس
نگاره ی ملک طاووس
بخش چهارم:
نامه ی ایران باستان، سال هشتم، شماره اول و دوم،1387: 39 ـ 21
اهریمن پرستی زروانی و نمونه های بازمانده از آن
آرش اکبری مفاخر
دانشگاه فردوسی مشهد
اهریمن پرستی و سرنوشت اهریمن
اگرچه در آیین زروان و مهر، اهریمن را پرستش و برای او قربانی می کرده اند، در پایان جهان اهریمن و تمام نیروهایش از بین می روند و نابود می شوند.
در آیین مهر، اورمزد برای پاکی و نوسازی جهان و نابودی بدکاران و بدنهادان، آتشی سهمگین از آسمان فرو می فرستد. در این هنگام اهریمن و همه ی دیوان، زیانکاران و پیروان بدی در این آتش جهان گیر می سوزند و جز نیکان و پارسایان کسی یا چیزی باقی نمی ماند. جهان، نو شده از بدی پاک می شود و همه در یک زندگی پر از شادی و خوشی جاودانه می گردند. (کومن، 1380: 147).
کمبود منابع در آیین زروانی باعث شده تا سرنوشت اهریمن از منابع جدیدتر به دست آید. یکی از این منابع الملل و النحل شهرستانی (548 ـ 479 ه ق)است. او می نویسد: اهریمن که در این جهان زندانی است، پیوسته در فکر نابودی مردم و گرفتار کردن آن هاست. هر روز شهریاری و نیروهای او رو به کاستی و نابودی می رود تا این که کم کم به پایان می رسد. پس از آن هرمزد او را به جَو که تاریکی مطلق و بی کرانه است می اندازد (الملل و النحل، 199؛ ابوالقاسمی، 1383: 30). در متون فارسی زردشتی، کتاب علمای اسلام[1] با نگرش زروانی نوشته شده است. در این کتاب سرنوشت اهریمن در دو روایت بیان شده است: در روایت نخست آمده که اهریمن، آفریننده ی شر است و در پایان به بدی خویش گرفتار می شود و بدی های او به خودش باز می گردد. اگرچه بدی های اهریمن به انسان می رسد، اما بدی کردن او به انسان باعث می شود تا نیروهایش کم شده در نهایت ناتوان گردد. او در رستاخیز دیگر نیرویی ندارد و هلاک می شود. در روایت دیگر رساله ی علمای اسلام، نیروهای اهریمن به دیوان آسمانی می رسد. دیوان به جهانیان بدی می رسانند تا این که نیروی اهریمن کم و بدی های او نیز کاسته می شود. سرانجام در رستاخیز همه ی بدی های او از بین می رود و خود او نیز نابود می گردد (روایات داراب هرمزدیار، 2/80/1ـ5، 2/83/12 ت13).
در اعتقادات فرقه ی یزیدیه که نشانه های اهریمن پرستی زروانی و مهری در آن باقی مانده، شیطان (ملک طاووس) سرنوشت ویژه ای دارد که در نوع خود سرنوشتی شگفت است. بنا بر افسانه ای رایج در نزد یزیدی ها، پروردگار عالم روزی بر ملک طاووس خشمگین شده و او را از بهشت بیرون کرد. او هم اکنون بیرون از بهشت است، ولی در روز قیامت با پروردگار آشتی خواهد کرد و به درگاه خداوند برخواهد گشت. او همانند روز اول محترم و عزیز خواهد شد و به راه راست خواهد رفت. فرشتگان، اولیا و قدیسین در اطراف او قرار گرفته از او تجلیل کرده امر او را اطاعت خواهند کرد (غضبان، 1341: 46).
البته با این که این سرنوشت اهریمن برخلاف سرنوشت او در اندیشه های ایرانی است، چندان
بی پایه به نظر نمی رسد و می تواند بنیادی کهن و ایرانی داشته باشد. در یکی از نامه هایی که پارسیان هند به موبدان ایرانی نوشته اند، مطلبی درباره ی سرنوشت اهریمن بیان شده که با سرنوشت او در آیین یزیدیه هم خوانی دارد. در این نامه نوشته شده است: بنا بر نیایشی که در زند اوستا آمده، اهریمن دروند در روز رستاخیز پشیمان می شود و پس از پند و اندرز بهمن امشاسپند دین یزدان را می پذیرد (دست نویس ف 23، 101ـ 100).
[1] . نک. روایات داراب هرمزدیار، 2/72ـ 80، 80 ـ 86؛ Dhabhar,1932: 438- 449,449- 457: Zaehner; 409 - 418
دومین همایش شاهنامه خوانی با گویش بختیاری
فیلم را در اینجا ببینید
چندی پیش یاری بختیاری از شاهنامه خوانی با گویش بختیاری تعریف می کرد. و می گفت که بسیار شیرین است. من نشنیده بود. از او خواستم اگر چیزی می تواند، برایم روانه کند. امروز این فیلم را در جایی گذاشت و من گرفتم و اینجا می گذارم. امیدوارم که به اندازه ی خودم از شنیدن و دیدنش لذت ببرید. شاهنامه خوانی است با گویش بختیاری توسط استاد جواد خسروی نیا. این برنامه در دومین همایش شاهنامه خوانی بختیاری اجرا شده است.
چیزی که بسیار دلچسب است تعداد شرکت کنندگان در این همایش است.
این فایل توسط گروه آسماری ارائه شده است.
از دکتر حسین وحیدی پژوهشگر ایران باستان
بته جقه و سیمرغ
پس پرده اندر یل نامجوی /یکی پاک پور آمد از ماه روی
تنش نقره ی پاک و رخ چون بهشت / برو بر نبینی یک اندام زشت
ازآهو همان که ش سپیدست موی / چنین بود بخش تو ای نامجوی
«آهو» به اوستا «اَهیت» است و «اَن هَیت»،«بی عیب» است.« اَن اَهیت » همان «آناهیتا»، «ایزد آب» می باشد. «آهو» از «آسو» گرفته شده و آسو یعنی «تندرو».
«معصومه» همان «آناهیتا» ایزد آب است.