خبر کشته شدن سیاوش به رستم و زال میرسد، رستم از هوش می رود و زال به سر و صورتش می زند و خاک بر سرش می ریزد.
یک هفته به سوگ و زاری می نشینند و روز هشتم رستم و سپاهش به سوی درگاه کاوس به حرکت در می آیند . رستم بسیار ناراحت و نالان در آنجا سوگند می خورد که تا کین سیاوش را نگرفته لباس رزم از تن بیرون نیاورد. پس از آن به شبستان رفته و گیسوان سودابه را گرفته و از شبستان بیرون کشیده و در برابر کاوس او را با شمشیر به دو نیم می کند و شاه ساکت می ماند.
کارهایی که رستم و ایرانیان در اینجا انجام می دهند هیچ انجام نداده و نخواهند داد.
دکتر خالقی دراین باره می نویسد:
59 تهمتن برفت از بر تخت اوی
سوی خانِ سوداوه بنهاد روی
60 ز پرده، به گیسوش، بیرون کشید؛
ز تختِ بزرگیش، در خون کشید.
61 به خنجر، به دو نیم کردش به راه؛
نجنبید بر تخت کاوس̊شاه
شاهنامه خالقی مطلق دفتر دوم ص 383
بیتهای 60و61 نه در خور مقام پهلوان است و نه در خور مقام پادشاه و نه در شان یک حماسه . ولی همخوانی آن با غررالسّیر ثعالبی(ص 212 213) روشن می کند که این مطلب در ماخذ مشترک شاهنامه و غررالسیر، یعنی در شاهنامه ابومنصوری بود و فردوسی آنرا نزده است.»
ص 717 جلد نهم