آخرین جمله میان رستم و کیخسرو در طومار هفت لشکر

کیخسرو تاج شاهی بر سر لهراسب نهاد.....امّا رستم گفت:

-ای شهریار! عهد کردم که به هیچ پادشاهی سر فرود نیاورم.

هفت لشکر-1398- ص 469


کشتن رستم سودابه را

کشتن رستم سوداوه را 


خبر کشته شدن سیاوش  به رستم و زال میرسد، رستم از هوش می رود و زال به سر و صورتش می زند و خاک بر سرش می ریزد.
یک  هفته به سوگ و زاری می نشینند و روز هشتم رستم و سپاهش  به سوی درگاه کاوس به حرکت در می آیند . رستم بسیار ناراحت و نالان در آنجا سوگند می خورد که تا کین سیاوش را نگرفته  لباس رزم از تن بیرون نیاورد. پس از آن به شبستان رفته و گیسوان  سودابه را گرفته و از شبستان بیرون کشیده  و در برابر کاوس او را با شمشیر به دو نیم می کند و شاه ساکت می ماند. 
کارهایی که رستم و ایرانیان در اینجا انجام می دهند هیچ انجام نداده و نخواهند داد.
 دکتر خالقی دراین باره می نویسد:

59 تهمتن برفت از بر تخت اوی
سوی خانِ سوداوه بنهاد روی

 60 ز پرده، به گیسوش، بیرون کشید؛ 
ز تختِ بزرگیش، در خون کشید.

61 به خنجر، به دو نیم کردش به راه؛
نجنبید بر تخت کاوس̊‌شاه

 شاهنامه خالقی مطلق  دفتر دوم ص 383

  بیتهای 60و61 نه در خور مقام پهلوان است و نه در خور مقام پادشاه و نه در شان یک حماسه . ولی همخوانی آن با غررالسّیر ثعالبی(ص 212 213) روشن می کند که این مطلب در ماخذ مشترک شاهنامه و غررالسیر، یعنی در شاهنامه ابومنصوری بود و فردوسی آنرا نزده است.»
ص 717 جلد نهم






چرا در هفت خوان پهلوانان کوتاهترین راه را انتخاب می کنند؟




چرا رستم و اسفندیار هر دو کوتاهترین و دشوارترین راه را برای رسیدن به مقصد در هفت خوان بر می گزینند؟در حالی که درازی راه همراه با آسانی و کوتاهی آن همراه با دشواری است.

پاسخ دکتر کزازی:«زمان بهایی است که می باید در ازای آسانی و آسودگی پرداخت»
«پهلوان همواره کوتاهترین راه را که دشوارترین نیز هست، بر می گزیند؛ زیرا از سویی می داند که زمان ارزشمندتر از آن است که بیهوده تباه شود؛ از دیگر سوی، چونان پهلوان ، بیم و پروایی از خطرها و دشواری ها نمی باید داشته باشد.»

 نامه باستان جلد ششم صفحه 566