حماسه داد
بحثی در محتوای سیاسی شاهنامه فردوسی
فرجالله میزانی (ف. م. جوانشیر)
انتشارات فردوس
چاپ اول – 1393
303 صفحه
150000 ریال
***
به دنبال هدیه تولد برای یاری از یاران دبستانی بودم. مدتهاست که جز این نمیکنم. در کمال ناباوری حماسه داد را دیدم. ذهنم پرواز کرد به روزها که نه، به سالهای اول بعد از انقلاب و بر آنچه که بر نویسندهی بزرگوار این کتاب برفت.
آن سالها کتاب را خریدم و گم شد. خریدم و گم شد. خریدم و گم شد......
چاپ اول انتشارات فردوس را دیدم و خریدم و قبل از هدیه دادن این بخش از آن را در اینجا آوردم.
کتاب را بخرید. از آن، جز بخش کوچکی را که دوست میدارم، نمی نویسم. این کتاب جز نوستالژی برای من چیزی ندارد. بخش زیادی از منطق و باورهای نویسنده دیگر در باورهای من نیست. بی شک خودش هم اگر بود، شاید کتاب را با دیدی دیگر ویراستاری می کرد. ولی ...... کتاب را بخوانید.
***
قیام کاوه
با شکوهترین قیام در شاهنامه، قیام کاوه است که بسیار شهرت یافته. ولی عملن از مضمون اصلی خود خالی شده است. بر اثر تبلیغات دهههای اخیر، چنین عنوان شده است که گویا قیام کاوه عبارت است از قیام ایرانیان علیه تازیان. گفته میشود که گویا ضحاک به آن دلیل مورد نفرت مردم ایران بود که شاهی بیگانه بود. قیام کاوه در نظر مبلغین درباری عبارت است از:
"شوریدن بر پادشاه بیگانه و برانداختن بیداد"
بنابراین ادعا و ادعاهای نظیر آن، انگیزهی قیام کاوه ناسیونالیسم ضد عربی ایرانیان است.! در حالی که فردوسی در توصیف شاهی ضحاک و قیام کاوه با وجود تفصیل فراوان، به اشاره هم که شده، نژاد او را دلیل بیدادگری و دستاویز قیام نمیداند. در آن زمان در شاهنامه هنوز "هفت کشور" یکی است و این جدایی مرزها وجود ندارد تا سخن از بیگانه و خودی باشد. تازه در زمان فریدون است که جهان بین سه پسر او تقسیم میشود که در آن زمان هم، سرزمین تازیان در کنار ایران به ایرج سپرده میشود و بیگانه به حساب نمیآید.
از ایشان چو نوبت به ایرج رسید / مر او را پدر شاه ایران گزید
هم ایران و هم دشت نیزه وران / هم آن تخت شاهی و تاج سران
بدو داد کو را سزا بود تاج ...
از نوشته ی طبری نیز چنین بر میآید که در زمان طبری هم ایرانیان ضحاک را از خود میدانستند:
"اهل یمن دعوی انتساب او را دارند و عجم دعوی انتساب او را"
قیام کاوه، قیام داد است علیه بیداد. قیام توده مردم است علیه شاه بیدادگر و نه قیام ایرانیان علیه اعراب.
حسن یوسف زمانی
1392 - 1312
سازنده ی سوییت سمفونی سوگ سهراب ما را ترک کرد..........
حسین یوسف زمانی، آهنگساز ایرانی بعد از ظهر دهم دی ماه 92 دار فانی را وداع گفت.
به گزارش ایسنا، این هنرمند پس از تحمل یک دوره بیماری عصر امروز (سهشنبه) از دنیا رفت.
حسین یوسف زمانی متولد سال 1312 در سنندج بود و پس از تحصیل در مدرسه موزیک نظام، از سال 37 به تهران آمد. او با ارکسترهای رادیو ایران نیز همکاری داشت.
وی در طول پنجاه سال فعالیت مستمر و همکاری با ارکسترهای رادیو تلویزیون، فرهنگ و هنر، سمفونیک، اپرای تهران و تدریس در دانشگاه، آهنگهای فراوانی برای ارکستر و خوانندگان ساخت و رهبری کرد. ساز تخصصی او ویولن بود.
سوییت سمفونی سوگ سهراب و مارش نبرد از آثار این هنرمند بود.
نقل از تابناک.
سال 1356، انیمیشنی به نام زال و سیمرغ ساخته شد. از این انیمیشن بعدها خواهم نوشت. ولی اکنون می خواهم به نقش مجید انتظامی در این فیلم اشاره ای بکنم که آهنگ آن را ساخت.
شاید خاطرات زیادی از آن داشته باشید در انیمیشن بچه های کوه آلپ و هرگز ندانسته اید، این آهنگ در واقع برای زال و سیمرغ ساخته شده است.
1271-1350
ابوالقاسم فردوسی از لحاظ زنده کردن تاریخ و داستان ملی و از جهت نفس تازه دمیدن به زبان فارسی، بی شبهه بزرگترین شاعر ایران است و کسی دیگر از گویندگان ما در این هنر به پای او نمی رسد.
شاهنامه از لحاظ زیبایی های ادبی و لطایف بدیعی نیز شاه ِنامه هاست. با این که استاد به حکم نمونه هایی که از او مانده و با تسلطی که در لطایف زبان داشته می توانسته است مانند سخنگویان دیگر در انواع شعر، از قصیده و غزل و رباعی و قطعه طبع آزمایی کند، بنا به تعلق خاطری که به داستان ملی ایران داشته، همین سبک نظم شاهنامه را که در بحر تقارب و برای داستان و حماسه و شعر رزمی بهترین وزن است، اختیار کرده و در این شیوه استاد همه است. و کسی را از گویندگان، خواه پیش و خواه بعد از او، یارای برابری با وی نبوده است.
صادق رضازاده شفق - تاریخ ادبیات ایران
از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی
ملک الشعرای بهار
آن چه گفت اندر اوستا زردهشت و آن چه کرد
اردشیر بابکان تا یزدگرد بافرین
زنده کرد آن جمله فردوسی به الفاظ دری
اینت کرداری شگرف و اینت گفتاری متین
ملک الشعرای بهار
از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی
1885-1945
بیشتر آثار اوزیر حاجی بیوف بر منبای داستان ها و افسانه ایران ساخته شده. با کلیک روی نامش از او بیشتر خواهید دانست. ولی در اینجا می خواهم اشاره ای به اپرای رستم و سهراب او بکنم. بخش از این اپرا روی فیلمی به همین نام، ساخته ی بوریس کیمیاگروف که قبلن از وی در همین وبلاگ یاد شده است را در آدرس زیر می توانید ببینید.
چند خطی از اپرا را برایتان می نویسم.
رستم:
*.......... نام ِ تو چیست؟
چه جویی، شب تیره؟ کام ِ تو چیست؟
تهمینه:
..................تهمینه ام
تو گفتی که از غم به دو نیمه ام
یکی دخت شاه سمنگان منم
پزشک هزبر و پلنگن منم
به گیتی، ز شاهان مرا جفت نیست
چو من، زیر چرخ بلند، اندکی است
کس از پرده بیرون ندیده مرا
نه هرگز کس آوا شنیده مرا
به کردار افسانه از هر کسی
شنیدم بسی داستانت بسی
پوستر اولین اجرای اپرا در باکو و در تاریخ 1910
ببینم کسی می داند که در سال 1910 ملت ایران و حاکمانش در چه اوضاع و احوالی بوده اند و چیزی از تاریخ هنر در آن زمان می داند؟
*
نقطه ها در متن شاهنامه هست ولی مسلم است که در اپرا نیست.
محمدحسین شهریار
مثل فردوسی آدمی که خدای
در سخنش آفریده بی همتای
آن که چون او به شعر نابغه نیست
گو خدای سخن مبالغه نیست
آن که آزادگی ازو زاده است
درس میهن پرستی او داده است
آن که ما را دلاوری آموخت
سرفرازی و سروری آموخت
آن که ما را زبان بسته گشود
پارسی را روان نو بخشود
نام ایران بزرگ کرد و بلند
سزد ایرانیان بدو بالند
تا ز شهنامه در خروش آمد
خون ایرانیان به جوش آمد
زنده کرد از صلای و خشوری
روح سربازی و سلحشوری
داد ما را شئون ملی یاد
تا که در ما غرور ملی زاد
ملت ما رهین منت اوست
ملتی گر به جاست، ملت اوست.
(محمدحسین شهریار - دیوان اشعار )
در تمام شاهکارهای بشری مثلا ادبی یا صنعتی، پیدا خواهید کرد شاهکاری را که
دیگران هر چه تلاش کرده اند نتوانسته اند مثل آن را بیاورند. مثلا
میگویند در حماسه، هزار سال است که شاهنامه فردوسی به وجود آمده است و
بعد از آن خیلی افراد دیگر خواسته اند شعر حماسی بگویند ولی نتوانسته اند
مثل او بیاورند. واقعا همه شعرای فارسی زبان دیگر از هزار سال پیش تا امروز
ناتوان بوده اند که مثل فردوسی حماسه بگویند.
فردوسی آرزومند بازگشت آزادی و عظمت فرمانروایی ایران بود و مانند نیاکان خویش آرزو داشت که شاهی از نژاد پاک ایرانی و از نسل شهریاران ایران، بر وطن او حکمران شود. پس ایران دوستی، او را برانگیخت که تا تواند در زنده کردن نام و نشان از یاد رفته ی ایران بکوشد و روح آزاد منشی و استقلال جوی ایرانیان را که گذشت ایام و تسلط بیگانگان آن را ناچیز کرده بود تقویت کند.
(نصرالله فلسفی - وطن پرستی فردوسی - فردوسی نامه ی مهر )
محمد قزوینی
"چون بالطبیعه رغبت مردم به حفظ شعر بیشتر از نثر بوده و در نتیجه توقر دواعی نقل و استنساخ قصص منظوم به مراتب بیشتر از نقل و استنساخ قصص منثور است، بخصوص قصصی که از قبیل حماسه ملی و داستان پهلوانان و دلاوران قدیم قوم باشد، آن هم نظم شاعر ساحر زبردستی مانند فردوسی، بدین مناسبات ظاهرن طولی نکشیده که شاهنامه ی فردوسی سایر شاهنامه های متفرقه را بکلی از میان برده است."
(محمد قزوینی - تمهید کلام بر مقدمه قدیم شاهنامه- بیس مقاله ی قزوینی به اهتمام عباس اقبال )