بیدادگر شهریار
هنگامی که گشتاسب از پدرش لهراسب می خواهد او را نامزد تاج شاهی کند لهراسب در پاسخ از اندرزهایی که از کیخسرو به یاد دارد می گوید:
مرا گفت :«بیدادگر شهریار / یکی خَو بُوَد پیشِ باغِ بهار،
که چون آب یابد ، به نیرو شود؛ / همه باغ،از او، پُر ز اهو شود؛
جوانی هنوز؛ این بلندی مجوی؛/ سخن را بسنج و به اندازه گوی.»
یعنی شاه بیدادگر همانند یک علف هرز می ماند که اگر آب بیابد به سرعت رشد کرده و همه جا را گرفته و باغ پر از عیب می گردد. تو هنوز جوانی و در حد و اندازه خودت حرف بزن.
این حرف لهراسب برای گشتاسب خیلی سنگین بود و با خشم به پدر می گوید:
همی گفت:«بیگانگان را نواز؛/ چنین باش و با زاده هرگز مساز.»
و با خشم مجلس شاه را ترک می کند. لهراسب با کاوسیان سرگرم و خوش بود و یادی از گشتاسب نمی کرد . این بود که پس از مدتی شبانه، گشتاسب به تنهایی و بی خبر ،آنجا را به سوی روم ترک می کند.
______________
بیت ها از نامه باستان جلد ششم صفحه 9
خَو: علف هرز
آهو: عیب