نردبان هفت پله


آموزه های میتراپرستی به شدت با نجوم و ستاره شناسی در آمیخته است. در باور میتراپرستان روح انسان علوی است و از فلک اعلی که آسمان هشتم و جایگاه میتراس است، با گذشتن از هفت سپهر سیارات یا اختران آسمانی که هر یک جایگاه خدایی ویژه است، به زمین هبوط کرده است. در نتیجه، فرد مؤمن وظیفه خود می داند که با انجام رسانیدن هفت مقام روحش را نجات داده و دوباره با میتراس وحدت می یابد. تحول و تکامل تدریجی مسبوق و منوط به حمایت خدایی است که در آن مقام جای دارد. از این رو این درجات را به صورت نردبانی هفت پله نشان می دادند که هر یک واجد نشانه هایی از عناصر و اشیاء بود.


مراحل هفتگانه سیر و سلوک عبارت بودند از:


1. کلاغ

2. عروس یا همسر

3. سرباز

4. شیر

5. پارسی

6. پیک خورشید

7. پدر یا پیر

منبع: کتاب پژوهشی نو در آیین میتراپرستی


 این جا را هم بخوانید.


در پناهگاه شاهنامه

جلیل دوستخواه


از پا در آمدیم و شاهنامه به دستیم همچنان

در بزم  ِ گرم ِ اهل شاهنامه، نشستیم همچنان


از اوستاد ِ سرفراز ِ توس سخن در میانه بود

وز شاهنامه، گنج ِ شایگان که به گیتی یگانه بود


گفتند و با زگفته ایم و نیز بگویند بعدها

پایان نگیرد این سخن به مردم این عصر و نسل ِ ما


ایرانی ام از آن شاهنامه ببالم که سر به سر

پویایی است و هوشمندی و خرد و دانش و هنر


*


دردا که در نخست گام، درآمد زپا جلیل

شد تخته بند ِ بستر و جسمش بماند علیل!


پتیاره اژدها بکرده بود سر راه او کمین،

تا درکشد به کام و فرو بلعدش زمین


نگذارد او بماند همگام رهروان

در راهِ پُر ز شوکت آزاده مردمان


اما من آن نیم که بلرزم ز باد ِ سرد

در گوشه ای بیفتم و پیچم به خود ز درد


این گفته ام ز رودکی است به لوح ضمیر، حَک

-وندر درستی اش مرا نبوَد هیچ گونه شَک-


"ای آن که غمگنی و سزاواری

وندر نهان، سرشک همی باری"


رفت آن که رفت و آمد آن کامد

بر رفته و گذشته چه غم داری؟!


هموار کرد خواهی گیتی را

گیتی است؛ کی پذیرد همواری؟!


مُستی مکن که ننگرد او مُستی!

زاری مکن که نشنود او زاری!


شو تا قیامت آید زاری کن؛

کی رفته را به زاری، بازآری؟!!


اندر بلای سخت، پدید آید،

فضل و بزرگ مردی و سالاری!"


"شرمنده می کنم به صبرو تحمل زمانه را

نگذارمش که لحن ِ عَجز دهد این ترانه را!"


هفتاد و هشت ساله ام جلیل که بنوشتم این سخن

بر یاد ِ شاهنامه، دفتر ِ فرهنگی ی کهن.

برگزاری شب یلدا

گوشه ای از آیین برپایی شب یلدا در ایران باستان.

دوستان با برپا کردن دوباره ی این آیین یاد نیاکان را گرامی بداریم و راه آن ها در بزرگداشت روزهای ویژه را زنده نگاه داریم:


1- شب یلدا شب به دنیا آمدن ایزد مهر است. از این رو همه با هم بیدار خواهیم ماند تا سپیده دم بدمد. لحظه ی باشکوه زاییدن ایزد مهر. تا دمیدن سپیده نیایش و ستایش کنیم.

2- با هم مهریشت اوستا را بخوانیم. آیینی که در روزگار پسین جای خود را به گرفتن فال حافظ داد. (مهر یشت بخشی فربه است.)

3- ایزد مهر در میان رنگ ها از همه بیشتر رنگ سرخ را دوست دارد. پس در پوشش خود رنگ سرخ را به کار ببریم.

4- نور برافشانیم تا دمیدن سپیده و شمعی روشن کنیم و اگر نشد دست کم چراغی روشن نگاه داریم تا آن لحظه ی باشکوه.

5- شیرینی در گردهم آیی مان در این شب بخوریم.

6- به جای تخمه شکستن! از خشکبار (میوه های خشک شده) بهره بگیریم.

7- جامی آب در میان بگذاریم و با دمیده شدن سپیده آن را در فضایی باز بریزیم.

8- به همه کسانی که گرد هم آمده ایم، همه به یکدیگر (یکایک آن ها) هدیه ای (هر چند کوچک) بدهیم.


نیاکان ما در هیچ زمانی و با پیش آمدن هیچ رویدادی آیین خود را از دست نمی دادند و به انجام آن ها پایبند بودند. یلدا را با شکوه ایرانی برگزار کنیم. یلدا، خجسته باد.

شباهت های زال و زروان (ایزد زمان بی کران)

 

1-    زال از نظر معنایی سپیدمویی است و تداعی کننده ی پیری است؛ یکی از کارکردهای زروان هم آن است که پیر می کند.

2-    زال هنگام نوزدادی اش، اهریمنی تصور می شد؛ اولین آفریده ی زروان هم اهریمن است.

3-    در شاهنامه خبری از مرگ زال نیست؛ زروان هم خدای زمان بی کران است.

4-    زال مدبر شاهنامه است و عدل و نظم ایجاد می کند؛ زروان هم خدای نظم است.

 

 

هفت رمز در نشان فَروَهَر:

 

1-      مرد پیر رمز تعالی و کمال است - زال نیز در شاهنامه پیرسر و نمادی از این کمال است.

2-       حلقه ی ای که در دست فروهر است رمز پیمان است - مهم ترین شاخصه ی آیین مهر نیز پیمان است. زال هم پیرو آیین مهری ایت و با آمدن او از کوه به میان جامعه، آیین مهری گسترش پیدا می کند.

3-      دست فروهر که امتداد آن به جلوست و کمی به سمت بالا اشاره دارد را به دو رمز گرفته اند:

1-      نیایش

2-      پیشرفت و پیش روی

4-      دو بال 3 طبقه رمز 3 نیکی ی زرتشتی: اندیشه ی نیک، گفتار نیک و رفتار نیک – زال یک نیکمرد است که هیچ لکه ی ننگی در پرونده ی او دیده نمی شود.

5-      حلقه ی دور کمر فروهر به 2 رمز گرفته شده:

1-      حلقه ی زمان – زال نمی میرد.

2-      حلقه ی پیمان

6-      دو رشته ی آویخته از کمر فروهر رمز دو نیروی اهورایی و اهریمنی در انسان است که در اوستا به آن اشاره شده است.

7-      بال فرودین 3 طبقه رمزی از 3 پلید: اندیشه بد، گفتار بد و کردار بد

برخی از رموز البرز کوه



 1- زیستگاه نخستین اشخاص مهم مثل فریدون، زال و کیقباد است.

2-     محور و مرکز زمین است. (در کتاب مقدمه ای بر فلسفه ی تاریخ؛ میرچاالیاده آمده است: هر چه مرکزیت داشت، تقدس می یابد.)

3-   سرچشمه ی آب های جهان  در البرز است ( منبع: اوستا) و جایگاه آناهیتا ایزد بانوی آب هاست.

4-    مهر؛ عزیزترین ایزد باستانی، کاخی بر فراز البرز دارد. (منبع: مهر یشت در اوستا)

5-    سروش؛ ایزد درماندگان، کاخی بر فراز البرز دارد. (منبع: یشت یازدهم در اوستا)

6-    البرز، جایگاه ایزدان است. (منبع: نهادینه های اساطیری)

7-    کوهی ایزدی است، حد فاصل یا مرز جهان خاکی و مینوی.

8-    هوم؛ گیاه بسیار مقدس، نوشابه ی آیینی بر فراز کوه البرز می روید. (منبع: از یشت های پورداود)

9-    روان درگذشتگان پس از مرگ از پل چینوَد می گذرد که در کوه البرز جای دارد. (منبع: اوستا)

10-  البرز، نماد بهشت نخستین بر روی زمین است. (منبع: نهادینه های اساطیری در شاهنامه)

11- پناهگاه ایرانیان در زمان های بحرانی است. (منبع: "                          ")

12- کوه از نمادهای فرّه ایزدی است و البرز، فرّه مند است. (منبع: زامیاد یشت در اوستا)

13- ترازوی ایزد رَشَن (ایزد دادگری) در کوه البرز است. ( منبع: اوستا)

14- خاستگاه سوشیانت ها (منجیان موعود زرتشتیان) است. (منبع: اوستا)

15- البرز، ستون آسمان است. (منبع: وندیداد اوستا)

16- البرز، سرزمین پاکی هاست. (منبع: اسطوره ی زال)

17- محل تولد نخستین پدیده هاست (نخستین دریا، درخت و ...)