کاووس (kāvus) شاه در ادبیات فارسی

                               

کاووس (kāvus) شاه در ادبیات فارسی

«بنا بر روایات زردشتی، جمشید و کاووس جاویدان خلق شده بودند اما بر اثر ارتکاب گناهان فناپذیر شدند.»

گناهان کاووس شاه:

1  «گویند دیو خشم روان کاووس را تباه کرد، چنان که به هفت کشور خرسند نبود و بنا بر روایت دینکرد به صرافت هجوم و تسلط بر آسمان­ها افتاد و به روایتی با بستن عقاب هایی بر پایه ی تخت خویش به آسمان رفت.

2.    از گناهان دیگر کاووس، کشتن گاوی بود که حافظ مرز ایران و توران بود. این گاو را اهورامزدا آفریده بود تا اگر نزاعی بین ایران و توران ردگیرد، او سُم خویش بر حدّ واقعی دو کشور بکوبد و جدال از میان برود. یکی از پهلوانان به اصرار و ابرام کاووس، این گاو را کشت و خود نیز به دست سگان جادو کشته شد.

3.   از دیگر اعمال زشت کاووس، رفتار بد وی با اوشنر، وزیر خردمندش بود که سرانجام او را هلاک کرد.»


در ادبیات فارسی از کاووس بیش­تر به عنوان قدرتی که با همه ی تسلط و شکوه، در برابر جهان، ناچیز و رفتنی است یاد شده و به بسیاری از حوادث زندگی افسانه­ای او نیز اشاره شده است:

  گاه سلام و سهم چو کاووس و کیقباد

   گاه کلام و فهم چو قابوس وشمگیر      (قطران: 140)

 

  نکرد رستم دستان ز بهر کیکاووس

   به روز قهر به مازندران نبرد چنین         (قطران: 338)

 

  مرغی دیدم نشسته بر باره ی توس

  در چنگ گـرفته کلّه ی کیکاووس

  با کله همی گفت که افسوس افسوس

  کو بانگ جـرس ها و نالـه ی کوس       (ترانه های خیام: 86)

 

   که آگـــه است که کاووس و کِی کجا رفتند

   که واقف است که چون رفت تخت جم بر باد      (حافظ:70)

 

    کــی بود در زمانه وفــا جام می بیار

    تا من حکایت جم و کاووس کی کنم               (حافظ: 241)

 

    تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار

    تاج کـــاووس ببرد و کمر کیخســـرو                  (حافظ: 28)

 

    کنون کاووس کوسی را نگر کز رأفت شامل

    سیاوش وش گَوی را داده فرمان جهانبانی        (قاآنی: 795)

 

    پشت پا زن تخت کیکاووس را

    سر بده از کف مده نـاموس را                          (اقبال: 107)

 

     بگذر از کاووس و کی از زنده مرد

    طوفخود کن گرد ایوانی مگــرد                        (اقبال: 392)

 

    دگــر آن دل بنـــه در سینه مـن

    که پیچم پنجه ی کاووس و کی را                     (اقبال: 450)

 

   نوشدارو می دهد سهراب را کاووس شاه

   لیک امید آن گه که بر خاک عدم پهلو نهاد      

                                                        (اخوان ثالث، تو را ای کهن بوم و برر دوست دارم: 40)

 

   پر شد از قهقه دیوانگی اش چاه شغاد

   شکر کاووس شه این است ز تهمینه ی من       

                                                         (اخوان ثالث، تو را ای کهن بوم و برر دوست دارم: 50)

 

   پای در زنجیر چون کاووس و یارانش

  در طلسم جاودان از چار سو اینک اسیرانیم

  تهمتن با رخش پنداری به ژرف چاه افتاد                 (شفیعی کدکنی، شبخوانی: 40)

 

 [برگرفته از: فرهنگ اساطیر و داستان واره ها در ادبیات فارسی/ محمدجعفر یاحقی.ـ تهران: فرهنگ معاصر، 1388. صص 659 ـ 657]

نظرات 5 + ارسال نظر
پروانه سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:16 ق.ظ

فرانک جان
بسیار پژوهش خوب و به جا و به موقعی بود.

تک تک بیتها خواندنی هستند و انتخاب بین بیتها به عنوان بهترین مشکل است ولی این یکی را شاید به دلیل علاقه ی خاصم به شفیعی کدکنی و هم عصر بودن با ما بیشتر می پسندم:

پای در زنجیر چون کاووس و یارانش
در طلسم جاودان از چار سو اینک اسیرانیم
تهمتن با رخش پنداری به ژرف چاه افتاد


سپاس گزارم پروانه ی گرامی
وقتی این ابیات مختلف را از دوره های مختلف می خوانیم تازه به عمق نفوذ یک قصه در تار و پور فکری جامعه اش پی می بریم.

در همین انتخاب شما از استاد شفیعی کدکنی وقتی تامل می کنیم آیا جز این است که در تاویل آن با ارجاع به شخصیت کاووس می توانیم وضعیت تاریخی یک جامعه را مورد مداقه قرار دهیم؟

پروانه سه‌شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:19 ق.ظ

گناهان کاوس از دید روایات زرتشتی:
دو گناه اول را خوانده بودم ولی گناه سوم یعنی کشتن وزیر خردمندش را نمی دانستم.

امیدوارم بتوانیم روایان پیشا زرتشتی را هم داشته باشیم.

کتاب اندرز اوشنر دانا یکی از منابع مورد استفاده ی پژوهشگران است. این کتاب را مثل بسیاری از کتاب هایی از این دست با لایه ی غلیظی از غبار در یک کتابفروشی پیدا کردم. کتاب از بس خاک خورده و سرفه کرده بود فرتوت شده بود قیمت چندانی نداشت تازه خریدنش باعث شده بود که فروشنده نفس راحتی بکشد که از شر یک کتاب کهنه شده ی بی مشتری خلاص شده است.

سیاوش چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:48 ق.ظ





کی کاووس در اوستا و نوشته های پهلوی :



در اوستا از کاووس با نام اوسـَـن یا اوسـَـذ َن یاد رفته است. در پی نوشت نام کاووس در فرهنگ واژه های اوستا می خوانیم :

« کاووس، کی کاووس پسر کی قباد. یشت ۵ - ۴۵ ؛ یشت ۱۴ - ۳۹ ؛ یشت ۱۹ - ۷۱ ؛ یشت ۱۳- ۱۳۲» ( فرهنگ واژه های اوستا. بهرامی، احسان. به یاری فریدون جنیدی. نشر بلخ. ص ۳۶۰)

** در یشت آبان یشت، کرده ی ۱۲ ، بند های ۴۵ تا ۴۷ می خوانیم :

۴۵

« کی کاووس توانا بر فراز کوه ا ِر ِزیـفـَـیـه ، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند پیشکش او کرد.»

۴۶

« و از او درخـواسـت کـرد که ای اَرِدْویسـور آنـاهید ! ای نیک، ای تواناترین ! مرا این کام یابی فراز ده که بزرگ ترین شهریار همه سرزمین‌ ها باشم؛ به همه دیوان و مردمان، به همه جادوان و پریان، و به همه کـَوی‌ ها و کـَرَ پَن‌ های ستم کار چیره آیم.»

۴۷

« اَرِدْویسـور آنـاهید آن همیشه کامروا کننده ، او را کام یابی بخشید.»



** در فروردین یشت، کرده ی ۲۹ ، بند ۱۳۲ می خوانیم :

۱۳۲

«.......... می‌ستاییم فروهر کی کـاووسِ پیرو راستی را،...........»



** در بهرام یشت، کرده ی ۱۴ ، بند ۳۹ می خوانیم :

۳۹

« آن پیروزی که سرداران در آرزوی آنند، فرزندانِ سرداران در آرزوی آنند، نام‌ آوران در آرزوی آنند، که کی کاووس در آرزوی آن بود. او که از نیروی اسبی برخوردار است، او که از نیروی شتر سرمستی برخوردار است، او که از نیروی آب شایسته کشتی ‌رانی برخوردار است.»



** در زامیاد یشت، کرده ی ۱۰ ، بند ۷۱ می خوانیم :

۷۰

« می‌ستاییم فَـرِّ کیانی نیرومندِ مزدا آفریده بسیار درخشنده، زَبَردست، پرهیزگار، چابک و کارآمد را، که سرآمد همه آفریدگان است.»



۷۱

« فرّی که به کی قباد پیوست و به کی‌ اَپیوَه و به کی کاووس و به کی‌ آرش و به کی ‌پَشین و به کی ‌بیارَش و به کی‌ سیاوش پیوسته بود.»



«نام کی کاووس در اوستا کی اوسن یا کوی اوسذن است که که بخش نخست آن واژه ی کی برابر با شاه و بخش دوم (اوسن) برابر با آرزو یا خرسندی است. این نام در پهلوی به کی اوس دگرگون می شود و دوباره در فارسی لقب کی در آغاز آن آمده است و به کی کاووس دگرگون می گردد. پس واژه ی کی در کی کاووس دوبار آمده است.» ( کیانیان: کریستن سن، ترجمه ذبیح الله صفا،تهران ۱۳۳۶ )



به گزارش بخش ۳۱ از بندهش ، کی کاووس فرزند نخستین ِ کی قباد است :



« کی کواذ پسری داشت به نام کی اپیوه . از کی اپیوه چهار فرزند به وجود آمد به ترتیب به نام های : کی اوس ( همان کیکاووس شاه نامه ) ، کی آرش ، کی پی سین و کی بیرش . از کی اوس سیاوش به وجود آمد و ازسیاوش کیخسرو ، اما دیگر شاهان نامور این سلسله از نسل کی پی سین هستند .»

درود
این اطلاعات هم برای بررسی شخصیت ها و تطور آن ها خوب است.

سیاوش چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:58 ق.ظ

http://baastaan.blogfa.com/post/20

سیاوش چهارشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:09 ق.ظ http://www.rahekherad.blogfa.com

سه شنبه 7 شهریور 1391 ساعت 11:44
درود: من در رشته ادبیات فارسی تخصصی ندارم و به زور معنای واژ ه ها را پیدا می کنم... رشته تحصیلی من مدیریت صنعتی می باشد.. دارم تلاش می کنم پایان نامه ای از شاهنامه ارائه نمایم..شخصیت کاووس در ادبیات خودکامه و خیره سر معرفی شده ..ولی من به کاووس به عنوان یک مدیر نگاه می کنم.. زاویه نگاه من با زاویه ادبیات متفاوت است .. هر کدام از پنجر ه ای به کاووس نگاه می کنیم.
....
....
....
خلاصه و کوتاه:

با دکتر یاحقی راجه به شخصیت کاووس ، پیامکهایی رد و بدل نمودیم....
این پرسش را از جاب دکتر کردم:
شما به عنوان مدیر فرهنگسرای فردوسی مشهد شخصیت کاووس را چگونه ارزیابی می کنید؟

فرمودند: خودمدار و برخوردار.

پاینده باشید.

iهمراه گرامی سیاوش پیامی گذاشته اند طولانی. از ان جا که برخی مطالب نوشته شده شخصی بود و برخی مطالب هم ارتباطی با ادبیات نداشت از آوردن ان ها معذورم. اما بخشی از گفتار ایشان را در این جا اورده ام.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد