نگاره ی ملک طاووس
بخش چهارم:
نامه ی ایران باستان، سال هشتم، شماره اول و دوم،1387: 39 ـ 21
اهریمن پرستی زروانی و نمونه های بازمانده از آن
آرش اکبری مفاخر
دانشگاه فردوسی مشهد
اهریمن پرستی و سرنوشت اهریمن
اگرچه در آیین زروان و مهر، اهریمن را پرستش و برای او قربانی می کرده اند، در پایان جهان اهریمن و تمام نیروهایش از بین می روند و نابود می شوند.
در آیین مهر، اورمزد برای پاکی و نوسازی جهان و نابودی بدکاران و بدنهادان، آتشی سهمگین از آسمان فرو می فرستد. در این هنگام اهریمن و همه ی دیوان، زیانکاران و پیروان بدی در این آتش جهان گیر می سوزند و جز نیکان و پارسایان کسی یا چیزی باقی نمی ماند. جهان، نو شده از بدی پاک می شود و همه در یک زندگی پر از شادی و خوشی جاودانه می گردند. (کومن، 1380: 147).
کمبود منابع در آیین زروانی باعث شده تا سرنوشت اهریمن از منابع جدیدتر به دست آید. یکی از این منابع الملل و النحل شهرستانی (548 ـ 479 ه ق)است. او می نویسد: اهریمن که در این جهان زندانی است، پیوسته در فکر نابودی مردم و گرفتار کردن آن هاست. هر روز شهریاری و نیروهای او رو به کاستی و نابودی می رود تا این که کم کم به پایان می رسد. پس از آن هرمزد او را به جَو که تاریکی مطلق و بی کرانه است می اندازد (الملل و النحل، 199؛ ابوالقاسمی، 1383: 30). در متون فارسی زردشتی، کتاب علمای اسلام[1] با نگرش زروانی نوشته شده است. در این کتاب سرنوشت اهریمن در دو روایت بیان شده است: در روایت نخست آمده که اهریمن، آفریننده ی شر است و در پایان به بدی خویش گرفتار می شود و بدی های او به خودش باز می گردد. اگرچه بدی های اهریمن به انسان می رسد، اما بدی کردن او به انسان باعث می شود تا نیروهایش کم شده در نهایت ناتوان گردد. او در رستاخیز دیگر نیرویی ندارد و هلاک می شود. در روایت دیگر رساله ی علمای اسلام، نیروهای اهریمن به دیوان آسمانی می رسد. دیوان به جهانیان بدی می رسانند تا این که نیروی اهریمن کم و بدی های او نیز کاسته می شود. سرانجام در رستاخیز همه ی بدی های او از بین می رود و خود او نیز نابود می گردد (روایات داراب هرمزدیار، 2/80/1ـ5، 2/83/12 ت13).
در اعتقادات فرقه ی یزیدیه که نشانه های اهریمن پرستی زروانی و مهری در آن باقی مانده، شیطان (ملک طاووس) سرنوشت ویژه ای دارد که در نوع خود سرنوشتی شگفت است. بنا بر افسانه ای رایج در نزد یزیدی ها، پروردگار عالم روزی بر ملک طاووس خشمگین شده و او را از بهشت بیرون کرد. او هم اکنون بیرون از بهشت است، ولی در روز قیامت با پروردگار آشتی خواهد کرد و به درگاه خداوند برخواهد گشت. او همانند روز اول محترم و عزیز خواهد شد و به راه راست خواهد رفت. فرشتگان، اولیا و قدیسین در اطراف او قرار گرفته از او تجلیل کرده امر او را اطاعت خواهند کرد (غضبان، 1341: 46).
البته با این که این سرنوشت اهریمن برخلاف سرنوشت او در اندیشه های ایرانی است، چندان
بی پایه به نظر نمی رسد و می تواند بنیادی کهن و ایرانی داشته باشد. در یکی از نامه هایی که پارسیان هند به موبدان ایرانی نوشته اند، مطلبی درباره ی سرنوشت اهریمن بیان شده که با سرنوشت او در آیین یزیدیه هم خوانی دارد. در این نامه نوشته شده است: بنا بر نیایشی که در زند اوستا آمده، اهریمن دروند در روز رستاخیز پشیمان می شود و پس از پند و اندرز بهمن امشاسپند دین یزدان را می پذیرد (دست نویس ف 23، 101ـ 100).
[1] . نک. روایات داراب هرمزدیار، 2/72ـ 80، 80 ـ 86؛ Dhabhar,1932: 438- 449,449- 457: Zaehner; 409 - 418
.
شباهت میان باورها و آیین ها نشان می دهد که ممکن است خاستگاه همه ی آن ها از زمانی واحد و از مردمانی در قبیله ای واحد سرچشمه بگیرد. مردمانی که با ازدیاد جمعیت و نیازهای معیشتی از یکدیگر جدا شدند و قبایل گوناگونی را در سرزمین های مختلف پدید آوردند. [این سلسله هم چنان ادامه دارد.] ملک طاووس و اهریمن از شباهت و تفاوت هایی برخوردارند! هم چنان که در این نوشتار آمده سرانجام ملک طاووس متفاوت از سرنجام اهریمن است. شباهت سرنوشت ملک طاووس به ابلیس در باورهای سامی (آن چنان که در عهد عتیق، کتاب مقدس و قران) آمده نمی تواند بدون دلیل باشد. رانده شدن از بهشت به خاطر خشم پروردگار بر او . هسته ی مشترک این باور است که در سرانجام یابی دچار تغییراتی می شود.
به نظرم می شود درباره ی این شباهت و علت تفاوت ها بررسی کرد.
فرانک جان همان طور که اشاره کردی فکر می کنم این شباهت ها نمی تواند بی دلیل باشد برای مثال در مقاله آقای مفاخر علاوه بر ملک طاووس، ظاهر اهریمن با سری شیر مانند و بدنی که دور آن ماری پیچیده شده و به روی کره ای ایستاده است دیده می شود، این شباهت ظاهری – البته با اندکی تغییر - به ویژه سر شیر مانند اهریمن را می توان در بسیاری از نقش های به جا مانده از آیین های دیگر – به ویژه آیین مهر - در گوشه و کنار دنیا بازیابی کرد. بررسی شباهت و تفاوت های این موجود شیرسر و کارکردهای آن دریچه های جدیدی از باورها و گرایش های مردمان آن روزگار را پیش چشم ما باز می کند. برای مثال در مهراب پرگامون در برلین غول شیرسری را می بینیم که در حال نبرد با پهلوان جوانی است که باستان شناسان او را اAither به معنای خدای خورشید تابان می ماند. می بینیم که در اینجا هم غول شیر سر از دشمنان خدایان روشنایی و نور بوده در مقابل او قرار می گیرد، همین موجود شیر سر را به شکل های مختلف و با کارکردی متفاوت – مثبت- در فرقه های گنوسی می بینیم که البته شکل ظاهری آن با اهریمن شیر سر ایرانی تفاوت دارد مثلاً بدون بال است، مار به دور بدنش نپیچیده و روی گوی نایستاده بنابراین می بینیم علی رغم خاستگاه مشترک این موجود شیرسر، اندیشه های متفاوت اقوام و ادیان و نگرش تازه آن ها نسبت زندگی دنیوی و حیات پس از مرگ، راه این دو را از یکدیگر جدا می کند. نمونه هایی از این دست فراوان است که بررسی دقیق تر نقوش به جا مانده و سایر منابع موجود نکات تازه تری را بر ما آشکار می کند.
شهرزاد گرامی درود
شباهت و تفاوت ها زیاد هستند آن قدر که اگر بشود می توان خط سیر آن ها را جست و جو کرد و به خاستگاه و علل این شبهت ها و تفاوت ها پی برد. آیین مهرپرستی از ایران توسط سربازان رومی به روم برده شد در آن جا ریشه دواند و گسترش یافت پس می توان از این راه به نفوذ ان در اروپا و پیش ازآن مسیحیت پی برد.
تطور ادیان جالب است مثلا تولد مهر (شب یلدای خودمان) برابر است با تولد مسیح و از آن جا که کلیسا نمی توانست زیاد با مردم مقابله کند فقط توانست چند روز تولد مسیح را با تولد مهر جا به جا کند. مسیح می شود همان مهر در این تولد و نکته ی شگفت ان که مسیح از زنی باکره زاده می شود و مهر نیز از میان تخمی سنگی زاده می شود ایا این شباهت ها شگفت انگیز نیست؟ این جاست که این پرسش پیش می اید چرا یک شخصیت واحد مانند خدای شیر سر داری چیستی های گوناگون می شوند؟
همین طوره فرانک جان.
پیگیری ردپای آیین مهر و نمادها و نشانه هایش در گوش و کنار دنیا یکی از جذاب ترین بخش هایی است که می توان روی آن انگشت گذاشت حتی می توان گفت همین خدای شیر سر در ابتدا از آیین مهر زاده شده و به مرور زمان از سنگ نوشته ها، حکاکی ها و مهرابه های سراسر دنیا - منتها با تغییر نقش آفرینی- سر درآورده است. ریشه این چیستی های گوناگون را هم باید در تغییر نوع نگرش و باور مردمان آن سرزمین به زندگی در این دنیا و حیات پس از مرگ نسبت داد بی شک مردمان سرزمین های مختلف با موقعیت اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی و نگرش های مختلف، نمادها، باورها و مذاهب مختلفی را در سر می پرورانند و البته گاهی هم این نمادها و باورها و تفاوت ها و شباهت های میان آن ها در هم تنیده می شوند که هر چه در آن ها دقیق تر شوی همچون کلاف سردرگمی، گره ها بیشتر شوند. برای مثال همین خدای شیر سر و خویشکاری هایش آن قدر در میان مذاهب و ملل مختلف حضور مکرر و پیچیده ای دارد که تداخل کارکرد آن با اهریمن و خویشکاری هایش در برخی از مواقع همچنان جای سوال دارد.
چه قدر خوب توضح داده ای شهرزاد گرامی
شهرزاد: «ریشه این چیستی های گوناگون را هم باید در تغییر نوع نگرش و باور مردمان آن سرزمین به زندگی در این دنیا و حیات پس از مرگ نسبت داد بی شک مردمان سرزمین های مختلف با موقعیت اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی و نگرش های مختلف، نمادها، باورها و مذاهب مختلفی را در سر می پرورانند»
همین طور است چون با توجه به سرزمین های هر جامعه شاهد تفاوت ها هستیم. باورهای ایرلندی با باورهای اسکاتلندی تفاوت دارند یا همین باورها ایرانی و هندی! سرزمین پر برکت هندوستان گونه ای باور از خدایان ساخته و ادیان آن ها را شکل داده است و سرزمین خشک و کم آب ایران همان باورهای مشترک را به صورتی دیگر ساخته است و دین و باورهایشان را ساخته است البته اقلیم یکی از موارد است. در کشوری که جمعیت میلیاردی دارد و باورهای گوناگون و حتا متضاد در کنار هم زندگی می کنند به یقین نوع بینش متفاوت از کشوری با جمعیتی میلیونی و دینی واحد و رسمی است و این امر ریشه در بسیاری عوامل دارد که ان ها در گفتارت گفته ای و شالوده ی این تفاوت ها را می سازد.