شاهنامه اثری است که آفتاب نظم پارسی در آن به اوج کمال و ترقی خود رسیده است. منظومه ای است که آن را می توان گنجینه ی فصاحت زبان پارسی و خزینه ی سخنوری نامید. یادگاری است که همه ی داستان ها و قصص آن با انواع صنایع و قدرت شعری آراسته شده. حقیقتن در باره ی این اثر بی نظیر می شود شعر فرخی را به یادآورد:
از هر صنایعی که بخواهی بر او اثر
وز هر بدایعی که بجویی بر او نشان
این کتاب تا زبان پارسی وجود دارد، یا به عبارت دیگر تا زمانی که این عالم برپاست، باقی و راهنمای شعرا و نویسندگان خواهد بود.
کلام موزون با شعر در ادوار بعد، مدت متمادی از آهنگ جدا نمی شد و در نتیجه ی جریان مرکب و متمادی ترقی تا آن حد کمال و درجه ی عالی رسید که به وجود آمدن شاهکاری ادبی مانند شاهنامه امکان پذیر شد. شاهکاری که نه تنها ایران بلکه کلیه ی بشر متمدن، حق دارد خود را به آن مفتخر و سرافراز آن شمارد.
(یوری مار 1893-1935- وزن شعر شاهنامه - هزاره ی فردوسی )
ادامه مطلب ...
ذبیح الله صفا
1290
اهمیت شاهنامه در ادبیات پارسی زیادتر از آن است که در باب آن به بحث و تحقیق حاجت باشد. و این آیت فصاحت و بلاغت و قرآن عجم و آیینه ی تمام نمای معرفت و دانش را که حاوی افکار گوناگون حماسی و عزلی و حکمی و بلندترین و عالی ترین و زیباترین و شیواترین سخنان پارسی است. هر ایرانی صاحب ذوق با سواد، می شناسد.
عین این اهمیت ادبی را نیز شاهنامه از حیث ملیت و قومیت در ایران دارد و آن محفوظ نگاهداشتن حسی نژادی و غرور ملی و احیای مفاخر گذشته است در ایران.
چون شاهنامه را به دقت بخوانیم به قبول این معنا ناگزیریم که: فردوسی نه تنها در حماسه سرایی در ایران که به عقیده ی بسیاری از ناقدان اروپایی در جهان عدیل و نظیری ندارد. بلکه افکار عالی غنایی و حکمی و اندرزهای حکیمانه ی وی و مهارتش در وصف و منظره سازی نیز، او را از جهات دیگر در میان شاعران کم نظیر و گاه بی همال می سازد. بدین طریق باید به تحقیق گفت که فردوسی از لحاظ جامعیت در انواع افکار شعری و مهارت و استادی در بیان آن ها و زیبایی و متانت الفاظ و سادگی و فصاحت بی مانند کلام و علو مضامین و سمو فکر، بزرگترین شاعر ایران و یکی از شاعران بزرگ چهان است.
(ذبیح الله صفا - حماسه سرایی در ایران )
چون سپاه نابکاران پهنه میهن گرفت
از مدائن تا هری را سیل بنیان کن گرفت
کشوری کز فره آهورمزد آباد بود
رو به ویرانی نهاد و بوی اهریمن گرفت
***فردوسی بزرگترین شاعر ایران است. زیرا داستان بدین بزرگی را که اغلب حکایات آن به نظر یا به عینه تکرار می شود به نظم آورده و با وجود این، کمتر ابیاتی را مکرر کرده و بعضی ابیات که مکرر شده، از باب تنگی قافیه و وحدت مضمون و اصل فکر است.
در کلیه معانی دقیق که در شاهنامه اتفاق افتاده و مضامینی که برای گویندگان دست می دهد، فردوسی به خوبی از عهده برآمده و دقیق ترین احساس برگزیده را در شاهنامه تعبیر و تفسیر کرده و در معانی مختلف که ناچار عبارات مختلف لازم دارد و تعبیرات آنها برای هر کسی میسر نیست خاصه معانی ناپسند که برای شاعری مانند او، آوردن آن ها را روا نبوده، و ترک آن ها به واسطه ی انتظام داستان ممکن نمی شده، کنایات و عبارات مخصوص ایجاد کرده و از این معانی به خوبی عبارت کرده، چنانکه بر گویندگان و سخن سرایان پارسی که به چشم انتقاد در اشعار متقدمین و متاخرین نظره کرده باشند، این سخن مستور نیست.
(لطفعلی صورتگر - تاریخ ادبیات ایران - سلسله انتشارات موسسه ی وعظ و خطابه )
ادامه مطلب ...
از جلال الدین همایی در ویکیپدیا بخوانید
"یک عده از نوابغ برجسته داریم که مقام شامخ آن ها بالاتر از زمان و مکان و کم و کیف است. این ها شاهبازان بلند پروازند که در قفس تنگ جای نمی گیرند.
نمودار کامل این دسته از مردم که قرن ها می گذرد و مادر ایام از آوردن فرزندی هم چون وی سترون است، روشن ترین ستاره آسمان حکمت و ادب در قرن چهارم و پنجم هجری، نابغه ی شهیر حکیم ابوالقاسم فردوسی ناظم شاهنامه می باشد که نام نامی او ورد زبان مردم عالم است. با شنیدن اسم محبوب وی یک دنیا فضایل اخلاقی مانند وطن پرستی، شهامت ادبی، علو همت و بزرگواری، تعصب ملی و صدها صفات و خصائل پسندیده ی دیگر در ذهن مصور و در خاطر مجسم می گردد و با یاد کردن شاهنامه اش که بزرگترین اثر ادبی و ملی تاریخی زبان پارسی است، بالاترین معجزه ی ادبی، برترین آیت ادب و بلاغت و هزاران اسرار و دیقایق دیگر در روح مرتسم میشود.
مولوی یک دهان به پهنای فلک می خواست تا شرح آن رشک ملک بگوید. من حوصله ای افزون از محیط ازل و ابد می خواهم تا از هزاران قضائل فردوسی و مزایای شاهنامه یکی برشمارم. من در پیشگاه این شاعر توانا جز عجز و ناتوانایی از خود در نمی یابم و معترفم که از شناختن روح و احاطه به رموز دقایق آثار او عاجزم تا به تحدید و شناساندن چه رسد؟
وصف رخساره ی خورشید ز خفاش مپرس
که در آینه صاحب نظران حیدانند
(جلال الدین همایی - مقاله ی نمیرم از این پس که من زنده ام - فردوسی نامه ی مهر )
فتح علی واشقانی فراهانی
1299-1391
فتح علی واشقانی فراهانی به ابولقاسم فردوسی پیویست.
اینجا را هم اگر دوست داشتید ببینید.
آنجا که سراینده از روح ملی راستین، به شور آمده باشد، دستاوردش به زودی همگانی می شود، اجازه می خواهم موردی را یاد کنم که ثابت می کند، ایرانیان که چنین ارج و احترامی به فردوسی می گذارند، برای آن است که دستاوردش با سنت ها و روایت های ملی مطابقت دارد.
(ژول مول - دیباچه ی شاهنامه، ترجمه ی جهانگیر افکاری - از انتشارات سازمان کتابهای جیبی )
از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی
ادامه مطلب ...حیدرعلی کمالی (از ترکیه) نفر اول در ردیف اول نشسته از سمت راست.
در کنار ملک الشعری بهار در عکس یادبود ِ ادیبان شرکت کننده در هزاره ی فردوسی
الا ای سخنگوی دانای طوس
زمانه به مرگ تو دارد فسوس
خطا گفتم این گفت ِ نه چون منی است
که زی تو همی مرگ را راه نیست*
تو آن پر هنر مرد گوینده ای
که تا پارسی هست تو زنده ای
قلم گیر تا جمله گویندگان
به خیل تو آیند چون بندگان
***
* من خود نیز مدتهاست که تاریخ مرگ این بزرگان را در این جا نمی نویسم.
(حیدرعلی کمالی - فردوسی نامه ی مهر )
از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی
برای شناختن سایر ادیبان شرکت کننده در این هزاره به ادامه ی مطلب بروید.
ادامه مطلب ...زهی نامور نامه کز آب و رنگ
به ارتنگ ِ مانی کند کار تنگ
ز شاهان فرخنده ی باستان
سراید به خوبی بسی داستان
در این باغ آراسته چون بهشت
ابوالقاسم طوسی این تخم کشت
(ادیب الممالک فراهانی )
از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی
ادامه مطلب ...
استاد ابوالقاسم فردوسی از دهاقین طوس بود، از دیهی که آن را باژ خوانند و از ناحیت طبران است … فردوسی در آن دیه شوکتی تمام داشت … و شاهنامه به نظم همی کرد … بیست و پنج سال در آن کتاب مشغول شد که ان کتاب تمام کرد، الحق هیچ باقی نگذاشت و سخن را به آسمان علّییّن برد و عذوبت به ماء معین رسانید، و کدامین طبع را قدرت آن باشد که سخن را بدین درجه رساند که او رسانیده است …؟!
نظامی عروضی
(چهارمقاله، تالیف حدود 550 ه ق، ص 75)