بهادر امیر عضدی
گزیده هایی از شاهنامه فردوسی
*** « سوگند شاهی کیخسرو در پیشگاه کیکاووس، در آتشکده آذرگشسب و در محضر رستم و گودرز و... »، در شاهنامه فردوسی.*** کنون از تو سوگند خواهم یکی / نباید که پیچی ز داد اندکی -
که پر کین کنی دل ز افراسیاب / دمی آتش اندر نیاری به آب -
ز خویشی مادر بدو نگروی / نپیچی و گفت کسی نشمری -
به گنج و فزونی نگیری فریب / همان گر فراز آیدت گر نشیب -
به تاج و به تخت و نگین و کلاه / به گفتار با نگردی ز راه -
بگویم که بنیاد سوگند چیست / خرد را و جان ترا پند چیست -
به گویی به دادار خورشید و ماه / به تیغ و به مهر و به تخت و کلاه -
به فر و به نیک اختر ایزدی / که هرگز نپیچی به سوی بدی -
میانجی نخواهی جز از تیغ و گرز / منش برز داری و بالای برز -
چو بشنید زو شهریار جوان / سوی آتش آورد روی و روان -
به دادار دارنده سوگند خورد / به روز سپید و شب لاژورد -
به خورشید و ماه و به تخت و کلاه / به مهر و به تیغ و به دیهیم شاه -
که هرگز نپیچم سوی مهر اوی / نبینم بخواب اندرون چهر اوی -
یکی خط بنوشت بر پهلوی / به مشکاب بر دفتر خسروی -
گوا بود دستان و رستم برین / بزرگان لشکرهمه همچنین -
به زنهار بر دست رستم نهاد / چنان خط و سوگند و آن رسم و داد -از ان پس همی خوان و می خواستند / زهر گونه مجلس بیاراستند -
http://www.dastanedad.blogsky.com