ابن الاثیر و فردوسی

" در شعر عربی، تطویل شعر را ضایع می کند و اگر دویست و سیصد بیت متوالیا در یک موضوع نظم شود اغلب ابیات بی مزه می شود. ولی در کتابت هر قدر مفصل تر باشد می توان فصیح نوشت و این فقره اجماعی است. لکن در این نکته عجم ها بر عرب برتری دارند و شاعر عجم یک کتاب را از اول  تا آخر به رشته ی نظم در می آورد و باز در زبان آن ها در غایت فصاحت و بلاغت است. چنانکه فردوسی در نظم کتاب معروف به شاهنامه کرد. که مشتمل بر شصت هزار بیت است در تاریخ ایران. و آن قرآن ایرانیان است و تمام فصحای عجم اجماع کرده اند بر این که در زبان آنها فصیح تر آن چیزی نیست و این فقره در زبان عربی با وجود وسعت آن و کثرت صنایع و معانی در آن ممکن نیست با آن که زبان فارسی نسبت به عربی مثل قطره ای است در مقابل دریا."


(ابن الاثیر ابوالفتح نصرالله بن محمد. وفات 637 ه.ق. المثل السائر - ترجمه ی تقی زاده در مقالات مجله ی کاوه راجع به فردوسی)

 از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی

مجهول و فردوسی

ما خواستیم که تاریخ شاهان عجم و نسبت و رفتار و سیرت ایشان درین کتاب عل الوِلا جمع کنیم بر سبیل اختصار. از آنچ خوانده ایم در شاهنامه ی فردوسی که اصلی است و کتاب های دیگر که شعبه ی آن است و دیگر حکما نظم کرده اند. چون گرشاسف نامه و چون فرامرزنامه و اخبار بهمن و قصه ی کوش پیل دندان.

و هر چند محال است نظم حکیم فردوسی و اسدی و دیگران و نثر ابوالموید بلخی نقل کردن، که سبیل آن چنان باشد که فردوسی گفت:

چو چشمه بر ژرف دریا بری   /    به دیوانگی ماند آن داوری


(مجمل التواریخ والقصص - تاریخ تالیف حدود 520 ه.ق. نویسنده مجهول)

 از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی

بوریس کیمیاگرف و فردوسی*

بوریس کیمیاگرف را تازگی ینی چند روز است که دوباره به یادم افتاده است. او فیلمسازی بود، یا هست، نمی دانم، که چندین فیلم از داستان های شاهنامه را ساخت. تا جایی که به یاد می آورم رستم و سهرابش را دیده ام. خیلی سال پیش. آن سالهایی که دیگر از آن خیلی دورم. در سینمایی در تبریز. در شبی از معدود شب های زندگیم  که در تبریز به صبح آورده ام.

فیلم هایی از او که در جشنواره ی توس (18-14 تیرماه 54) نشان داده شد، این ها بودند.

"افسانه‌ی رستم" – "رستم و سهراب" و "کاوه آهنگر"

نا گفته نماند تا جایی که من می دانم نام کیمیاگرف بیشتر با فیلمی که در باره ی سیاوش ساخت، به نام  افسانه ی سیاوش عجین شده. از آن جا که جشنواره ی توس در مشهد برگزار شد و من در سال 54 آنجا نبودم، این فیلم ها را در آن جا ندیدم. وگرنه در آن سال ها، جشنواره ای نبود که بیاید و برود و من به شکلی به گوشه ای از آن، که دوست داشتم سر نزنم.

***


نمایی از افسانه ی سیاوش

ساخته ی بوریس کیمیاگروف


* به نقل از خودم و آنچه که از نشریه سینما 5 در فیلمامون آوردم


آرتور پوپ و فردوسی

"اهمیت فردوسی را نمی توان به اندازه ی کافی بیان و خاطرنشان کرد. ولو این که راجع به نظم و شعر  او به حد اعلی سخن گفته شود. یا خصایل و اوصاف قابل ستایش وی مورد تقدیر واقع شود. زیرا بزرگی و عظمت او از این  حدود بالاتر است و فردوسی مانند همر یک موجود ملی و شاهنامه اش قسمت لاینفکی از حیات ملی است. هیچ شاعری به این اندازه و در چنین طول مدتی بر افکار و آرا و احساسات ملی تسلط پیدا نکرده است. فردوسی پربهاترین خدمتی که ممکن است به میهن خود کرده. به ایرانیان دورنمای یک دنیای باشکوه تر و دلیرانه تری را نشان داده است"


(آرتور آپهام پوپ - وفات 1969 م. چهل گفتار عیسا صدیق - اصلن مقاله ی پوپ در ضمیمه ی مجله ی شرق نزدیک و هندوستان مورخ اکتبر 1934)

 از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی

محمد حجازی و فردوسی

"کاخ نظم فردوسی بر بالای ابر و باد بنا گشته، تیرحادثه و چشم بدمنش به آستانش نمی رسد. اما روح فردوسی را اگر بجویید ازین نیز برتر شده، در فراز افلاک به پرواز است.

بر این سرای حشمت، پاسبانی و دربانی نیست. اما جای بلندتر کسی را می دهند که اندیشه اش برتر باشد. "


(محمد حجازی - وفات 1353 ه.ش. مقاله ی فردوسی - فردوسی نامه ی مهر)

 از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی

دهخدا و فردوسی

یکی از بزرگترین امتیازهای فردوسی ایمان به اصول اخلاقی است.فردوسی هرگز لفظ رکیک و سخن ناپسند در کتاب خودنیاورده، اندرزهای گرانبهای او گاه با چنان بیان موثری سروده شده است که خواننده نمی تواند خود را از تاثیر آن برکنار دارد.


(علی اکبر دهخدا - وفات 1334 ه.ش. لغت نامه)

 از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی

هانری ماسه و فردوسی

"بین تمام حماسه های ایرانی کتاب شاهنامه مزیت خاص دارد. زیرا سخن از کشمکش های دیرین ملتی است که از ملیت و استقلال خود دفاع می کند. آن چه در کتاب این شاعر میهن پرست بارها تکرار شده مساله جاودانی مرزی است که ایران را از توران جدا می سازد. مرزی که میان دو گروه انسان هاست."

"تصور بفرمایید وقتی افسانه قرون ویکتورهوگو به پایان رسید، شاعر خواسته باشد بخش های گوناگون آن را به هم بپیوندند. و فواصل دوره ها را به وسیله ی داستان منظوم به یک دیگر ربط دهد.... اکنون به جای این که تحول کلی عالم بشریت را در نظر بگیرید این موضوع را به تاریخ عمومی ایران محدود سازید که از زمان اساطیری تا سده ی هفتم میلادی نوشته شده باشد. به خاطرات سنتی و اجدادی، پوسته آرایش ها و تخیلات شاعر را بیفزایید که در رویاهای متعدد خود شکوه قرون گذشته را مجسم می سازد و با توجه به این که همر برای سرودن حماسه ای، در ده سال، در حدود پانزده هزار مصراع شعر گفت، آن وقت متعجب نخواهید شد از این که ببینید فردوسی برای زنده ساختن هزاران سال به پنجاه هزار بیت شعر نیاز داشته باشد."


و نیز گوید: شاهنامه یک حماسه ی ملی است که هیچ ملتی نظیر آن را ندارد.


(هانری ماسه - وفات 1969 میلادی فردوسی و حماسه ی ملی ترجمه ی مهدی روشن ضمیر) 

 از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی

فصیح احمد بن جلال الدین محمد خوافی و فردوسی

این فصیح احمد نویسنده ی مجمل فصیحی که بعد ها باز از او خواهم نبشت، خود در همان کتاب می فرماید:

***

"ملک الحکما و الشعرا و الفضلا حکیم ابوالقاسم فردوسی الطوسی ناظم شاهنامه،

چون فردوسی متولد شد پدرش به خواب دید که فردوسی به بامی بر شد و روی به قبله نعره ای زد و آوازی شنید که جوابی آمد و هم چنین از سه طرف دیگر نعره زد و هم چنین جواب شنید. بامداد با نجیب الدین معبَر گفت، گفت پسر تو سخن گویی شود که آوازه ی او به چهار رکن عالم برسد و در همه اطراف سخن او را به قبول تلقی و استقبال کنند و او نادره عصر و اعجوبه ی دهر بود. و جمیع شعرا که شعر فارسی گفته اند سر بر خط او نهاده، او را مسلم داشته اند و مدح گفته"


(فصیح احمدبن جلال الدین محمد خوافی -وفات 845 ه.ق. مجمل فصیحی)

 از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی

انوری و فردوسی

آفرین بر روان فردوسی

آن همایون نهاد فرخنده

او نه استاد بود و ما شاگرد

او خداوند بود و ما بنده


(منسوب به انوری -وفات 587 ه.ق. نقل از مجمل فصیحی خوافی)

 از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی

نظامی و فردوسی

"استاد ابوالقاسم فردوسی از دهاقین طوس بود. از دیهی که آن دیه را باژ خوانند... فردوسی در آن دیه شوکتی تمام داشت .... و شاهنامه به نظم همی کرد و بیست و پنجسال در آن کتاب رنج برد و الحق هیچ باقی نگذاشت و سخن را به آسمان علیین برد. و در عذوبت به ماه معین رساند و کدام طبع را قدرت آن باشد که سخن را به دین درجه رساند که او رسانیده است. در نامه ای که زال همی نویسد به سام نریمان در آن وقت که با رودابه دختر شاه کابل پیوستگی خواست کرد ... من در عجم سخنی به دین فصاحت نمی بینم و در بسیاری از سخن عرب هم ......"


(نظامی عروضی سمرقندی - چهار مقاله - تاریخ تالیف حدود 550 ه. ق)

نقل از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی