بیان دلتنگی در شاهنامه:
درداستان زال و رودابه ، آنگاه که زال از پس ِ آزمون های دشوار منوچهر بر می آید و دلش برای رودابه تنگ شده ، آهنگ باز گشت به زابلستان دارد، به منوچهر می گوید:
«مرا چهر ِسام آمده ست آرزوی»
شاه که می داند دل زال پیش رودابه است پاسخ می هد:
« تو را بویۀ دخت مهراب خاست/ دلت را هُُش سام و زابل کجاست؟»
در داستان اکوانِ دیو پس یک هفته جشن و شادمانی رستم آهنگ بازگشت به زابلستان دارد و به کیخسرو می گوید که دلتنگ زال است:
«مرا بویۀ زالِ سام است - گفت: / چنین آرزو را نشاید نهفت»
کیخسرو از رستم می خواهد آن شب را با او بماند. فردای آن روز رستم با هدایای کیخسرو به زابلستان بازمی گردد.
سلام.
سپاس.
خواهش می کنم
بزرگوارید
بصورت اجمالی وبلاگ را مرور میکردم و نکته تلخ برخورد نمودم زیرا این همه مطالب سودمند شاهنامه ای است اما چرا کسی علاقه مندی نشان نمیدهد؟زیر بیشترمطالب سفید میماند.آنهاهم که یکی دو نظر میدهند یا سپاسگذاری است یا تشکر،متاسفنه این وضعیت شاهنامه پژوهی است در ایران،که تعداد نویسندگان وبلاگی از تعداد خوانندگان آن بیشتر میباشند.جدن شاهنامه مظلوم است