تحصیلات تکمیلی |
نام و نام خانوادگی : زهره دانشور دانشکده : ادبیات و علوم انسانی استاد راهنما : دکتر غلامحسین شریفی |
تاریخ دفاع : 30/7/85 رشته و گرایش : زبان فارسی-ادبیات استاد مشاور : دکتر سید اصغر محمودآبادی |
مقایسه ی بخش تاریخی شاهنامه با منابع تاریخی (اشکانیان وساسانیان تا پایان پادشاهی قباد و ظهور مزدک) چکیده در این پژوهش به مقایسة دوران حکومت ساسانیان (تا پایان پادشاهی قباد و ظهور مزدک) در شاهنامه با سایر منابع تاریخی– اعم از آثار مورخان مسلمانی نظیر طبری ، ثعالبی ، حمزة اصفهانی، دینوری ، مسعودی و … و تاریخ نگاران معاصر غربی همچون لوکونین ، کریستین سن ، فرای ، گیرشمن و … پرداخته شده است. روش استفاده شده در گردآوری مطالب ، روش متداول کتابخانهای ، مبتنی بر تحلیل محتوی و اسنادی است . ابتدا مطالعة بیت به بیت شاهنامه از آغاز دوران اشکانیان تا آخر پادشاهی قباد و ظهور مزدک ، بعد مطالعة آثار تاریخی ذکر شده از نویسندگان مسلمان ، سپس بررسی تحقیقات باستانشناسان و مورخان غربی که به استناد سکهها ، کتیبهها و سایر آثار به جای مانده از آن دورانها فراهم شده است و در نهایت مقایسة همة اینها با آنچه فردوسی درباره اشکانیان و ساسانیان در شاهنامه آورده است . در این مقایسه مواردی که فردوسی دچار لغزشهای تاریخی شده و یا در شرح کلیات برخی وقایع با سایر منابع متفقالقول نبوده عنوان میشود . هدف از این مقایسه آن است که وجود لغزشهای تاریخی در شاهنامه فردوسی – در این بخش– ذکر و علتیابی شود به همین منظور در سه فصل اول این مقاله با مطالعة تاریخنگاری در ایران تا دوران فردوسی و بررسی منابع مورد استفادة فردوسی در سرودن شاهنامه یعنی خدای نامهها و نگرش انتقادی نسبت به این آثار به بررسی علل وجود اینگونه لغزشها پرداخته میشود. در بررسیهای انجام شده ، این نتیجه حاصل آمد که حکیم طوس به منابع خود وفادار بوده است. هر گونه نقص اطلاعات و اشتباه تاریخی که در شاهنامه– دوران اشکانیان و ساسانیان – وجود دارد به سبب تبعیت فردوسی از خدای نامهها در سرودن شاهنامه است. خدای نامهها در حقیقت تاریخنگاری سنتی و درباری ساسانیان بوده است که در زمان یزدگرد سوم گردآوری شده و زیر نظر موبدان نگاشته شده است ؛ طبیعی است که ایشان با اعمال نظرات خویش در تدوین این آثار ، مغرضانه آنچه را به مصلحت خود و دودمان ساسانی نمییافتهاند ، تغییر داده و یا حذف مینمودهاند. برخی از این موارد به طور فهرست وار در زیر میآید: 1) تقلیل دوران حکومت اشکانیان از پانصد و اندی سال به دویست سال در شاهنامه. 2) نقص اطلاعات پیرامون دوران اشکانیان در شاهنامه و خلاصه شدن آن در بیست و چند بیت. 3) کتمان برخی از حقایق تاریخی نظیر شکست نرسی از رومیان. 4) اسطوره پردازی از حقایق تاریخی برای بزرگ جلوه دادن اشخاص و رخدادها مثل داستانهای زندگی اردشیر و بهرام گور و … 5) حذف برخی از اعمال خشونت بار و غیر انسانی شاهان ، نظیر رفتار آنها با اقلیتهای دینی و اخذ مالیاتهای سنگین. 6) به بدی یاد کردن از پادشاهانی که سعی در کاستن قدرت موبدان داشتند مانند یزدگرد بزه گرو … 7) اسطوره پردازی از حقایق تاریخی برای بزرگ جلوه دادن اشخاص و رخدادها مثل داستانهای زندگی اردشیر و بهرام گور و … 8) افسانه سازی به منظور انحراف افکار عمومی از توطئههای پشت پرده نظیر افسانة مرگ یزد گرد برای مخفی کردن قتل پنهان او به دست موبدان. 9) غلط ذکر کردن نسبت برخی از پادشاهان با یکدیگر مثلاً بهرام اول به اشتباه در شاهنامه پسر هرمزد معرفی میشود در صورتی که برادر اوست و نرسی به غلط پسر بهرام سوم خوانده شده است. 10) نسبت دادن وقایع دوران یک پادشاه به پادشاه دیگر (گاهی به سبب تشابه اسمی) مثلاً نسبت دادن ظهور مانی به دوران شاپور اول ، در صورتیکه این واقعه در زمان شاپور دوم رخ داد. 11) ذکر جزئیات و داستانپردازی پیرامون زندگی برخی از شاهان این دودمان که حقایق تلخ تاریخی را تحتالشعاع قرار می دهد نظیر روایتهای زندگی بهرام گور . 12) کتمان اهمیت نقش موبدان در دستگاه حکومتی و تعیین پنهانی سیاستهای دولت و نفوذ بی اندازه در شخص شاه و سایر درباریان. 13) عدم ترسیم دورنمایی کلی از وضعیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دوران ساسانیان. 14) تحریف و ابهام در شرح واقعه ظهور مزدک در دوران پادشاهی قباد. |
http://thesis.ui.ac.ir/abstracts/ltr/fifteen110.htm