«رستم» در «درخت آسوریک»

 دانلود سروده ی  « درخت آسوریک » 

شعر بلند«درخت آسوریک درخت آسوریک» از کهن ترین متن های به یاد مانده

 

از دوران اشکانی است و شاید هم از دید برخی دورانی دورتر! 

 در قسمتی از این مناظره هنگامی که بز در پاسخ به درخت از خود می گوید ، آمده است :  

 

«... 

نشیمن گه به ژنده پیل بهر رستم دستان 

و یا اسفندیار گَو چو گردد عازم میدان 

....»

 

هر چند این اشاره بسیار کوتاه است، ولی نشانگر این است که  دوران اشکانی رستم و اسفندیار را می شناختند و به آنها می بالیدند.

 

 درختاثر

 

«درخت آسوریک» نمادی از نبردهای منطقه‌ای
شیرین احمدی :
دُرپیوسته(:منظومه) درخت آسوریک نوشته‌ی «جاماسب آسانا»  در شمار نوشته‌های معدود غیردینی است که از زبان پهلوی به‌جای مانده است.
1-درختی رسته‌ است، سراسر کشور شورستان
2-بُنش خشک است، سرش تر است
3-برگش به نی ماند، برش ماند به انگور
4-شیرین بار آورد، برای مردمان
5-آن درخت بلند، با بز نبرد کرد
6-که من از تو برترم، به بسیار گونه چیز
14- رسن از من کنند، که پای تو را بندند
15- چوب از من کنند، که گردن تو را مالند
16- میخ از من کنند، که سر تو را آویزند
27- از بار من خورند، تا سیر(انباشته) شوند
28- چون آن گفته شد، (به‌وسیله) درخت آسوریک
29- بز پاسخ کرد، سرفراز جنباند
30- که تو با من، پیکار می‌کنی ، تو با من نبرد می‌کنی
31- چون این از کوده‌های من شنیده شود
32- شود ننگ اوی، سخن هرزه‌ات بیکار کند
33- درازی، دیو بلند، بشنت(کاکلت) ماند به گیس دیو
34- که بر سر جمشید، در آن فرخ هنگام
35- دروغ دیوان، بنده بودند، مردمان
36- و هم درخت خشک دار بن، سرش زرگون شد
37- تو از این کرده‌ها، سرت هست زرگون
40- گرت پاسخی کنم، ننگی گرانم بود
41- گویندم به افسان، مردمان پارس
46- بشنو ای دیو بلند، تا من پیکارم
48- دین ویژه مزدیسنان، که هرمزد مهربان آموخت
49- جز از من که بزم، کس نتواند شود
50- چه شیر از من کنند، اندر پرستش یزدان
51- گو شورون، ایزد، همه چهارپایان
52- وهم، هوم نیرومند، نیرو، از من است
67- زه از من کنند، که بندند بر کمان
95- پیش‌پاره از من کنند، به آبجر و هوز و مانند آن
96- که خورد شهریار، کوهیار و آزاد
97- پس من دیگر بار برترم، از تو، درخت آسوریک
108- اینم سود و نیکی، اینم، دهش و درد
109- که از من بز برود، در سراسر این پهن بوم
110- این زرین سخنم، که من به تو گفتم
111- چنانست که پیش خوک و گراز، مروارید افشانید
112- یا چنگ زنید، پیش اُشتر مست 
....
در زمینه نمادین این داستان رمزی، آن‌را نماد کشمکش‌های دینی زرتشتیان و آسوریان می‌دانند. بدین معنی که بز را ازبرای  بی‌پروایی و حادثه‌جویی که دارد، نشانگر دین زرتشت و درخت آسوریک را نماینده این ارباب انواع‌پرستی آسور و درخت خشک و مصنوعی می‌داند که در آیین‌های دینی آسوریان به‌کار می‌رفته و آن را با زر، زیور و برگ‌های ساختگی می‌آراستند. 
 
برخی این داستان را نمادی از نبرد‌های منطقه‌ای دانسته‌اند؛ یعنی درخت آسور را نماد آشوریان و بز را نماد خراسانیان پنداشته‌اند.  
درخت خرما، نماد همه روییدنی‌هایی است که مورد استفاده انسان قرار می‌گیرد و بز نشانه و نماد همه جانورانی است که انسان از پوست و گوشت و پشم آن‌ها بهره‌مند می‌شود. 
 
 در ادبیات فارسی و فرهنگ عامیانه داستان‌هایی از زبان درختان و جانوران وجود دارند، که ازبرای نمونه می‌توان به داستان «رَز و میش» منظومه‌ی «دار جنگه» و مجموعه «کلیله و دمنه» اشاره کرد. در ایران باستان نهمین تجسم بهرام ایزد پیروزی و جنگ، بز است که نشان از بی‌پروایی و خشن‌بودن این جانور دارد و از جمله نماد دامی ایران در روزگار تمدن سیلک کاشان به‌شمار می‌رود.
درخت بارها با اشاره به برگ‌های خود، آن‌ها را زرگون برمی‌شمارد و نشان می‌دهد که نماینده دین آسورها بیشترین توجهش به ظواهر دنیوی است. درصورتی‌که بز نماینده‌ی پارس‌ها، این عامل برتری درخت را به موهای دراز و ژولیده دروغ دیوان زمان جمشید نخستین پادشاه کیانی، تشبیه می‌کند.
از دیگر نکته‌هایی که بز به آن اشاره می‌کند درباره‌ی یکجانشین بودن درخت آسور و درحرکت بودن خود است. نویسنده با گفتن این سخن به خوانندگان یا تماشاگرانش می‌خواسته این نکته را یادآوری کند که یگانگی در سایه پویش، تلاش و جست‌وجو به‌دست می‌آید. درصورتی‌که یک‌جانشینی و نبودِ حرکت، فساد را به همراه می‌آورد که به‌درستی و بسیار زیبا در نوشته گنجانده شده است.
همان‌گونه که هر نمایش‌نامه باید افزون بر نوشته، زمینه‌ی اجرایی نیز داشته باشد، بهتر است که به چند نمونه از پایکوبی‌هایی که در زمان‌های گذشته بدین ترتیب انجام می‌گرفته، اشاره کرد. در تخت جمشید تکه سفالی کوچک پیدا شد، که برروی این سفال دو تکه، که پیداست تکه‌های شکسته از یک ظرف سفالین بزرگ است، نگاره‌ی دو تن در حال انجام پایکوبی دسته‌بند وجود دارد که با گرفتن دست‌های یکدیگر شاخه‌هایی را که دارای برگ‌های متقارن است به حالت عمودی در میان دست‌های خود نگاشته‌اند. در پیکره‌های این سفالینه دیده می‌شود که پایکوبنده‌های سما چه‌هایی(:ماسک) بر سر خود نهاده‌اند که گمان می‌رود کله بز کوهی(پازن) را با شاخ‌ها و گوش‌هایش نشان می‌دهد. در شوش نگاره مهری به‌دست آمده که در آن چند جانور مانند انسان روی دوپا نشسته یا ایستاده‌اند چنان‌که گویی با یکدیگر به گفت‌وگو مشغول‌اند و یا مهر دیگری که در همین جا یافت شد و در آن دو نفر با ماسک‌های جانوران هرکدام به صورت بچه شیر و بز کوهی در دست دارند.
گمان می‌رود «جاماسب آسانا» نویسنده درخت آسوریک با آگاهی از بودن چنین آیین‌هایی، این دُرنوشته را نوشته است که شاید بتوان گفت نشانه‌ی پایکوبی‌هایی است که در گذشته انجام می‌شده را با یک نوآوری توجیه نموده و آن‌را قابل دریافت کرده است.
 
 
یاری‌نامه:
-بیانی، ملک‌زاده، تاریخ مهر در ایران. تهران: یزدان، 1363.
-ره‌بین، آرمین. رحیمی، محمدعلی. ریشه‌های نمایش در آیین‌های ایران باستان. تهران: اهورا، 1382.
برداشت از :

http://www.amordadnews.com/neveshtehNamyesh.aspx?NId=6164

نظرات 4 + ارسال نظر
فرشته چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:50 ق.ظ http://fershteh.aminus3.com

سلام پروانه جان
چند بار امروز اومدم وهر دفعه اعلام می کرد سایت بسته هست ووجود ندارد
!!!؟
تا الان که دیدم می توانم بیام وببینم مطالب رو
چقدر جالب هست و وقتی که میام ومی خوانم می بینم چقدر مطالب مختلف هست که اصلا در موردش چیزی نمی دونم در اصل بی سوادم...
ولی خوب خوشحالم که اینجا کسی هست که می نویسد وراهنمایی می کند
ممممممممممممممممممممممممنونم

سلام
فرشته (اونقدر نامت قشنگه که تنها گفتنش قشنگه)
اصلا یادم نبود خیلی بلاگ اسکای نمیری برات پیام فرستاده بودم می تونی بری اونجا ببینی.

این روزها آنقدر دامنه اطلاعات زیاد شده که هر چه بیشتر می خوانیم بیشتر می فهمیم که نمی دانیم ولی همه ی دانسته های زیادی که داری به یک سو ، سوی دیگر آن بزرگ منشی و مهربانی است که تو داری است همان به همه چیز می ارزد.

داستان بسیار قشنگیه در وبلاگ کتاب هایی که می خوانیم یادداشتی بر آن نوشته ام که به زودی در آنجا منتشر خواهد شد.
این نکته که نام رستم در سروده ای با این قدمت وجود دارد، یکی از نکته های بسیاری است که در آن آمده است.

شهریار چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:13 ب.ظ http://shahriarchoobin.aminus3.com

سپاس از حضور مهربان ...

فرشته پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:24 ب.ظ http://fershteh.aminus3.com

مممرسسی پروانه جون
هر وقت می یام می بینم چقدر دلم بیشتر وبیشتر براتون تنگ شده

دل به دل راه داره

مهشید پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:32 ب.ظ

عزیزم با کمک شما تونستم یه تحقیق جمع کنم واقعا ازتون ممنونم دعا کنید نمرشو بگیرم دوستون دارم

چقدر خوشحالم که این مطالب به شما کمک کرد.
کتاب ماهیار نوابی را هم دارم ولی این ترجمه که لینکش در این صفحه است را بیشتر دوست دارم. ترحمه ماهیار نوابی وفادار به متن است در نتیجه خیلی خشک است ولی خوب باید هر دو را داشت و خواند.
می بینی با اینکه از آن زمان ها آثار بسیار کمی به جا مانده است ولی بسیار پر معنا است.

من با زحمت یک جام شبیه به این که از شهر سوخته پیدا شده با واسطه دوستی از زاهدان تهیه کردم و اکنون در قفسه دکور خانه ی ما کنار کتاب درخت آسوریک است و وقتی می بینم یکی توجه نشان می دهد داستان را برایش تعریف می کنم و برق چشمانشان را می بینم.

اگر ئقت کرده باشی این لینک پی دی اف 150 بار تا حالا دانلود شده که نشان دهنده علاقه به این اثر است.

لطفا از نمره ات با خبرم کن.
خیلی خوشحالم کردی
دوستت دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد