ایرج بی ابزار جنگی به دیدن برادران رفته تا به آنها نشان دهد که خواستار دوستی و مهربانی است. سلم و تور از سخنان ایرج که می گوید تاج و تخت نمی خواهد و خواستار آزار آنان نیست، خشمگین می شوند! تور کرسی زرین را بر میدارد و بر سر ایرج می کوبد ایرج از او زنهار می خواهد و چنین می گوید:
«نیایدت- گفت:ایچ ترس از خدای | نه شرم از پدر؟!پس همین است رای. |
مکُش مر مرا! کِت سرانجام کار، | بپیچاند از خونِ من کَردگار. |
پسندیٌ و همداستانی کنی، | که جان داری و جان ستانی کنی! |
میازار موری که دانه کش است ! | که جان دارد و جان شیرین خوش است. |
مکن خویشتن را ز مردمکشان! | کز این پس نیابی خود از من نشان. |
بسنده کنم زین جهان گوشه ای ؛ | به کوشش فراز آورم توشه ای. |
...
»
ایرج جان خود را در قمارِ «مهر آیین» می بازد! بیت ها نشان می دهد اگر او از دست برادران جان به در می بُرد باز هم به دنبال دوستی و گسترش مهر بود!
سلام .
داستان ایرج پادشاه ستمدیده را خواندم
در موردی فکر می کنم اشتباه تایپی هست .
بپیچاند از خونی من کَردگار
شاید این گونه باشد .
بپیچاند از خون من کَردگار.
سلام
اشتباه درست شد!
از توجه شما بسیار سپاسگزارم.
فکر کنم تاریخ قمار با تاریخ پیدایش بشر یکی باشد.
بی گمان همینطور است.
سلام .
با راهنمایی های شما توانستم دو فایل صوتی از اشعارم را دکلمه و به همراه تصویر و نوشته در اینترنت بگذارم .
سپاس گزارم .
سلام
دیروز نیایش شما را در جمع خانواده گوش کردیم باید بروم دومی را بشنوم
سلام .
سپاس گزارم .
نمی دانم چه پیش آمده که فهرست لینک و مشخصات در وبلاگم به پایین رفته است؟؟
سلام
رفتم دیدم
عکس خیلی بزرگ شده و همه چیز به پایین شیفت شده
دستور کوچک کردن عکس را برایتان همانجا نوشتم