فصیح احمد بن جلال الدین محمد خوافی و فردوسی

این فصیح احمد نویسنده ی مجمل فصیحی که بعد ها باز از او خواهم نبشت، خود در همان کتاب می فرماید:

***

"ملک الحکما و الشعرا و الفضلا حکیم ابوالقاسم فردوسی الطوسی ناظم شاهنامه،

چون فردوسی متولد شد پدرش به خواب دید که فردوسی به بامی بر شد و روی به قبله نعره ای زد و آوازی شنید که جوابی آمد و هم چنین از سه طرف دیگر نعره زد و هم چنین جواب شنید. بامداد با نجیب الدین معبَر گفت، گفت پسر تو سخن گویی شود که آوازه ی او به چهار رکن عالم برسد و در همه اطراف سخن او را به قبول تلقی و استقبال کنند و او نادره عصر و اعجوبه ی دهر بود. و جمیع شعرا که شعر فارسی گفته اند سر بر خط او نهاده، او را مسلم داشته اند و مدح گفته"


(فصیح احمدبن جلال الدین محمد خوافی -وفات 845 ه.ق. مجمل فصیحی)

 از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی

نظرات 1 + ارسال نظر
شهرزاد شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:42 ب.ظ

حکایت این خواب دیدن ها و تعبیرهایی که بر آن ها رفته و یادداشت هایی که راست یا ناراست مورخان و نویسندگان بر آن‌ها نوشته اند در نوع خود بسی خواندنی است ولی همیشه وقتی این طور یادداشت ها رو می خوانم بدون این که بخواهم در پذیرش صحت شان شک می‌کنم. هر چند این فصیح خوافی حداقل در اون چند موردی که از او خوانده ام، به درستی گفتار و اعتبار منابع از او یاد شده ... به هر حال تاریخ تاریخ است و مورخ هم کارش نوشتن رویدادهای آن به شکلی که می بیند یا تفسیر به رای می کند.

ولی من اصلن به راست یا دروغ بودنشان فکر نمی کنم. به نظر من همان گونه که تمامی شاهنامه به گونه ای زاده ی خیال مردم سرزمینمان است چرا این خیالات را باور نکنیم؟
بیشتر دوست دارم باورشان کنم. باورش هم برایم هم ساده است و هم شیرین. وقتی قرار است که با این باور ها هیچ اتفاقی نیافتد و هیچ آبی از آبی تکان نخورد، چرا سخت بگیریم؟ چرا باور نکنیم که پدر فردوسی در باره ی فرزندش یک خوابی دیده است که معبر چنین تفسیرش کرده؟ چه بسیار آدمها در باره ی فرزندانشان خوابهایی می بینند خیلی فراتر از این که تعبیر هم نمی شود. ولی وختی در باره ی فردوسی تعبیر شده چرا باورش نکنیم؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد