شاهنامه فردوسی و واژگان کُردی

دکتر  فرهاد عزتی زاده
در جای جای از نامه نامور، یعنی شاهنامه به کلماتی بر می خوریم که در زبان کردی بصورت روزمره ازآنها استفاده می گردد.این کلمات در ادب وزبان کردی کاربرد دارند وبه گمانم از زبان کردی به دیگر زبانهای مهاجر پذیر راه یافته اند .برخودبایسته دانستم که این لغات را به دوستاران زبان کردی ارایه نمایم . می نگارم و می گویم که چنین کلماتی در شاهنامه وجود دارد و وجود اسامی و پهوانان و دیوان متعدد در شاهنامه کردی و نبود آنان در شاهنامه ای که به فارسی نوشته شده است ما را به تامل وا می دارد .پهلوانانی چون رستم یک دست و یاران وفاداری چون زرعلی و گلیم گوش و نبود این نامها در شاهنامه فردوسی بزرگ عرصه ای است که نیاز به کار ژرف تری دارد : کسی کو خرد را ندارد به پیش دلش گردد از کرده ی خویش (ریش) در زبان کردی ریش به معنی زخم است

دو همچنین مویی که بر چهره می روید .در کردی ریش یک معنی استعاری نیز دارد و آن (دل ریش) مجازا به معنی آزرده و ناراحت می باشد . گند گند با ضم حرف (گ) درزبان کردی به معنی ده و روستا می باشد : سپاهی دد ودام و مرغ وپری سپه دار باکین وگندآوری گندآور به معنی پهلوان و دلیر به کار رفته و معنی آن سالار گند و سرگروه است .کلماتی همچون گندی شاپور که بعدها در اثر استیلای زبان عربی به جندی شاپور تبدیل می کردد ، بی ارتباط با این کلمه نمی باشد .
در زبان عامه و کوچه ، خایه دار و گند و گن از آلات نرینگی می باشد . همال همال در کردی (هةومال ) تلفظ می گردد. کشیدش ،سراپای ،یکسر دوال سپهبد بریدآن سر نا همال همال در کردی (هةومالَ) تلفظ می گردد.یا(مردن بهتره له هاومال کةمی )که معنی آن چنین است که انسان در تلاش و کوشش باشدتا بتواندبیشرفت کند و از همال خویش عقب نماند . دفتر این کلمه درگروه یارسان به کتاب مذهبی آنان اطلاق می گردد.کلمه دفتر به تکرار در شاهنامه تکرار شده است و استاد میرجلالدین کزازی نوشته اند که دفتر از کلمه دیفترا (diphtra)گرفته شده است واین کلمه در یونانی به معنی پوستی است که بر آن می نگاشته اند. کنون رزم کاموس پیش آوریم زدفتر به گفتار خویش آوریم شارسان این کلمه به تکرار در شاهنامه استفاده شده است و ودر کردی نیز کاربرد دارد وبه معنی شهر و شهرهای بزرگ می باشد و شارسانیت به معنی مدنیت می باشد . 
گرشاه نامی است برای کیومرث وبه معنی (کوه شاه).در کردی جنوب (گةر)با تلفظ شدید(ر)به معنی تپه است .اگر حرف (ر) نرم تلفظ گردد ، در کردی جنوب به معنی شاخه بریده شده درخت است و(گةرچگ)به معنی شاخه کوچک است .اگراین کلمه به معنی بیماری بکار رود ، یعنی کسی که موهایش کم وتنک و همچنین زخم وزیلی است و به پیروی ازاین کلمه (گةنم گةرالَ)به معنی گندمزار کم رویش و تنک کاربرد یافته است . بدیهی است که کلماتی چون (گران و گرانمایه و گرانقدر )که در خود مفهوم سنگینی را حامل هستند از کلمه (گر)گرفته شده اند . 
کیومرث شد بر جهان کدخدای نخستین به کوه اندرون ساخت جای سر تخت و بختش بر آمد به کوه پلنگینه پوشید خود با گروه در باورشناسی باستانی ، کوه نماد بلندی و نزدیکی به آسمان است و پیامبران الهی با خداوند در کوهها به راز و نیاز برخواسته وهمچنین در کوهها بر انگیخته شده اند . ژیان این کلمه در کردی کلهری به معنی زندگی و زندگانی است : یة ژیان نیه ! که ترجمه فارسی آن چنین است که (این زندگی نیست ! ) پسوئیان نام یکی از گروهها و لایةگان اجتمایی چهارگانه دوران جمشید است که به کشاورزان و دامپروران اطلاق می گردید . این کلمه اکنون در کردی به معنی بز و گوسفند است .در محاوره کردی (پةس و پوولَة ) تلفظ میگردد. برز در پارسی با ضم حرف (ب) تلفظ می گردد و در کردی (بةرز) خوانده می شود وبه معنی بلندی وارتفاع می باشد وبرای بلندی قد و ارتفاع کوهها و ... بکار می رود .
به بالاشود یکیسرو برز به گردن برآرد زپولاد گرز پاره هم اکنون نیز به معنی پول و واسطه داد و ستد بکار می رود .در شاهنامه مادر فریدون به صاحب گاوی که فریدو ن از شیر آن تغذیه می نماید چنین می گوید : وگرپاره خواهی، روانم تراست گروگان کنم جان بدان کت هواست نوند در کردی به معنی (نوووةن )یعنی گوساله یکساله می باشد ودرشاهنامه چنین است : بیاورد فرزند را چون نوند چو غرم ژیان ، سوی کوه بلند و همچنین بیاورد زهاک را چون نوند به کوه دماوند، کردش به بند در زبان کردی (نوووةن) به معنی گاونر جوان کاربرد دارد و ممکن است زهاک از لحاظ توانمندی به آن توصیف شده باشد .اما در گذشته در ایران بزرگ گاو مورد احترام بوده و این توصیف خالی از اشکال نمی باشد . 
دایه دایه یا دالَگ به معنی مادر در کردی رواج دارد وبه معنی کسی بکار می رود که نوزادی را شیر داده باشد . در داستان حماسی کاوه وفریدون و زهاک ، گاوی راکه در مرغزار فریدون از شیرش تغذیه نموده و می بالد ، دایه او ست : بیامد،بکشت آن گرانمایه را ، چنان بی زبان مهربان دایه را اروندرود اکنون این رود در کردی (ئةلَوةن) تلفظ می گردد ناو در کردی به معنی و داخل هرچیزی است و (ناودةروةن ) یعنی( میان دربند)و همچنین (نا) چوبی است که از تنه تراشیده درختان تهیه می گردد و میان آن را عمق دار می تراشند و به جای آبخور گوسپندان از آن بهره می جویند و همچنین اگر این وسیله چوبی از دو طرف دسته دار باشد به عنوان وسیله حمل کاهگل از آن استفاده می شود و آن را (ناوه) می گویند .اکنون کلمات ناو وهمچنین ناوی و ... از این کلمه کردی بر گرفته شده است . سرسرکشان اندر آمد به خواب ز ناویدن بادپایان در آب یا زبالا چو پی بر زمین نهاد بیامد فریدون به کردار باد در زبان کردی (پا و پیةلا)به معنی پا و پای افزار است و در محاوره و نوشتار کاربرد دارد . 
ویر در کردی به معنی فهم و دانش و حافظه است و در کردی (هوَر) تلفظ می گردد و همچنین( ویر ) نیز کاربرد دارد : گزیدندپس موبدی تیز ویر سخنگوی و بینادل ویادگیر و یا نه گهواره دیدم ، نه پستان ، نه شیر نه از هیچ خوشی مرا بود ویر تم به معنی (مه) و این کلمه در شاهنامه در کلمه (تمیشه) و احتمالا به معنی بیشةی تاریک و مةآلود می باشد . سلم و تور هردو از فرزندان شاه فریدون هستند و از لحاظ معنی و مفهوم درکردی آنان را مورد بررسی قرار می دهیم .سلَم با کسر حرف (س) به معنی پیش نرفتن اسب در مکان ناشناخته است و اسب از ورود به آن مکان هراس دارد .این خصلت تا حدودی با ویژه گیهای سلم همخوان است .تور (توور) نیز از فرزندان شاه فریدون است و هردو در قتل ایرج سهیم می باشند و در کردی به اسب یا استر رام ناشده (توور ) می گویند . به گمانم کلماتی چون (تووریان) و (توورانن) ... از این کلمه بر گرفته شده اند .
ترک _توران فریدون در تقسیم بندی و بخش جهان بین پسرانش ، سرزمین توران را به تور می دهد . یعنی این نام بر گرفته از نام تور فرزند فریدون نمی باشد . در جغرافیای کنونی توران زمین فرارود است و با چین هم مرز می باشد .علاوه بر توران زمین فریدون چین را هم به او می دهد . در زبان کردی ، پسرانی که نام تورج دارند و همچنین دخترانی که نام توران دارند ، در حالت تغییر اسم ، چه از باب نکوداشت و چه از باب خوارداشت ، توورگ نامیده می شوند و شاید پنداشت که کلمه ترک تغییر یافته (توورگ) باشد . بی گمان ترکان یکی از شاخه های سه گانه ایرانیان هستند . در کردی کلهری کلمه ای وجود دارد که بیشتر در اشعار (هووره) مورد استفاده است و آن کلمه (تةرک) می باشد .ترک در کردی کلهری به زنان بسیار زیبا گفته می شود و هم اکنون نامهایی چون (تةرکی ) و (فرةتةرک) وجود دارند و به معنی بسیار زیبا کاربرد دارد .
اگر این مفهوم را پذیرا گردیم شعر حافظ شیرازی دیگر گونه معنی می یابد : اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را کوز جایگاهی است دایره مانند و گرد که با (چیت ) و یا شاخه های درختان محصور می گردد و بره ها و بزغاله هارا در آن نگه می دارند . این جایگاه در داخل و یا در خارج سیاه چادر است . این کلمه در کوزه نیز وجود دارد و همچنین کردان جنوب علف چشمه را (کوَز) می نامند . سپهری که پشت مرا کرد کوز نشد پست ، گردان بجای است نوز بر (بةر) در کردی به معنی دانه و تخم و همچنین کره ای است که بعد از مشک زنی فراهم می گردد . یکی داستان گویم ، ار بشنوید همان بر که کارید خود بدروید چاشت در کردی هرگونه وعده ی غذایی غیر از شام و نهار و صبحانه ، چاشت می باشد . (چیِشت) همان چیز است و کلماتی چون ( چیشت) و ( چةشین) از یک خانواده هستند . 
تو گر چاشت را دست یازی به جام وگرنه خورند ،ای پسر ! بر تو شام شعر بالا گفتاری است از فریدون که به ایرج می گوید و برادرانش را به او از نظر ناراستی و کژ رفتاری معرفی می نماید . سور سور در کردی (سوَر ) تلفظ می گردد و به معنی شادی و پایکوبی و عروسی می باشد . بدو گفت شاه :(ای خردمند پور ! برادر همه رزم جوید ، تو سور بهی _ بهیه نام درختان است و شاید از کلمه و میوه (به ) گرفته شده باشد .گاهی آوازکردی خوانان ایل و عشیره که آنان را ( هورةچر ) می گویند در اشعار خود سینه یار زیبارو را به (به) و یا ( زةردةبة) توصیف می نمایند . یةی بةی فروشِی بةی کردیه ئةرزان دو کووت وة مالَ دةی سةر وة سةر وة گیان اوَشم دلَ بنةم لةی قردگ گیانه سةر وة سةر بةی مةی وةو بةی ئةرزانه یا بةی فرووشی هات ، بةی خسه چیمةن بةی سینه یل هاوار ، بةی هات و نةمةن آژ به داغی جگرشان کنی آژده که بخشایش آرد بر ایشان دده آژ در کردی کلهری به معنی دوختن است . اما دوخت درشت و با فاصله ، مثلا دوختی که به وسیله جوالدوز صورت بگیرد .به همین مناسبت می توان معادل خیاط را ( آژدةر ) گذاشت . آو _ آوة _ ئاوختی آوختی در کردی کلهری نامی است برای مردان و همچنین به کسانی که تک فرزند پسر دارند و فر زند آن شخص بسیار مورد توجه است . 
سپةدار چون قارن کاوگان سپهکش چو شیروی و چون آوگان ئاو در کردی به معنی آب است . بوش در کردی کلهری چنین نوشته و خوانده می شود : بوَیش و آن به معنی سراینده و شاعر بکار می رود و در شعر فردوسی به معنی نویسنده سرنوشت است . نبشته چنین بودمان ، از بوش به رسم بوش اندر آمد روش بروی در کردی کلهری (بروَه) به معنی ابرو است و در شعر فردوسی نیز چنین است : همه دل پراز کین و پرچین بروی بجز جنگشان نیست چیز آرزوی خفتان نوعی کت زنانه و رنگارنگ زنان کلهر می پوشند و بر روی آن ، بالاپوش (کلنجه) بر تن دارند : دو لشکر ز خاور به ایران کشید به خفتان و خود اندرون ناپدید بدیهی است که در شعر فردوسی خفتان وسیله دفاعی و سلاح جنگ مسی باشد . اما در هردو همانندیهایی دیده می شود . بید میان بسته دارید و بیدار بید همه در پناه جهاندار بید (بوَد) در زبان کردی جنوب به معنی بودن است و در کردی لکی ولری همان( بید) تلفظ می گردد. سنان این کلمه سلاح جنگی است و به عنوان نفرین نیز استفاده می گردد: سپه یکسره نعره بر داشتند سنانها به ابر اندر افراشتند دنیان در زبان کردی به معنی نفس پشت سر هم کشیدن بر اثر خشم و هیجان است و بعد از تاخت اسب و سپس ایستادن ، نفسهای تند و پشت سر هم می کشد .اما در شعر فردوسی از آن جنبش استنباط می گردد. 
همان پیش پیلان ، تبیره زنان خروشان و جوشان و پیلان دنان گوپال این کلمه در کردی به معنی یال و کوپال است و در شاهنامه فراوان به کار رفته است . کاکوی در کردی کلهری( کاکه)و (کاکا) به معنی پدر یا برادر بزرگ است و در کردی به معنی (آقا) می باشد .در شاهنامه نام پهلوانی دیو مانند است که از ( گنگ دژهوخت ) به کمک سلم آمده و به دست منوچهر شاه کشته می شود. در شاهنامه کاکوی نبیره ذهاک می باشد . چرمه (چةرمه) یا(چةرمی ) در کردی کلهری به معنی سپید است . نامی است برای سگان و همچنین کاربردهای دیگر نیز دارد .مثلا خر چرمی یا اسب چرمی ! پر از خشم و پر کینه ، سالار نو نشست از بر چرمه تیزرو و یا در شعر دیگر چنین می سراید : بیفگند برگستوان و بتاخت به گرد سپه ، چرمه اندر نشاخت و مفهوم آن چرم رنگ است .زیرا چرم گوسفندان را خشک کرده و به عنوان تن پوش و یا زیرانداز استفاده می کنند. کنام در کردی(کنا) به معنی سوراخ و همچنین جا و مکان جانوران در شکاف سنگها و در تنه درختان است : ببردش دمان تا به البرز کوه که بودش بر آنجا کنام و گروه دیزه چماننده دیزة هنگام گرد چراننده کرکس ، اندر نبرد در کردی کلهری (چةمانن) به معنی خم کردن است (چةمیان) یعنی خم کردن .(چمان) یعنی مثل اینکه .در شعر فردوسی بزرگ به معنیبه حرکت در آمدن است .
در کردی دیزه اسب یا الاغ به رنگ خاکستری می باشد .در ادبیات کردی به افراد شوم و نامیمون گویند. کفتن در کردی به معنی افتادن است و در شاهنامه نیز به همین معنی می باشد . بیامد به تیمار گریان بخفت همی پوست بر تنش گفتی بکفت خفت در کردی نیز به معنی خوابیدن است . لچ در کردی کلهری به معنی لب است .(لچةقولی) یعنی بغض آلودگی . خروشان ز کابل همی رفت زال فروهشته لفچ و بر آورده یال لفچ همان لچ یا لب در کردی می باشد . خوشاب در کردی (خووةشاو) است و به معنی آب خوش و گوارا که در مقابل (سووراو) آب بد و نمک آلود است . زفر بوی زهرابه و بوی ترشحات جنسی حیوانات است که در کردی حرف (ف) ساکن خوانده می شود . زبانش به سان درختی سیاه زفر باز کرده ، فکنده به راه روارو در کردی (رةو) به معنی فرار کردن است و از جایی گریختن به صورت دسته جمعی .
البته رمه اسبان را نیز (رةو) می گویند . روارو برآمد ز در گاه سام مه بانوان خواندنش به نام در اینجا لازم می دانم به دو موضوع اشاره نمایم : الف) داستان تنبور نوازی رستم در خوان چهارم و اینکه تنبور ساز کردان و ساز گروه یارسان است . ب)کردان کلهر در مورد مرگ زال نظری متفاوت دارند و به گمان آنان زال تا دوره قاجارها زنده بوده است و روز مرگ او پرندگانی در تمام مناطق کردنشین به پرواز درآمده وخبر مرگ اورا به زبان کردی به همه رسانده اند .(زالَ زةر مرد) .سام او را زال زر و سیمرغ او را دستان زند نام نهاده اند . دشتةوان به معنی دشتبان و نگهبان می باشد . چودرسبزه دید اسب را دشتوان گشاده زبان شد سوی وی دوان تاو ترا با چنین پهلوان تاو نیست اگر رام گردد ، بةاز ساو نیست. تاو به معنی مقاومت و ایستادگی است و هم اکنون در کردی کاربرد دارد و همچنین بةمعنی دما وحرارت نیز بکار میرود . رسن همه پادشاهی شدند انجمن زمین را ببخشید و بر زد رسن ( رةسن ) در کردی نوعی طناب است کة از پشم کهنة ( پته ) تهیه میگردد و گاهی به عنوان واحد اندازةگیری بکار میرود . نخچیر بة نخچیر شد شهریار جوان ابا نامور رستم دستان کة ( نةچیر ) بة معنی شکار و شکار کردن است .
کوس دریدة درفش و نگون کردة کوس رخ زندگان تیره چون آبنوس نة کوس و نة لشکر ،نةبارو بنه همه میسره خسته و میمنه اکنون کلمه ( کوس ) در کردی کلهری کاربرد دارد : یة چوَ کووسم کةفت ، کووسةل کووس کةفتم ! در مراسم ها و عزاداری توسط زنان و مویة خوانان این کلمة فراوان تکرار میگردد . این وسیلة کة نقارةی بزرگی است و جنگاوران را بة نبرد فرا می خواند و افتادن آ ن از دست فرماندهان جنگ بة معنی شکست و عقب نشینی بوده است. لاو بة لاوان مرا دیدةای روز جنگ بة آورد ، با تیغ هندی بةچنگ لاو در کردی کلهری بة معنی سیل است . بة پیروی از این کلمة ، کلماتی مثل( لاو کةن ) یعنی جایی کة لاو آنرا کنده است و (لاو مالک) یعنی چیزی کةلاو آنرا با خود آوردةاست ، کاربرد دارد .
دیدة در کردی بة معنی چشم است (( دیدةگةم)) بدین مژدة گر دیدة خواهی ، تراست کة این مژدة آ رایش جان ماست آغال تو لشکر برآغال بر لشکرش از انبوة ما خیرة گردد سرش در کردی کلهری ( ئاخل ) به معنی ( آغل ) است و کلماتی چون (ئاخله ) بة معنی حلقةی سیاه زیر چشم ویا حلقةی دور ماه کاربرد دارد . تژاو پهلوانی تورانی و داماد افراسیاب است . افراسیاب تاج خودرا بة هدیه بة او دادةاست و به معنی (تیژاو ) در کردی است . کرته کرته یا قرطه به معنی پیراهن است . بر او گشت گریان و رخ را بخست همه کرته بدرید واورا ببست نان و نمک کردان برای نان و نمک احترا م فراوان قائل می باشند و بهان سوگند می خورند .پیران ویسه به بهرام شیر چنین می گوید : مرا با تو نان و نمک خوردن است نشستن همان مهر پروردن است.

برگرفته از : نشریه فرهنگی بلوط

نظرات 1 + ارسال نظر
امین پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1402 ساعت 06:13 ق.ظ

کوسم که فت .اشاره به ایرورفتن درسته اما اشاره به یکی از نشانه های دین زرتشت داره .کوس همان کمربندزرتشتیه وافتادنش نشانه ی بدشگونی وبی آبرویی هستش فکر کنم شبیه افتادن اگال روی سر مردان عربه .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد