قربانی ها

قربانی

قربانی  (sacrifice) (در عربی از ماده ی قرب) به اصطلاح کلی در عالم ادیان عبارت است از گرفتن زندگانی موجود زنده (اعمّ از انسان، حیوان و نبات) از طریق کشتن، سوزاندن، دفن کردن یا خوردن، به منظور تقرب به خدایان و جلب نظر آنان. واژه ی فرنگی آن  (sacrifice) در زبان های اروپایی، می رساند که موجود قربانی شده برای خدایان، با قربانی شدن، جنبه ی تقدس و خدایی گرفته است.


در ایران باستان:

تقدیم فدیه و قربانی، که در آن خون جانور ریخته می شود، در ایران باستان معمول بود و پس از مراسم ذبح، گوشت قربانی را تقسیم می کردند.


زردشت:

زردشت که خود را پشتیبان جانوران سودمند می دانست شاید برای جلوگیری از لطمه زدن به اقتصاد جامعه، قربانی های خونین (حیوانی)را منع کرد و از آن پس در جشن ها فقط مراسم قربانی گیاهی معمول شد.


آیین مهر:

در آیین مهر نیز قربانی بسیار مورد توجه بوده... پیروان مهر، نثار قربانی را به جمشید نسبت می دادند.


آیین هندو:

آیین نیایش و قربانی یکی از اساسی ترین مباحث ودا و ادیان هندو اروپایی بوده است. بزرگترین کار برهمنان قربانی کردن، یعنی یجنه (yajna)است برای خدایان و ارواح نیاکان.


روایات سامی:

در روایات سامی، نخستین قربانی، از هابیل و قابیل بود که چون دو برادر قربان بنهادند آتشی بیامد بر مثال سیمرغی و به علامت قبول در قربان هابیل افتاد و بسوخت.


آدم:

آدم نیز پس از آن که خانه ی کعبه را بساخت، بر گرد آن طواف کرد و سپس خدایش فرمود که قربانی کند.


سلیمان:

سلیمان نیز به کفاره ی نمازی که از او فوت شده بود، صد اسب به درگاه خدا قربانی کرد.


[برگرفته از: فرهنگ اساطیر و داستان واره ها در ادبیات فارسی/ محمدجعفر یاحقی.ـ تهران: فرهنگ معاصر، 1388. صص 648 ـ 650]


ابراهیم:

پسرش اسماعیل را به عنوان قربانی برای خدا به قربانگاه برد (یادگار عصر قربانی های انسانی) اما با جایگزین شدن قوچی بزرگ، حیوان جایگزین انسان شد.


عبدالمطلب:

وی مامور به قربانی کردن پسرش عبدالله شد در قرعه ای که خدایان تعیین می کردند و آن گاه به جای قربانی انسانی صد شتر لحاظ گردید. (جایگزینی حیوان به جای انسان)


نظرات 3 + ارسال نظر
پروانه دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:37 ق.ظ

این بحث قربانی از بحث های قابل مطالعه است.
در شاهنامه هم داستان درازی دارد.

دو نمونه قربانی های گیاهی در شاهنامه:

وقتی فریدون هنگام مهرگان به تخت می نشیند یکی از کارهایش سوزاندن عنبر و زعفران بود:

بفرمود تا آتش افروختند / همه عنبر و زعفران سوختند

در داستان «گرفتن رستم رخش را» می خوانیم که هر شب برای رخش سپند می سوزاندند.

چنان گشت اَبرَش که هر شب،/ سپند همی سوختندش، ز بهرِ گزند.

بله به نظر من هم بحث جالبی است. به خصوص امروزه که مسئله ی کشتن موجودات زنده به خاطر رفع بلایا مطرح می شود این مبحث بیش تر مورد توجه قرار می گیرد. می دانید برایم جالب است که فردوسی رویکردی به قربانی گیاهی دارد نه حیوانی. در حالی که رستم را مهری می دانند. اما در بخش ضحاک قربانی ها انسانی می شوند و برای نجات جان انسان حیوان جایگزین انسان می شود آن هم نه کامل! حیوان و انسان در این دوره برای ضحاک و مارهایش قربانی می شوند.

محسن دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 02:24 ب.ظ

از نظر من قربانی کردن هیچ تفاوتی با کشتارگاه و گوشتی که از قصابی می خریم بدون هیچ احساس گناهی ندارد.
در مراسم حج و در عربستان، تا یک وقتی رسم بود که در روز عید قربان بعد از قربانی کردن گوسفند آن ها را می بردند و در جایی می ریختند و بعد با بولدزر بر روی آن ها خاک می ریختند و گوشت ها را دفن می کردند. ولی از چند سال پیش به این طرف به شرکت های بسته بندی و یخچال دار ارسال می شوند و بعد از بسته بندی و فریز کردن، به کشورهای فقیر آفریقایی ارسال می شوند. در نتیجه شاید کار خوبی هم باشد. که به نظر من هست.

بیش تر نفس مسئله مورد توجه است. قربانی یا فدیه برای رفع بلاها یا وسیله ای که انسان از این طریق از نیروهای ناشناخته تاییدی برای خودش بگیرد. کشتاری که جنبه ی تقدس دارد و نکته هایی در این راستا است که مسئله ی قربانی را جنجال برانگیز می کند.

نیره سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 05:05 ب.ظ http://bahareman.blogsky.com/

این روزها بیش از هر زمان دیگری از خوردن گوشت اکراه دارم... و گاهی که به گناه بزرگ کشتن دیگر جان داران می اندیشم نمی توانم گناه آدمی را ببخشم. من یک وقتی در بهارانه ی پیشینم یادداشتی برای قربانی روز قربان نوشتl:
http://n-hoseini.persianblog.ir/post/100/
با هر دیدی کشتن موجودات دیگر گناه بزرگی است که به گمان من تا حالا هم خیلی خون آن ها گردن آدمی را می فشارد و گریبانگیرش شده.

قربانی کردن که امری مقدس در تمامی ادیان شناخته می شود یادگاری از کهن ترین دوران تاریخ بشریت است حتا پیش از ابراهیم. ابراهیم هم پی آمد همان دوران می باشد. نوشته تان را خواندم که مسئله ی قربانی را به طور زیربنایی به چالش کشیده اید:
نیره: «در آن لحظه ی حسّاس و اوج این بندگی ی خالص که گلوی پسر جوان بر روی دستان پدر آماده ی بریده شدن است، گوسفندی ظاهر می شود.» در عصر بربریت برای تقرب به خدایان، برای ایمنی بخشیدن به زندگی پر هراس و رویارویی با خشم و خروش طبعیت قربانی کردن برای خدایان و عوامل این نابسامانی ها طبیعی الزامی شده بود که همان مفهوم بندگی خالص در آن نهفته است. هر که ایمانش قوی تر در کشتار و خونریزی مقدس پابرجاتر! انسان برای اثبات بندگی اش و گرفتن امنیت از خدایان به کشتن انسانی دیگر اقدام می کرد. در تمامی اقوام کهن این مساله مشاهده شده است. حالا باز خوشبختانه ابراهیم با حرکتی نمادین در دوره ی وحشی گری کشتار انسانی توانست فرهنگ سازی کند و حیوان را جایگزین انسان نماید؛ این قدمی رو به جلو بود در آن زمان. اما در زمان ما قدم رو به جلو چیست؟
راستش به گمانم در عصر تاریخی ای که یک مصلح ظهور می کند و فرزندش را به قربانگاه می برد اصلا هدف قربانی کردن فرزند نبوده بلکه مبارزه با این امر بوده که متاسفانه گونه ای دیگر تعبیر شده و از این حرکت به ایمان یاد می شود. رویا دیدن بهانه ای بود برای به قربانگاه بردن پسر پیش از موعد مقرر که در آن، رسم قربانی انجام می گیرد. شاید اصلا فرزند ابراهیم (معمولا پسر بزرگ شاه، کاهن یا بزرگ قوم به عنوان قربانی در نظر گرفته می شد یا فرزند خانواده های برجسته) به عنوان آتی در پیشگاه خدایان انتخاب شده بود! رفتاری که در میان مردم ان دوران رایج بود و ابراهیم می خواست از این کار جلوگیری کند و فرزندش را از کشته شدن برهاند؟ پس الهامی از جهان ناشناخته! بر او ظاهر می شود در رویا. زیرا ابراهیم بزرگ قوم است و رویایش هم از جهان خدایان است. در تاریخ زندگی این مصلح رفتارهای نمادین زیاد دیده می شود. او برای مبارزه با فرزندکشی و یا به نحوی دقیق تر انسانی کشی مقدس از روش مردم زمانش استفاده کرده است و سپس با همان بینش مردم روزگار می آید و گوسفند را جایگزین پسر می کند. به گمانم تحلیل رفتار ابراهیم باید با خصوصیات مردم تاریخی عصرش انجام گیرد. حالا بعدها دوباره انسان کشی مقدس مفهومی تایید شده می یابد نشان می دهد که رفتار آن مصلح هم نتوانسته در نگرش انسان تغییری ایجاد کند فقط پوسته و ظاهر تغییر کرده وگرنه اندیشه همان است. مصلحی دیگر که از قربانی حیوانات اظهار کراهت می کند زردشت است اما چرا انسان هنوز نتوانسته از خونریزی دست بکشد؟ زردشت پس از ابراهیم گامی به جلو نهاد و خونریزی را رفتاری غیرانسانی و وحشیانه دانست.
راستش انگار امروزه تمامی تعابیر و تفاسیر در جهت غلط رفتار نمادین ابراهیم مصلح انجام می شود و در تایید خونریزی است. تاییدی بر این که باید انسانی به قربانگاه برده شود اما چون خداوند به ابراهیم دستور داده فرزندت را نکش و چون گوسفند از جهان غیب ظاهر شده پس حالا حیوان به جای انسان کشته می شود. نفس عمل هیچ تغییری نکرده است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد