آیا تهمینه پری بود؟

 عکس از اینجا

پری: تحقیقی در حاشیه اسطوره شناسی تطبیقی - بهمن سرکاراتی

تهمینه (تهمیمه) کیست؟ بهار مختاریان

سهراب کشی در گفتگو با بهرام بیضایی

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » سال 1350 - شماره 97و98و99و100 (از صفحه 1 تا 32)
عنوان مقاله: پری/ تحقیقی در حاشیه اسطوره شناسی تطبیقی (32 صفحه)
نویسنده : سرکاراتی، بهمن
چکیده :
کلمات کلیدی :
دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 1)

پری تحقیقی در حاشیهء اسطوره‌شناسی تطبیقی

بهمن سرکاراتی

در آیین مزدیسنا پری بسان یکی از مظاهر شرّ از دام‌های اهریمنی‌ انگاشته شده و بازتاب این انگاره در ادبیات زردشتی چنان است که از پری همیشه به زشتی یاد رفته است.در نامهء اوسته پریان گروهی از بوده‌های‌ پلید و پتیاره‌اند که زا آنها در کنار دیوان و جادوان و جهیکان نام رفته‌ و برای چیرگی به آنان و شکستن گزند و دشمنیشان به ایزدان و فروهر برخی از پهلوانان و پارسایان نیایش شده است.در اوستا هم‌چنین نام چند پری به تنهایی و بطور جداگانه آمده است.آنان نیز از اهریمنیان و زشتکارانند و برای فریفتن یلان و به زیان جهان سود و نیکی می‌کوشند. در ادبیات دینی فارسی میانه و در نوشته‌های پهلوی نیز پری از موجودات‌ اهریمنی است که از نیروی جادو برخوردار است و می‌تواند هر آن که‌ بخواهد نما و پیکر خود را تغییر داده به جامه‌های دیگر درآید تا پهلوانان‌ را بفریبد و دام و دهشن مزدا را آسیب رساند.

از سوی دیگر پری در ادب فارسی به گونه‌ای دیگر معرفی شده‌ است.از مجموعهء اشاره‌های مربوط به پری در شاهنامه و کتاب‌های دیگر فارسی و افسانه‌ها و داستان‌های عامیانه چنین برمی‌آید که در ایران دورهء اسلامی پری،آنچنان که پیروان آیین زردشتی و مزدیسنان باور داشتند،

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 2)

موجودی زشت و ناخجستج نیست بلکه به صورت زن اثیری بسیار زیبا پنداشته شده که از نیکویی و زیبایی و حتی فر برخوردار است و مثال و نمونهء زیبارویی و باندامی و فریبندگی است و گاه به سبب بهی و سودرسانیش‌ به مردمان و زیباییش در مقابل دیو اهریمن قرار می‌گیرد.

این ناهمداستانی و دوگانگی که از دو برداشت متفاوت ذهنی دربارهء یک موجود افسانه‌ای حکایت می‌کند مرا واداشت که دربارهء پری و سرشت‌ و گوهر اساطیری آن بررسی کنم.از مجموع قراینی که تا حد امکان در این مقاله گردآوری و گزارش شده چنان می‌نماید که پری در اصل یکی‌ از«زن ایزدان»بوده که در زمانهای کهن و پیش از دین‌آوری زردشت‌ ستایش می‌شد،ولی بعدها در اثر عوامل و انگیزه‌های گوناگون مانند دگرگونیهای اجتماعی،دین‌آوری و نوکیشیها و رواج ارزشهای اخلاقی‌ تازه برداشت ذهنی آن گروه از ایرانیان که آیین زردشت را پذیرفته بودند دگرگون شده پری را به صورت موجود زشت اهریمنی پنداشتند،ولی‌ خاطرهء دیرین پری به عنوان الهه‌ای که با کامکاری و باروری و زایش رابطهء نزدیک داشت هم‌چنان در ذهن جمعی ناخودآگاه مردمان باقی مانده و در ادب فارسی و فرهنگ عامیانهء ایرانی منعکس شده است.

* واژهء پری در زبان فارسی بازماندهء کلمهء اوستایی- akiriaO که‌ در پهلوی به صورت‌ kiraO ،درفارسی میانهء ترفانی‌ giraO ،درسغدی‌ kyrO 1،

--------------

(1)- .62.O ṣ1946 siraOṣ)akata artnesseV(vI Ū92 .O ṣ1940 siraO ṣIII ṣsneidgoS setxeT ṣetsinevneB.E تلفظ این واژه در سغدی نیز kiraO است.

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 3)

در ارمنی‌ kiraO 1و در پشتو به صورت‌ iareO 2باقی مانده است.این واژه‌ در زبان هندی باستان معادل ندارد و در ترجمهء متنهای اوستایی و پهلوی‌ به سانسکریت آن را به- isaskar 3و یا- isaskaraham برگردانده‌اند. ریشه و اشتقاق این واژه بطور قطعی معلوم نیست.در این زمنیه پیشنهادهای‌ فراوانی ارائه شده است:بارتولومه نخست- akiriaO را صورت مؤنث‌ - akarap *گرفته و با مقایسهء آن با واژهء هندی باستان- ayikarap (وابسته‌ به دیگران،دشمن)معنی آن را«زن بیگانه و غریبه»فرض کرد4.این‌ ایتمولوژی،گو این‌که بعدها خود بارتولومه در صحت آن تردید کرد5، سالها بعد توسط یارل کارپنتیر و نیز هرتسفلد به عنوان بهترین توضیح‌ در این مورد پذیرفته شده است‌6.گونترت این واژه را از ریشهء هند و

--------------

(1)- 222.Oṣ1895 gizpieLṣIṣkitammarG ebcsinemrAṣnnamhcsbuH .H همچنین به صورت ترکیبی در واژهء kirap-aksuY ،ص 991 همان کتاب.

(2)- 58 .O ṣ1927 olsO ṣotbsaO fo yralubacoV lacigolomytE nA ṣenreitsnegroM .G (3)- isaskar در سانسکریت به‌طور کلی«دیو زن و عفریته»معنی می‌دهد. - iaskar (مونث)و- asaskar (مذکر)نام و عنوان گروهی از بوده‌های دیوگونه‌ در اساطیر هندی است.برای آگاهی بیشتر رک: (به تصویر صفحه مراجعه شود)

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 4)

اروپایی- elep *(پر کردن،انباشتن،قس لاتینی‌ sunelp پر و انباشته)مشتق‌ دانسته و پریها را در اصل دیو زنهای خواهش و لذات شهوانی می‌پندارد1. گری- akiriaO را ترکیبی از حرف اضافهء- irap (اوستایی- iriaO در معنی پیرامون،گرداگرد)و پسوند aki -می‌داند که در اصل- akiriap بوده و «احاطه کننده»معنی می‌داده و بعدها معنی«افسونگر و جادو کننده»پیدا کرده است و او بر آنست که می‌توان این کلمه را از لحاظ ترکیب و ساختمان‌ با واژه‌هایی مانند- akinia در اوستا،- akina در هندی باستان به معنی‌ «روی و رخساره»2 و- akitarp در هندی باستان به معنی«سطح،رویه و نما»(مرکب از حرف اضافهء- itarp و پسوند aki -)و- akihba در هندی‌ باستان به معنی«دیدار و ملاقات»(مرکب از حرف اضافهء- ihba و پسوند aki -)مقایسه کرد و تحول معنوی- akiriap از«احاطه کننده»به«جادو کننده و افسونگر»نظیر دگرگونی معنی واژهء هندی باستان- aracihba به معنی«افسون و جادو»است که در اصل از بن فعلی- rac-ihba «دور کسی گشتن» گرفته شده است‌3.از سوی دیگر nimelliuG-ensehcuD این کلمه را ترکیبی از حرف اضافهء- iriap و ریشه- ak «درخشیدن؟» (2)-قس.واژه‌های«انچ»(گرداگرد روی و رخساره)و«پیشانی»در زبان‌ فارسی و نیز واژه‌های‌ nna (پیشانی)و kinna (سرخاب،آنچه مربوط به روی است) در آذری. (3)- .197 .O ṣyabmoB ṣsnoigileR nainarI fo noitadnuoF ehT .yarG .H .L

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 5)

می‌گیرد که گویا در اصل«کسی که روشنی(از آتش دیوان)پیرامون او را فرا گرفته»معنی می‌داده است1،ولی باید دانست ریشهء- ak به معنی‌ درخشیدن در زبانهای هند و ایرانی به کار نرفته و چنان می‌نماید که از ابداعات‌ مرحوم هرتل می‌باشد که اصرار داشت همهء چیزها را در جهان استومند و مینوی از آتش و روشنی و درخشیدن مشتق بداند2.نظرهای دیگری‌ نیز دربارهء اشتقاق و معنی پری از جانب پژوهندگان و ایران‌شناسان داده‌ شده است که از بازگویی همهء آنها بناچار خودداری شد3.

اشتقاقی که در این‌جا ارائه می‌شود جنبهء پیشنهادی دارد و هرگاه‌ مزیتی بر آن نسبت به دیگر توضیحات متصور باشد در این است که اگر درست باشد ما را در روشن کردن بنیاد معنوی و نیز نهاد و سرشت اساطیری‌ پری یاری می‌کند.به گمان من- akiriap که در اصل،چنانکه بارتولومه‌ وگری نیز خاطرنشان کرده‌اند، akiriap *بوده است،از ریشهء هند و اروپایی‌ - reO *به معنی«به وجود آوردن،زاییدن»است(قس لاتینی oirap زاییدن، به دنیا آوردن،یونانی sirop به معنی کنیز و دختر جوان و هم‌چنین tnerap (به تصویر صفحه مراجعه شود)

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 6)

در فرانسه و انگلیسی که جملگی از این ریشه‌اند).از این ریشه با افزودن‌ پسوند I که هم در اوستا و هم در هندی باستان برای ساختن اسامی و صفات مؤنث به کار می‌رود نخست- irap *ساخته‌اند و سپس پسوند فرعی‌ ak -بدان افزوده شده است.واژه‌های دیگری که در زبان اوستایی از لحاظ مورفولوژی قابل مقایسه با- akiriap مطابق این اشتقاق می‌باشند عبارتند از:- ihaj در کنار- akihaj (هر دو به معنی زن بدکاره و روسپی)، - akiniak-ù iniak (هر دو به معنی کنیز و دختر جوان)و- irian و و- akirian (هر دو به معنی زن نیک و کدبانو).

بدین ترتیب معنی اصلی پری مطابق این اتیمولوژی می‌تواند «زاینده و بارور»باشد و این معنی با توجه به کردار و صفات- akiriap در اوستا و پری در ادب و فرهنگ عامه ایرانی،که در این مقاله تا حد امکان‌ بدانها اشاره خواهد شد،به نظر من مناسبتر می‌نماید.از طریق این اشتقاق‌ می‌توان میان- akiriap در اوستا و aecrap 1در لاتینی،نام سه زن ایزد

--------------

(1)- eacrap (مفرد آن‌ acrap )از ریشهء لاتینی‌ oirap از همان ریشهء هند و اروپایی- rep در اساطیر رومی نام سه الهه بخت و قسمت است ولی بررسیهای‌ جدید مسلم کرده است که آنان در اصل بغ-بانوان زایش و باروری بوده‌اند و بعدها از روی فقه‌اللغة نادرست با iariom ،الهه‌های بخت و تقدیر در اساطیر یونانی،که آنان نیز به نوبهء خود در اصل خدایان باروری بودند،یکسان انگاشته‌ شده‌اند.برای آگاهی بیشتر در این مورد رک:

(به تصویر صفحه مراجعه شود)

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 7)

باروری و زاد و لد که بعدها در اساطیر رومی الهه‌های بخت و تقدیر شده‌اند، ارتباط لفظی و بین- akariap در اوستا و hpmyn در یونانی(معادل پری‌ در اساطیر یونانی)به معنی«زن جوان و عروس»ارتباط معنوی برقرار کرد.و چنان انگاشت که پریها در یک زمان زن ایزدان باروری و زایش‌ بودند و در این نقش بسا زنان جوان بسیار زیبا و فریبنده تصور می‌شده‌اند که تجسم ایزدینهء میل و خواهش تنی بودند و از هرگونه توان فریبایی‌ و جاذبه و افسونگری زنانه برخورداری داشته و به پندار مردمان‌ از بهر بارور شدن و زاییدن با ایزدان و نیز شاهان و یلان اسطوره‌ای‌ درمی‌آمیختند و با نمایش زیبایی و جمال خود آنان را اغوا می‌کردند. ولی بعدها در اثر تغییر و تحول ارزشهای اخلاقی و بویژه دین‌آوری‌ زردشت که به مسأله اخلاق و پارسایی توجهی بیش از حد داشت پریان‌ به علت سرشت شهوانی خود و ابستگی نزدیکشان به کام-جشنها و مراسم‌ کامرانیهای آیینی( seigrO lautiR از انجمن ایزدان رانده شدند و دگرگونی جوهری پیدا کرده در آیین زردشتی و دین مزدیسنا به صورت‌ بوده‌های اهریمنی درآمدند و لیکن تأثیر عمیق باوریهای دیرین مذهبی‌ در اذهان مردمان سبب شده است که با وجود همهء این تغییر و دگرگونی‌ها پریان بعضی از جنبه‌های کهن سرشت اساطیری خود را حفظ کنند و به‌ عنوان موجودات نامرئی زیبا و فریبنده که دلباختهء نران و پهلوانان می‌شوند و آنان را افسون می‌کنند و با آبستنی و زایش سر و کار دارند و گاه‌ نوزادان را درگاه زادن می‌ربایند و یا می‌زنند و با جادو و پری‌زدگی و پری‌خوانی وابسته‌اند و دلبستگی زیاد به رامش و رقص و آوازهای شبانه‌ دارند در ادب و فرهنگـ عامیانه تصور و معرفی شوند.

آگاهیهایی که در اوستا دربارهء پری(- akiriap )آمده بسیار اندک‌

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 8)

و پراکنده است،لیکن باز در این میان قراینی یافت می‌شود که به یاری‌ آنها می‌توان به صفات و ماهیت دیرین پری پی برد.چنانکه پیش از این‌ اشاره شد گمان می‌رود که پریها در یک زمان زن ایزدان فراوانی و باروری‌ و زایش بودند و در این نقش مانند پریان هندی( saraspa 1و پریهای‌ یونانی( hpmyn )گاه با ایزدان و پهلوانان و نران اساطیری وابستگی و رابطه داشتند و این رابطه به ناچار ماهیت جنسی داشت باین ترتیب که‌ در اساطیر پریها بسیاری از یلان را به عنوان محبوب و همسر برمی‌گزیدند

--------------

(1)- saraspa در هند باستان از لحاظ اساطیری و نقش و صفاتی که دارد مانند پری در ایران است.در ریگ ودا از اپسرس تنها چند بار یاد شده و او نقش چندان مهمی ایفا نمی‌کند.در ضمن سرودی مشکل و مبهم(ریگ ودا،کتاب‌ دهم،69)از یک‌ saraspa به نام‌ isavrU نام رفته که در جهان استومند پهلوانی‌ پارسا یعنی‌ savaruruO را فریفته و عاشق خود کرد.(داستان مهر این مرد و پری‌ موضوع نمایشنامهء معروف کالیداس به نام isavomarkiV است).در اترواودا و دیگر کتابهای ودایی‌ âøsaraspa گروهی از موجودات اثیری و پری مانند را تشکیل‌ می‌دهند که گاه به نیکویی از آنها یاد نرفته و چنان تصور شده است که آنان سبب‌ دیوانگی و بویژه جنون عشق می‌شوند ولی در نوشته‌های بعد ودایی و ادبیات کلاسیک‌ سانسکریت اهمیت و برجستگی بیشتری پیدا می‌کنند و شمارهء آنها هزاران هزار یاد شده و دربارهء اتباط آنها با آبها و دریا و اقیانوس تکیه زیاد کرده‌اند و آمده‌ است زمانیکه اپسرسها âøsaraspa از آب زاده شدند هنوز نه اسوراها و نه دیوان‌ زاده شده بودند و از القاب آنها در حماسه‌ها sanagaruS «زنان خدایان»و sajamta-damuS «دختران کام»است.وابستگی آنها با کام و خواهش و میل‌ جنسی از تعویذهای متعددی که در اترواودا برای برانگیختن عشق زنان یا مردان‌ و یا برای بهبود و علاج جنون عشق آمده و نام âøsaraspa در این‌گونه تعویذها ذکر شده معلوم می‌شود،ارتباط پریان هند با رامش و خواهش از طریق وابستگی‌ نزدیک آنها با avrahdnag نیز تأیید می‌گردد.برای آگاهی بیشتر رک:

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 9)

و گاه مطابق افسانه،که در زمان‌های بعدی در اثر دخالت ارزشهای اخلاقی‌ جابجا شده بود،این آمیزش و همسری جنبهء اغوا و فریبندگی پیدا می‌کرد و در فرجام به آوارگی و گزند و گاه مرگ پهلوان و محبوب می‌انجامید. در اوستا در بخش وندیداد،فرگرد نخستین،بند نهم،از یک پری به نام‌ itiaanx یاد شده که با گرشاسپ نریمان درآمیخته است:

(به تصویر صفحه مراجعه شود) «همفتمین بهشت جای و روستایی که من،اهورا مزدا،آفریدم‌ وای-گرد دژک-اشیان است.پس اهریمن پر مرگ بسان پتیاره آن‌ سرزمین پری خثاثتی‌ itiaanX را آفرید که به گرشاسپ بیآویخت.

بارتولومه( 1313ŪbW.riA از لحاظ معنی و اشتقاق و محل‌ جغرافیایی- aterekeaV توضیحی ذکر نمی‌کند.در ترجمهء پهلوی این‌ بند وندیداد آن را کابل انگاشته و«کابل دژ سایه»1گزارش کرده‌اند،ولی‌ چنانکه پروفسور نیبرگ اشاره کرده2شاید این واژه تصحیفی از ataraKruyaV * (وای-کرد،ساخته و آفریدهء ایزد وای)باشد.به پیروی از سیلون لوی‌3، که این واژهء اوستایی را معادل کلمهء سانسکریت- akitrkiaV دانسته، (به تصویر صفحه مراجعه شود)

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 10)

کریستنسن و هنینگ احتمال داده‌اند که این سرزمین همان قندهار و یا بخشی از آن بوده باشد.1

بارتولومه از روی متن اوستای ویراستهء گلدنر manayas n.okazuD را اصل قرار داده و این واژه را لانه و جایگاه خارپشتها ترجمه کرده و جزء اول ترکیب یعنی‌ akazuD را با gaZUZ در پهلوی و ژوژوه وژوژ فارسی به معنی خارپشت و جوجه‌تیغی یکسان می‌گیرد و جزء دوم ترکیب‌ را از ریشهء- yaS «قرار گرفتن و ایستادن» مشتق می‌داند.به نظر من بهتر است از روی نسخه‌های( 3iM,1B,3K )قرائت‌ manays.okazuD را اصل‌ قرار داد.بدین‌ترتیب این کلمه از لحاظ ساختمان مانند- anayas.odyuS «سغد آشیان،سرزمین سغدیان»،- anayas.onakrhaV «آشیان و سرزمین گرگانیان»و- anayas.oyriA «سرزمین آریاها»است و«سرزمین‌ و آشیان دژکها»معنی می‌دهد و به احتمال زیاد جزء اول یعنی- akazud مانند سغد و گرگان و آریا در ترکیبهای مشابه نام خاص یکی از تیره‌های‌ ایرانی است و برخلاف نظر گایر ارتباطی با zud اوستایی به معنی«دژ و بد»ندارد.

(به تصویر صفحه مراجعه شود)

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 11)

و اما دربارهء پری که خناثتی- itiaanX نام دارد و نامش یکبار دیگر نیز در بند پنجم فرگرد نوزدهم و ندیداد آمده نه در اوستا و نه در ادبیات پهلوی هیچ‌گونه آگاهی وجود ندارد.بارتولومه( 533.bW .riA در مورد معنی و اشتقاق آن چیزی ذکر نمی‌کند،گونترت این واژه را با بن‌ rvk در یونانی به معنی«خاریدن و خارش دادن»مرتبط می‌کند1و آن را دیو زن«خواهش مفرط و امیال شهوانی»می‌پندارد. به نظر من با توجه به این‌که خاریدن و خارش داشتن با یک تحول سمانتیک‌ در چند زبان به معنی«میل زیاد و خواهش مفرط داشتن»به کار می‌رود2این‌ ارتباط چندان غیر مناسب نیست.مؤید دیگر این نظر که پری خناثتی با کام و خواهش ارتباط داشته گزارش پهلوی عبارت اوستایی است که‌ higamaX may makiriap را به‌ higamak girap برگردانده است و به احتمال زیاد عبارت‌ پهلوی‌ hi gamak-girap نبوده یعنی صورت ترکیبی نداشته بلکه‌ higamak i girap بوده که«پری کام و شهوت»معنی می‌دهد و چنانکه کریستنسن‌ اشاره کرده گزارندگان پهلوی نام اوستایی‌ itiaanX را به«کام شهوت» یعنی‌ higamak تعبیر کرده‌اند3.

پیشنهاد دیگری که در مورد اشتقاق این واژه به نظر نگارنده‌

--------------

(1)- 200.p .)1913( VIX .ZK ṣtretnuG .H

(2)-قس بن‌ erirurp در لاتینی به معنی خاریدن و در عین حال«میل و خواهش مفرط به چیزی داشتن».از این ریشه‌ ogirurp «خارش»و tirurp «میل‌ شهوانی»در زبان فرانسه و ecneirurp «میل شهوانی و خواهش مفرط به چیزی و کسی داشتن»در انگلیسی مانده است،هم‌چنین فعل‌ hcti ot یا hcti na evah ot در انگلیسی در این معنی به کار می‌رود.قس معنی تلویحی فعل خاریدن در زبان‌ ترکی و هم‌چنین در خود زبان فارسی.

(3)-رک به رسالهء«نخستین فرگرد وندیداد»،تألیف کریستنسن،ص 03.

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 12)

رسیده تعبیر یارل کارژنتیر است‌1او itiaanX را از ریشهء ایرانی معادل‌ - htank سانسکریت به معنی«کشتن و آسیب رساندن»می‌گیرد[که در زبانهای ایرانی نیآمده و در هندی باستان(ودایی)نیز کم استعمال شده‌] و آن را«کشنده و آسیب رساننده»معنی می‌کند.هرگاه این نظر درست‌ باشد خناثتی به معنی«کشنده»باز صفت نامناسبی برای پری نمی تواند باشد و می‌توان آن را با sonohpordna که لقب آفرودیت زن ایزد یونانی‌ است مقایسه کرد و شاید بتوان تصور کرد که پری و آفرودیت به علت‌ زیاده‌روی در کامکاری و خواهشهای شهوانی لقب«مردافکن»یافته‌اند.

تیموتئوس‌ soehtomiT شاعر یونانی ارتمس‌ simetrA یکی دیگر از زن‌ ایزدان یونان و دختر زئوس را در بیتی چنین تعریف کرده‌2: dassyL ṣdabiohO ṣdaiyhT ṣdaneaM «شیدای دیوانه،شورنده،پری‌زده و خشم‌گیرنده» زن ایزدان شایسته این چنین القابی بوده‌اند.

هم‌چنانکه پیش از این نیز اشاره کردیم دربارهء پری خناثتی در ادبیات‌ مزدیسنا اطلاعی یافت نمی‌شود،ولی بطور غیر مستقیم اشارات و قراینی در دست داریم که رابطهء گرشاسب و پری را که در وندیداد به آن اشاره شده‌ تایید می‌کنند.لقب گرشاسب در اوستا- amaS سام است(فروردین یشت‌ بندهای 61 و 631)و در ادبیات پهلوی او اغلب با نام یا لقب سام یاد شده است(مینوی خرد،کردهء بیست هفتم بندهای‌92-72،ودینکرت،کتاب‌ نهم،فرگرد چهاردهم سودگرنسک،روایات پهلوی(ویراسته دابار)،ص‌

--------------

(1)-رک به مقالهء یاد شده یارل کارپنتیر در«یادنامهء پاوری»،ص 08.

(به تصویر صفحه مراجعه شود)

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 13)

47-56).از سوی دیگر در سنت‌های حماسی ایران از ازدواج سام با دختر خاقان چین سخن رفته است، و بطور قطع،تصادفی نیست که نام دختر پادشاه چین که زن سام می‌شود پریدخت آمده است.در شاهنامه از پریدخت‌ نام نرفته ولی در«سام‌نامه»1منسوب به خواجوی کرمانی از ازدواج او با سام به تفصیل سخن رفته است.این که نام زن سام پریدخت یاد شده خود بازماندهء سنتهای کهن است که بنابر آنها گرشاسب(سام)با پری درآمیخته است. چنان می‌نماید که این اسطوره در میان سکاهای ایرانی نیز رواج‌ داشته است.هردوت این افسانه را شنیده و رنگ یونانی به آن داده و در تاریخ خود(کتاب سوم،بند 801)نقل کرده است که چگونه هرقل‌ ( گرشاسب ایرانی:تجسمی از بهرا ایزد)2با andihcE پری اژدرپیکر اساطیر یونانی هم‌خوابگی کرد و از میان سه پسری که زا او زاده شدند خردسال‌ترین آنها به نام‌ ahtycS یا segtyhcS ،که نیای سکاهای شاهی‌ است،توانست کمان پدر را که هرفل درگاه عزیمتش به پری سپرده بود بکشد و شاه شود.در داستانی که هردوت نقل کرده اغلب موتیف‌های‌ اساطیری ایرانی ظاهر می‌شود مانند:زورآزمایی سه پسر پادشاه که‌

--------------

(1)-رک به کتاب«حماسه سرایی در ایران»تألیف ذبیح‌اللّه صفا،تهران‌ 2331،ص 043-533.

(2)-دربارهء همسانی هرقل یونانی با بهرام،ایزد فیروزگری ایران،(که در اساطیر حماسی گرشاسب نریمان پهلوان ملی ایران تجسم استومند و انسانی او شمرده می‌شد)در سنگ نوشته انتیوخوس اول شاه سلوکی(43-96 ب.م.)اشارهء صریح‌ آمده است.در این سنگ نبشته زئوس یونانی با اهورامزدا،آپولو با مهر ایزد و هرقل‌ با بهرام یکسان شمرده شده‌اند.برای آگاهی بیشتر در این‌باره رک: (به تصویر صفحه مراجعه شود)

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 14)

هر کدام که بتواند پدر پهلوان را بکشد جانشین پدر شناخته می‌شود، (کتزیاس چنین داستانی را دربارهء بردیا و برادر او بازگو می‌کند)،هم‌چنین‌ در آغاز داستان هردوت آمده که چون هرقل به سرزمین نزدیک غار andihcE رسید از زیادی خستگی به خواب می‌رود و چون بیدار می‌شود درمی‌یابد که اسبهای گردونه‌اش،که آنها را برای چرا رها کرده بود، گم شده‌اند و چون به جستجوی اسبها می‌پردازد به غاری می‌رسد که پری‌ اسبهای او را در آن‌جا پنهان کرده است و تنها در مقابل هم‌خوابگی با هرقل‌ حاضر می‌شود که اسبها را پس بدهد.این زمینهء داستانی نیز در حماسهء ملی‌ ایران در آغاز داستان رستم و سهراب ظاهر می‌شود که چگونه رستم به شهر سمنگان می‌رود و رخش گم می‌شود و رستم با تهمینه دختر شاه سمنگان‌ همسری می‌کند و او در مقابل نوید می‌دهد که رخش گم شدهء تهمتن‌ را بدو باز پس دهد.گونهء دیگر این داستان در میان ماندایی‌ها تحت نام‌ «سیمرغ یا داستان راستین رستم»باز مانده که خانم درور گزارشی از آن‌ را در کتاب خود به نام«ماندایی‌های عراق و ایران»بازگو کرده است‌1.

قرینهء دیگری که از رابطهء پری با گرشاسب حکایت می‌کند در اوستا یافت می‌شود.یکی از دشمنان گرشاسب به نام- anoatiO که به‌ دست پهلوان کشته می‌شود(یشت سیزدهم،بند 14)- akariap.sa لقب دارد که«دارندهء پریان بسیار»و یا«کسی که با پریان زیاد سر وکار دارد»معنی‌ می‌دهد.به گمان من بعید نیست که- akiriap.sa در اصل لقب- awaradnaG یکی دیگر از دشمنان گرشاسب بوده که نامش در شاهنامه(کندرو گندرو)

--------------

(1)- .385-369 .O ṣ1962 nedleL ṣnarI dna qarI fo snaednaM ehT ṣreworD .S .E

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 15)

آمده است1زیرا در ریگ ودا و اساطیر هندی نیز- avrahdnaG رابطه بسیار

--------------

(1)-در شاهنامه نام- awaradnaG به صورت کندرو یا گندرو(معربش‌ کندروق)به پیشکار ضحاک اطلاق شده:

چو کشور ز ضحاک بودی تهی‌ یکی مایه‌ور بد بسان رهی
که او داشتی گنج و تخت و سرای‌ شگفتی به دلسوزی کدخدا
روا کندرو خواندندی به نام‌ به کندی زدی پیش بیداد کام
و پژوهندگان چنان انگاشته‌اند که این تنها موردی است که در شاهنام نام این موجود افسانه‌ای،آنهم در غیر مورد خود،یاد شده است ولی نگارنده در جای دیگری‌ از شاهنامه برگشتهء نام گندرو را در مورد شایستهء خود بازیافته‌ام.در ضمن داستان‌ رستم و اسفندیار هنگامیکه رستم به چهر و نژاد خود بالیده و کارهای شایان نیاکان‌ خود و در ضمن آن،پهلوانیهای سام نریمان(گرشاسب)،را باز می‌شمرد می‌گوید:
همانا شنیدستی آوای سام‌ نبد در زمانه چنو نیکنام
نخستین بطوس اندرون اژدها که از جنگ او کس نگشتی رها
بدریا نهنگ و به خشکی پلنگ‌ دمش نرم کردی به که خاره سنگ
به دریا سر ماهیان برفروخت‌ وزو بر هوا پر کرگس بسوخت
همی پیل ار درکشیدی بدم‌ دل خرم از یاد او شد دژم
دگر اندرو دیو بد بدگمان‌ تنش در زمین و سرش بآسمان
که دریای چین تا میانش بدی‌ ز تابیدن خور زیانش بدی
همی ماهی از آب برداشتی‌ پس از گنبد ماه بگذاشتی
به خورشید ماهیش بریان شدی‌ ازو چرخ گردنده گریان شدی
دو پتیاره زین‌گونه پیچان شدند ز تیغ یل سام بیجان شدند
در بیت ششم از ابیات بالا آشکارا تصحیفی رخ داده کندرو یا گندرو را به اندرو تغییر داده‌اند که معنی ندارد.وصفی که در این ابیات شاهنامه از او شده‌ درست همانند شرحی است که دربارهء این موجود دریایی در نوشته‌های پهلوی آمده‌ است(دینکرد،کتاب نهم،چاپ مدن،ص 308-208،روایات پهلوی،چاپ دابار، ص 47-56)،ر ک: .153-336.p ,yrvap .F .C fo ruonob ni seidutS latneirO ni ,..apsasereK ed ednegeL aL ,grebyN مصراع اول بیت دوم از اشعار بالا نیز به نظر می‌رسد که تحریف شده باشد
دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 16)

نزدیک با پریهای هندی دارد و آنان چون همسران و خوابگان او هستند.قرینه دیگری که شاید بتوان آن را تاییدی بر این نظر پنداشت‌ این است که در اساطیر یونانی‌ ruatnec ( soruatneK )،که شاید معادل‌ یونانی گندروی هند و ایرانی باشد1،اغلب با زنان و پریان رابطه داشته و در پی‌ ربودن آنها و کام‌ورزی است.در یک سکه قدیمی تصویر او را به‌ صورت موجود اسب‌پیکری که زنی را به عنف ربوده و حمل می‌کند نقش‌ کرده‌اند2و در اساطیر یونانی نیز از پیکار و ستیزه هرقل با soruatneK سخن رفته است.با توجه به این قراین چنان می‌نماید که در اسطوره‌ای‌ کهن‌تر گرشاسب،که تجسمی از رزم ایزد ایرانی یعنی بهرام انگاشته می‌شد، همسر و محبوب پیشین پری را که- anoatip یا- awaradnaG نام داشته‌ کشته و خود همسر او می‌شود.

این یکی از زمینه‌های بسیار باستانی و مکرر اساطیری است که‌ در افسانهء یونانی کشته‌شدن‌ nohtyp به دست آپولو،که منجر به دست یافتن‌ این ایزد به معبد دلفی و راهبه‌های آن می‌گردد،ودر افسانه مرگ‌ sirisO به‌ دست‌ teS و مرگ خود او به دست‌ suroH ،که هرکدام با sisI زن ایزد باروری‌ همسری می‌کنند،و در داستان کشته‌شدن جمشید بدستور اژدهاک و مرگ‌

--------------

در روایات باستانی طوس در معنی شهر معروف خراسان به کار نرفته شاید مصراع در اصل چنین بوده:نخستین پیدون آن اژدهانخستین پیطون آن اژدها پیطون یا پیدون می‌توان صورت فارسی نام دشمن گرشاست باشد که در اوستا - anoatip آمده و چون این نام برای نسخه نویسان شاهنامه ناآشنا بوده معنی‌ آنرا در نیافته‌اند و آنرا«به طوس»تغییر داده‌اند.

--------------

(1)- .4 .n ,70.p,seruatneC sed emelborp eL ,lizamuD

(2)- .142-140.p,skeerG eht fo sdoG ehT,iynareK lraK ;282 dna 376.p...ot anemogelorp,noslrraH enaJ

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 17)

و یا گرفتاری ضحاک به دست فریدون که هرکدام پس از پیروزی بر شاه پیشین‌ با شهنوار و ارنواز همسری می‌کنند تکرار شده است و همهء این‌ها شاید خاطره‌ای اساطیری از یک رسم و آیین بسیار دیرین دوران مادرشاهی‌ باشند.بنا به معتقدات آن دوران مام ایزد بزرگ که خدای فراوانی و برکت‌ و باروری بود و کاهنی بزرگ معبد او که بسان ملکه بر مردمان حکومت می‌کرد هر سال همسری برای خود بر می‌گزید و در پایان سال قمری همسر پیشین‌ به دست مردان جوانی،که از میان آنان همسر آیندهء ملکه برگزیده‌ می‌شد،کشته و قربانی می‌گشت.آثاری از این آیین،البته به صورت دگرگون‌ شده و تغییر یافته،در داستان قتل ایرج به دست برادرانش هم‌چنین در افسانه به اره کشیدن جمشید و نیز در داستان سر بریدن سیاوش،که با آیین‌ و تشریفات خاص انجام می‌شود،باقی مانده است.

رابطهء پری با ایزدان و پهلوانان که نمودار یکی از جنبه‌های اساسی‌ شخصیت پری است در اساطیر و افسانه‌های دیگری نیز بازگو شده است. - akiriap در نقش زن ایزد رامش و خواهش جز از گرشاسب نریمان با نران دیگری نیز آمیخته است.در بندهشن آمده است که جم با پری‌ خوابید و در اثر این آمیزش خرس و بوزینه و دیگر ددان زاده شدند، هم‌چنین در کتاب«روایات پهلوی»و نیز«روایات فارسی»از هم خوابگی‌ جم با پری و خواهرش جمیگ با دیو سپس از همسری جم و خواهرش‌ با یکدیگر سخن رفته است‌1که چگونه پس از گسستن فر از جمشید او

--------------

(1)-(به تصویر صفحه مراجعه شود)

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 18)

با خواهرش جمیگ به دریای فراخکرد پناهیدند و در آنجا پری و دیوی‌ از پی آنها آمدند،جم با پری و خواهرش با دیو خوابید و از آنان ددان‌ و زنگیان به دنیا آمدند.

این افسانه علاوه از نقش توجیهی خود که چگونگی به وجود آمدن‌ برخی از جانوران و ددان را شرح می‌دهد،به احتمال زیا با خواهرش جمیگ به دریای فراخکرد پناهیدند و در آنجا پری و دیوی‌ از پی آنها آمدند،جم با پری و خواهرش با دیو خوابید و از آنان ددان‌ و زنگیان به دنیا آمدند.

این افسانه علاوه از نقش توجیهی خود که چگونگی به وجود آمدن‌ برخی از جانوران و ددان را شرح می‌دهد،به احتمال زیاد،بازماندهء جابجا شدهء اسطوره کهن‌تری است که بنا بر آن مام-ایزد دیرین در نقش‌ آفرینندگی خود به صورت الهه باروری و زایش که مادر مرد و زایندهء جانور به شمار می‌آمد در اثر آمیزش بایل یا ایزدی مردمان و انواع جانوران‌ را به وجود می‌آورد(قس لقب یونانی‌ nsea aintop «بانوی همهء ددان» که در سنگ نگاره‌هایی که تصویر زن ایزد بسیار قدیمی یونانی بر آنها نقش شده چندین بار آمده است).گونه‌های جدید و عامیانه رابطه و همسری پری با یلان و پهلوانان در داستانها و افسانه‌های عامیانه به صورت‌ مهرورزی و ازدواج شاهزادهء جوان با دختر شاه پریان و یا همسر مردی‌ با پری که جلد کبوتر دارد و پس از روزگاری شوی و فرزندان خود را رها کرده و در پیکر کبوتر به سرزمین خود و به میان پریان بر می‌گردد منعکس‌ شده است.داستان دلبستگی شیخ صنعان به دختر ترسا،که گونه کهن آن را در اساطیر و ادبیات گنوسیتکی می‌توان یافت،صورت دیگری از این زمینهء باستانی اساطیری است.

یکی دیگر از خویشکاریهای پری- akiriap به عنوان زن ایزد فراوانی و باروری ارتباط او با بارندگی و آبهاست که از این راه سال نیکو و محصول خوب آورده و به مردمان فراوانی و افزونی ارزانی می‌دارد.در اوستا قرینه‌ای که یادآور این جنبهء ویژه شخصیت پری است در پشت هشم(تیر پشت)

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 19)

باز مانده است.در بندهای 15-05 ابن یشت چنین می‌خوانیم:

(به تصویر صفحه مراجعه شود) 05-«ای سپتیمان زردشت من آن ستاره تشتر را آنچنان شایستهء پزشن،آنچنان شایستهء نیایش،آنچنان شایستهء خشنود کردن،آنچنان‌ شایستهء ستودن آفریدم که خودم،که اورا مزدایم،هستم».م‌ 15-«از بهر ایستادگی و درهم شکستن و چیرگی و پس راندن‌ کینه و دشمنی آن پری دشیار(آورندهء سال بد)که مردمان درژواژه او را هویار(آورندهء سال نیک)می‌نامند».

نکتهء مهم از نظر بررسی ما در این متن ضمن عبارت«پری دشیار (آورندهء سال بد)که مردمان دژواژه(بد زبان،هرزه دری)او را هویار (آورندهء سال نیک)می‌نامند»بیان شده است این عبارت نشان می‌دهد که‌ یکی از لقب‌های دیرین پری هویار- ayirayuh یعنی«آورندهء سال خوب‌ و فرخنده»بوده است که دخالت او را در ریزش باران و فراوانی محصول‌ و مبارکی سال می‌رساند.در زمان انشای یشت هشتم پیروان پارسا و مؤمن‌ کیش زردتشتی به پری لقب دژیار یعنی«آورندهء خشکسالی»داده بودند، ولی در همان زمان در ایران گروه دیگری از مردمان بودند که به باوریهای‌ کهن مذهبی وفادار مانده و پری را با لقب اصلی و دیرین خود هویار یعنی‌ «آورندهء سال نیکو»می‌خواندند.هرگاه از این مردمان نیز سرود و یشتی‌

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 20)

باقی می‌ماند در می‌یافتیم که از نظر سرایندگان آنچنان یشتی مردمانی که‌ پری را دشیار می‌خواندند دژواژه یعنی بد زبان و هرزگو نامیده می‌شدند.

صفت‌ hacav-zud یعنی دژ واج و هرزه زبان چندین بار در اوستا به کار رفته است(وندیداد،فرگرد سیزدهم بند 2و6؛فرگرد هیجدهم‌ بند 51؛یسنای شصت پنجم بند 7،یسنای چهل و نهم بند 11 و غیره) و بر خلاف نظر مرحوم هرتسفلد1منظور از دژ واژگان در اوستا کسانی‌ نیستند که به زبان پهلوی سخن می‌گفتند زیرا به هیچ ترتیبی نمی‌توان‌ توجیه کرد که واژهء اوستایی- ayriay zud در پهلوی- ayirayuh گردد. در اوستا hacav-zud ترکیبی بسیار باستانی است که معادل آن به صورت‌ sacavrud در وداها نیز به کار رفته است و چنانکه ازگاهان(یسنای‌ چهل و نهم،بند 11)بر می‌آید این صفت به همراهی صفات نکوهیدهء دیگر مانند- araasx-sud (دژ شهر،کسی که از توان و نیروی خود در راه بد استفاده می‌کند،- anaaoays-zud (دژ کنش)،- anead zud (دژ دین)و- hanam zud (دشمن،دژمنش)دربارهء مرد دروند و کسی که‌ آیین مزدیسنای زردشتی را نپذیرفته و پیرو دین دروغ و از دیویسنان‌ است به کار رفته است.بدین ترتیب معلوم می‌شود مردمانی که در اوستا از آنان با صفت- hacav-zud یاد شده کسانی بودند که نوآیینی زردشت را نپذیرفته و دین و کیش نیاکان خود وفادار مانده بودند و با پیروی از سنتهای دیرین و باوریهای کهن پری را با صفت و لقب اولیهء او یعنی‌ - ayriayuh می‌خواندند زیرا از نظر آنان بر خلاف پندار نو آیینان زردشتی‌ که پری را به دشیاری متهم کرده بودند،او ایزدی بود که سال نیک و محصول خوب‌

--------------

(1)-(به تصویر صفحه مراجعه شود)

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 21)

می‌آورد و سود و باروری می‌بخشید.قرینهء دیگری که در خود اوستا این نظر را تایید می‌کند در یشت هشتم که در بزرگداشت تیشتر سروده شده پیدا می‌شود. در این یشت ضمن برگردانی که هرچند یکبار تکرار می‌شود،دربارهء ستیزه‌ و دشمنی ایزد تیشتر با پریها سخن رفته است و در سرتاسر یشت دربارهء این خصومت‌ تصوری آنچنان اصرار شده که خود این اصرار و تأکید بیش از حد غرابت‌ و غیر طبیعی بودن این امر نشان می‌دهد و هم‌چنانکه استاد بنونیست‌1 یادآور شده می‌توان آنرا نشانه‌ای از یک اختلاف‌نظر عمیق عمیق و کهن مذهبی‌ انگشات که از ناهمداستانی آرا و برداشتهای متخالف دربارهء تیشتر و سرشت و گوهر این ایزد و نیز اعمال و کارهای او حکایت می‌کند.باتوجه‌ به این موضوع می‌توان احتمال داد که در آیینی باستانی‌تر تیشتر به صورت‌ اختر-ایزدی با رسمهای جاودانهء باران زایی و نیز با پریها که آورندهء باران و سال نیکو محسوب می‌شدند سر و کار داشته و به یاری آنان‌ خویشکارهای بندهشنی و باران رسانی خود را انجام می‌داده است،ولی‌ بعدها موبدان زردشتی برای این که بتوانند چنین ایزدی را در انجمن‌ خدایان مزدیسنا بنشانند و پرستش اورا به آیین خود منحصر کنند تیشتر را مورد یک پالودگی مذهبی و تصفیهء اخلاقی قرار داده مناسبات و وابستگی‌های‌ قدیم او را با همه خدایان آیین کهن و بویژه با پریان نفی کردند حتی‌ بدین نیز اکتفا ننموده او را دشمن سرسخت و براندازندهء پریان و تنها ایزد موکل باران قلمداد کردند.

با توجه به این قراین و اشارهء دیگری از خود تیشتر یشت،مبنی بر اینکه‌ پریان به صورت شهاب‌ها و ستاره‌های ریزان در میان آسمان و زمین در

--------------

(1)- .99 .p ,1929 sirap ,stxeT keerG feibc eht ot gnidrocca noigileR naisrep ehT ,etsinevneB.E

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 22)

دریای فراخکرد پرّانند(یشت هشم،بند 8)،می‌توان چنان فرض کرد که‌ مطابق اساطیر پیشین و معتقدات آیین باستانی پیش از زردشت پریان‌بسان‌ الهه‌هایی که یکی از وظایفشان رساندن باران و افشاندن و جاری کردن‌ آبها بود در دریای فراخکرد جای داشتند و در آنجا آبهای استومند و مینوی را می‌پاییدند و در میان زمین و آسمان گشته ابرهای باران‌زا در هوا به هرسو می راندند و بدین‌سان سرسبزی و طراوت چراگاهها و آشتی‌ و رامش کشتزاران،نیکویی و برکت سال و فراوانی محصول را تضمین‌ می‌کردند و از اینروست که بحق آنها را- ayirayuh لقب داده‌اند.

ارتباط پری با آب و دریا و باران به وسیلهء گواهیهای بیشماری تأیید می‌شود از آن جمله است اشاره‌ای در کتاب«گزیده‌های زاد اسپرم»که‌ مطابق آن پریها از دریا درآمده و با آتش مقدس آذر برزین به ستیزه‌ می‌پردازند و نیز افسانه آبستنی دختران دوشیزه از تخمه زردشت که در دریاچهء- ayoasaK نگهداری می‌شود و زادن سوشیانتها.این افسانه را می‌توان اینگونه گزارش کرد که مطابق اسطوره کهن‌تری اعتقاد عامیانه‌ بر این بود که در دریاچهء- ayoasaK پریان می‌زیند و بسان زن ایزدان‌ باروری و زایش رحم زنان و دخترانی را که درگاهنبار معینی در آن دریاچه‌ آبتنی کنند پالوده و زایا می‌کنند.آبتنی آیینی که مطابق مراسم خاص‌ انجام می‌شد در یونان باستان نیز مرسوم بود و در اساطیریونانی زن ایزدانی‌ مانند آفرودیت وهرا و آتنه برای اینکه دوشیزگی پیشین خود را دوباره باز یابند همه ساله با آیینی ویژه در چشمه‌سارهای معینی آب تنی می‌کنند.1 هم‌چنین باید به خاطر داشت که در افسانه‌ها و معتقدات عامیانه نیز جایگاه‌

--------------

(1)- .314 .p 1960 kroY weN ,noigileR kerrG go aduts eht ot anemogelorp,nosirraH enaJ

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 23)

پریان را حمامها و چشمه‌سارها انگاشته‌اند.

در باب ارتباط پری با آب ضروری است از پری دیگری که نامش‌ در اوستا تنها یکبار آمده است یاد کنیم.این- suM نام دارد که در یسنای شانزدهم بند 8 از او سخن رفته و برای راندن او و درهم شکستن‌ و نابود کردنش به آبها نیایش شده است.برخی از پژوهندگان چنان‌ پنداشته‌اند که این پری همان موش پر و یا موش پریک‌ glrap suM است‌ که در بندهشن در فصل مربوط به نگاره‌های سپهری و ستارگان واپاختران‌ از او در کنار گوچهر( rhicoG گوزهر،جوزهر)یاد شده(بندهشن، کردهء پنجم،بندهای 2-1؛کردهء بیست و هشتم،بند 44)و در رسالهء«شکند گمانیک وزار»(فصل چهارم،بند 74)نیز بدو اشارتی رفته است.1محقق‌ انگلیسی وست( tseW )این پری را ستارهء دنباله‌دار پنداشته ودار مستتر آن را دیو مهر تمیگی(کسوف)فرض کرده است‌2،به پندار دوسوسور3موش‌ پری همان اژدهای گیهانی است که در اساطیر مردمان گوناگون هند و اروپایی از او یاد شده و در روایات بند هشنی مانوی نیز بطور مبهم بدان‌ اشاره شده است.گزارشی که گونترت‌4دربارهء نام این پری پیشنهاد کرده به نظر من سخت جالب است.این محقق با توجه به واژهء سانسکریت- aksuM در معنی‌ «خایه و avluv و واژهء آلمانی کهن‌ esuaM در معنی«موش‌ (به تصویر صفحه مراجعه شود)

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 24)

و sunnuc »و چندین واژه از اینگونه در زبان یونانی،پری‌ suM را در اوستا جهیک خواهش و هشوت زنانه انگاشته است.با توجه به این که‌ پری‌ suM در یسنای شانزده در کنار آز izA دیو-زن حرص و آز و میل‌ یاد شده و برای شکستن آن به آبها توسل جسته‌اند بعید نیست که او در اصل پری خواهشهای زنانه بوده و داستان همخوابگی و کامورزی او با یلان و نران بعدها به حیطه بندهشنی وگیهانی منتقل شده و در آنجا با خورشید ارتباط پیدا کرده است و شاید در افسانه‌ای قدیمی،که اینکه‌ از یاد رفته،آمده بود که هرچند گاه یکبار این پری یل سپهری یعنی‌ خورشید را اغوا کرده در آغوش می‌کشد و بهنگام این آمیزش و هم‌آغوشی‌ مهر تمیگی روی می‌دهد.

اشارات و یادکردهای دیگر اوستایی دربارهء پری جملگی در قالب عبارتهای‌ کلیشه‌ای و از پیش پرداخته است و جز این که در ضمن آنها از پری در کنار جاودان‌1و دیوان یاد شده چیزی بر آگاهی ما نمی‌افزاید.در این میان‌

--------------

(1)-موارد فراوانی که در اوستا،ضمن عبارات کلیشه‌ای مکرر،از پریان‌ در کنار جاودان یاد شده(یشت یکم،بند 6،یشت سوم،بند 5،یشت چهارم،بند 4؛وندیدار فرگرد هشتم،بند 09؛فرگرد بیستم،بند 01؛یسنای نهم،بند 8 و غیره)سبب شده است که بسیاری از اوستا شناسان از جمله بارتولومه پری را«جادو زن و ساحره»معنی کنند،ولی باید به خاطر داشت که اولا،هم‌چنانکه کریستنسن‌ یادآوری کرده: .38 .p ,1941 nvahnebok ,enneinari eiglonomed al rus iassE ,nesnetsirhC .A

تقریبا همه بندهایی که در اوستا پریان با جاودان یکجا آمده‌اند از بخشهای‌ جدید این کتاب محسوب می‌شوند،ثانیا چنانکه خود قراین اوستایی نشان می‌دهد پری از چهر و نژاد انسانی نیست و هرگز«زن جادوگر و افسون‌کنند»نمی‌تواند باشد بلکه کلا موجودی است از لونی دیگر که سرشتی ابرگیهانی ونااستومند دارد.

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 25)

تنها یک مورد استثناست و آن بند 401 از یشت سیزدهم یعنی فروردین یشت‌ است که در آن به فروهر چندین از پیشینیان پارسا برای مقاومت و ایستادگی‌ در برابر«کابوس و خوابهای بد mananfavx acmanayA ،«نشان و مرواهای بد manasead acmanaya ،«پری‌خوانهای‌1بد manarfio acmnanya و«پریان بد manakiriap acmanaya یزشن و نیایش‌ شده است.

این عبارت اوستایی پیشینهء بسیار کهن ارتباط پری را با جنون‌ و پری زدگی و رویا و کابوس،که در ادبیات فارسی نیز فراوان بدان اشاره‌ شده است‌2،می‌رساند.

رابطهء پری با افسون و رویا و دیوانگی از دیدگاه روانشناسی مذهب‌

--------------

(1)- arfio را که برگشته ای از- arfiv *است(ر ک‌ 357.loc bw.riA )

به«پری‌خوان»که هم مصروع و دیوانه و هم کاهن و شمن معنی می‌دهد برگرداندم. این واژه معادل کلمه سانسکریت- arpiv است که در اصل«ملهم و شیدا»معنی دارد و بعدها در مفهوم شاعر آگاه و برهمن به کار رفته است.نظر بارتولومه که این‌ واژه را از ریشهء- piv «مزریدن»گرفته و آنرا sucihtap معنی کرده است‌ ناپذیرفتنی می‌نماید.ر ک:

.469 ,279 .pp ,1966 ,redahcS .H. H nov hcstueD ,narI netla sed nenoigileR eiD ,grebyN .S .H

(2)-

از من چو پری‌هوش ربودی ناگه‌ مردم به کسی چنین کند؟لاواللّه

خاقانی

چون درآمد رخت به جلوه‌گری‌ عقل دیوانه شد که دید پری

نظامی گنجوی

خم چو پری گرفته‌ای یافته صرع و کرده کف‌ خط معزمان شده برگ رز از من عفری

خاقانی

مگر دیوانه خواهم شد در این سودا که شب تا روز سخن با ماه می‌گویم پری در خواب می‌بینم

حافظ

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 26)

و اساطیر امری طبیعی است.شارستان باوریهای دینی و اساطیری بر بوم نفس‌ و روانیات آدمی استوار است.شهریور خدا و ملکوت او،برون از ما نه،بلکه چنانکه در«عهد جدید»آمده در درون ماست.هرایزد و هربودهء اساطیری بیش از آن که یک پدیدهء مینوی و ابرگیهانی و یا تجسم‌ یک نیروی ایزدینه شدهء گیتی و یا یک ارزش اخلاقی باشد یک نگارهء آغازین ذهنی یعنی یک سنخ و«نمودگار باستانی» epytehcrA است که‌ تظاهر و بازتابی از توان روانی‌ odibiL ،و یا به سخن دقیق،آن بخش تاریک‌ و نهفته توان روانی است که یونگ آن را«ناخودآگاه جمعی»نامیده است‌1.

«ناخودآگاه»و یکی از سنخ‌های باستانی که خاستگاهش مرزهای‌ ناخودآگاه است و نفس یا aminA نام دارد در اساطیر و نیز در رؤیا همیشه‌ به صورت تجسم‌های زنانه تظاهر می‌کند2.

در گزارشهای مبتنی بر بنیانهای روان‌شناسی بیشترین موجودات‌ اساطیری از قبیل‌ tamaiT و nohpyT و artrV و sisI و حتی زیباترین‌ آنها یعنی مریم مادر مسیح مظاهر و تجسم‌های«ناخودآگاه»محسوب‌ می‌شوند که نمادهای گوناگون ماده و«آشفتگی آغازین» soahC می‌باشند

--------------

(1)-برای آگاهی از تعاریف دقیق اصطلاحات روان‌شناسی ر ک: (به تصویر صفحه مراجعه شود)

(2)-در برداشت مذهبی ایران باستان نفس‌ aminA به صورت دین- aneaD باز نموده شده است که تظاهر اساطیری آن زنی است که در درون مرد نهفته است.در گزارشهای مربوط به سرگذشت روان پس از مرگ مانند«هادخت نسک»و«اردا ویراف نامه» anead خویشتن را گاه به صورت کنیز زیباروی و هوبوی و باندام و گاه به صورت عجوزهء زشت روی گند و ترسناک به مرد پارسا یا مرد دروند می‌نماید.

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 27)

و کلا با مادر و مغاک زمین یکسان شمرده می‌شوند1،هم‌چنانکه«خودآگاه» و جان روشن آدمی در سمبولیسم اسطوره‌ای جنس نرینه دارد و مدر مذاهب‌ و اساطیر به صورت نر ایزد oreh-dog چون مهر،مردوک،اندرا،مسیح‌ و بهمن و غیره جلوه‌گر شده است.هم‌آمیزی«ناخودآگاه»با«خودآگاه»، بصورت همسری و هم‌آغوزشی نمادهای نرینه و مادینه اساطیری آنها،یکی‌ از زمینه‌های اصلی و مکرر اسطوره و آیین است.

نمونهء کامل این بازتاب اسطوره‌ای«ناخودآگاه»به صورت زنی‌ زیبا و اغواگر زن ایزد sisyhp در اساطیر نوافلاطونی و گنوستیگی است‌ که ایزد آگاهی( sogoL )را در آغوش می‌کشد و بدینسان اختلاط و گمیزش‌ گیتی و مینو را سبب می‌شود2.

تلفیق«ناخودآگاه»با«خودآگاه»(آمیزش زن ایزد یا پری با پهلوان و ایزد نریمان»گاه،بویژه در اسطوره‌های کهن،مهربانانه تصویر3 شده است که به خرسندی و باروری می‌انجامد زیرا این‌گونه اسطوره‌های‌ کهن در زمانی بس قدیم و دوران بسیار ابتدایی به وجود آمده‌اند،زمانیکه‌ میان مرد و گیتی و نیز میان دوپارهء جان مرد دوگانگی و ناهمداستانی اندک‌ بود به قول لوی برول‌ lhurB yveL مردمان از یک نوع همسانی و (به تصویر صفحه مراجعه شود)

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 28)

«مشارکت عرفانی‌ euqitsyM noitapicitraO برخورداری داشتند1.

در مقابل در اساطیر دیگر،که شمارهء آنها فراوان‌تر است،آمیزش و3 هم‌آغوشی مظاهر اساطیری دوگونه آگاهی فرجامی شوم دارد و اغلب به گزند و سرگشتگی و مسخ و گاه مرگ نر-ایزد و پهلوان که مظهر خودآگاهی‌ است می‌انجامد.

در افسانه‌های یونانی از مرگ و یا فرجام نافرخندهء بسیاری از نران و پهلوانان که دلباختهء پریهای یونانی( shpmyN )شده‌اند سخن رفته‌ است‌2.در اساطیر بابلی آمده است که ایشتر مردان و یلانی را که با او مهرورزی کرده بودند به صورت خرس و بوزینه و دیگر ددان در می‌آورد و از اینرو بود که گیل گمش عشق او را نپذیرفت‌3.داستان سرگشتگی‌ پادشاهان و پارسایانی که عاشق پریان هند saraspA شده‌اند و هم‌چنین ارتباط پریها با دیوانگی و جنون عشق در اساطیر هندی نیز بازگو شده است‌4.

علت این که در این‌گونه اساطیر مهرورزی و همسری پریان و زن‌ ایزدان مظهر«ناخودآگاه»با شاهان و نران نمایندهء«خودآگاه»فرجامی‌

--------------

(1)-(به تصویر صفحه مراجعه شود)

(2)- salyH که فریفته پری بنام‌ eporyD گشته و به اغوای او در مغاک‌ زمین گم شد، sumroB که او را پریان آبها فریفته و به ته چاه کشاندند، sinihpaD که پری به نام‌ aimoN دلباختهء او شده و عاقبت کورش کرد و بسیاری‌ دیگر از شاهان و پهلوانان دیگر مانند suppicueL noeatcA و غیره از این‌ گونه فریفتگان پریان بودند.

(3)- 100 .p ,1950 siraO,eseeD ednarG aL ,iksulyzrO nae .

(4)- savarurup و artimavsiV دوتن از پهلوانان پارسا بودند که‌ توسط دو پری به نامهای‌ lasavrU و akaneM فریفته و اغوا شدند.

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 29)

ناخوش و شوم دارد معلوم است.این اساطیر در زمانی به وجود آمده‌اند که بشر ارتباط دیرین خود را با جهان درون خویشتن و نیز با جهان برون‌ از طریق رؤیا و کشف و شهود از دست داده و از مشارکت عرفانی با گیتی‌ محروم مانده بود.

با گذشت زمان و پیشرفت دانش و منطق آگاهی بشر از رازهای گیتی‌ و چگونگی رویدادها افزون‌تر شد مردمان توان و ظرفیت اسطوره‌پردازی‌ را از سدت دادند و در نتیجه راه بازتابها و تظاهرات«ناخودآگاه»اندک‌اندک‌ باریک‌تر و دشوارتر گشت.انسان با پذیرفتن ارزشهای تازه‌ای که بر پایهء ذهنیات آگاه و منطقی استوار بودند مادر و یار مهربان دیرین را یکباره‌ فراموش کرد و به ستایش خدایان غیور و پارسایی پرداخت که در واقع‌ تجسم خودآگاه نریمان خود او بودند،از اینرو تظاهرهای روان ناخودآگاه‌ ترس‌آور و هراسناک و پرگزند شدند که تنها در کابوس و رویا و یا در قالب‌ اساطیر مسخ گشته و جابجا شده مجال خودنمایی داشتند.مرد که سادگی‌ و مردانگی پیشین خود را در اثر چیرگی تقواها و فضیلت‌های اخلاقی خود ساخته‌ از دست دادخ بود ولی در عین حال یاد مهربانی و نوازشهای«ناخودآگاه»، که در پیکر نگاره‌های زنانه او را در آغوش کشیده بود،هنوز جانش را می‌سوخت با بیم و شرم نران ذهن خود را با پریان نفس خویش هم آغوش‌ کرد و فرجام این چنین همسری ناشایست بناچار نژندی و رسوایی و دیوانگی‌ گردید،یونس اندر دهان ماهی شد،شیخ صنعان به خوک‌چرانی پرداخت و گرشاسب در اثر یکبار مهرورزی با پری به خواب هزار ساله فرو رفت. با توجه به توضیحات بالا رابطهء پری و دیوانگی و کابوس‌ اندکی روشن می‌گردد.

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 30)

پری که تجسمی اسطوره‌ای از ناخودآگاه جمعی در نقش زنانهء اوست در زمانی که پارسایی و نریمانی و اخلاق بر جامعهء مردمان چیره‌ شده است چون نمی‌تواند آشکارا و بی‌هراس و شرم یار و محبوب را از میان یلان و مردان برگزیند بناچار در قالب معتقدات اسطوره‌ای که در ذهن بیمارگونهء موبدان ساخته و پرداخته شده در جاهای خلوت و تاریک و یا در خواب و وهم بر مردان هر که باشد.ظاهر می‌شود و زیبایی‌ خویش را بر آنان می‌نماید و آنان را پری‌زده و پری‌گرفته می‌کند.(از اینروست که در ادب عامیانه پری و جن از نمادهای خودآگاهی مانند نام خدا،آینه و آهن بیمناک و روگردان است).

به سخن دیگر چون راه‌های تلفیق و ارتباط میان ناخودآگاه‌ خودآگاه را حرامیان منطق و اخلاق گرفته‌اند لذا برای برقراری تماس‌ با روان نهفته و پری که تجسمی از آن است باید به جادو و افسون متوسل‌ شد و به پری‌خوانی و پری‌داری پرداخت.

* با توجه به مجموع آنچه معروض افتاد احتمال فراوان می‌رود که پری در در آغاز تجسم ایزدینهء یکی از جنبه‌ها و خویشکاریهای( noitcnuF )مام ایزد بزرگ‌ بوده است که ستایش و آیین او در روزگار باستان از کاره‌های مدیترانه گرفته تا بین‌النهرین و درهء سند در میان مردمان آریایی و سامی و انیرانی گسترده بود و تحت‌ نامهای گوناگون مانند retemeD ṣsimetrA ṣetidorhpA در یونان، tanA در فلسطین، ianaN âþ anaN در سوریه و آسیای صغیر، rathsI در بین النهرین، سفندارمذ و اناهید و پارندی و غیره در ایران پرستش می‌شد.زن ایزد بزرگ در بنیاد دارای سرشت یگانه و شخصیت یکپارچه بوده است و در نقش مینوی خود بازتاب‌ و تجسمی از حیات و زندگی زن زمینی و استومند بشمار می‌آمده که با توجه به‌ تقسیم‌بندی سال درگاه شماریهای رایج به دو موسم باروری و سترونی یعنی تابستان

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 31)

و زمستان و نیز با توجه به دو مرحلهء اساسی و مشخص زندگی زن یعنی دوران دوشیزگی‌ و مادری گاه بصورت بغ دخت و گاه بصورت بغ با تو تصور می‌شده است(قس) اناهیدو سفندارمذ در ایران و eroKù retemeD در یونان)بعدها در طول تاریخ‌ تجزیه و پاشیدگی شخصیت واحد الهه مادر شروع می‌شود و این‌بار او نخست زندگی‌ زن را در سه مرحله دوشیزگی،برنایی و مادری منعکس می‌کند(چنانکه در یونان‌ باستان نام مراحل سه گانه حیات زن بصورتهای‌ eroK کنیزک، ehpmyN عروس و reteM مادر عنوانهای اصلی مام ایزد را تشکیل می‌داده است)و سپس‌ هر یک از صفات و نقشهای اساسی او استقلال و شخصیت جداگانه پیدا کرده و بصورت‌ الهه‌های متعدد و پریان بی‌شمار پرستیده می‌شود1.ولی باید توجه داشت که همگی‌ این‌گونه زن ایزدان که آیین آنها بعدها بطور مستقل رواج پیدا می‌کنند در واقع دو گروه می‌شوند:نخست آنانکه مانند eroKù enehtA ṣsimetrA در یونان و itsicù anead ṣatihanA در ایران جنبه و حالت دوشیزگی و سترونی مام ایزد کهن را می‌نمایانند و دوم آنکه مانند retemeDù etidorhpA در یونان وسفندارمذ و پارندی در ایران و ایشتر در بابل جنبهء باروری و زایندگی الههء مادر را منعکس‌ می‌کنند.به گمان من akiriaO نیز در روزگاران باستان یکی از این‌گونه بغ بانوان‌ اخیر بوده است.

چون در پراکندگی و چندگونگی شخصیت دیرین الههء بزرگ تأثیرپردازی‌ ارزشهای اخلاقی در زمانهای معین دخالت داشته است از اینرو در ایران باستان نیز بهنگام دین‌آوری زردشت و یا پیش از زمان او بر اثر رواج و تسلط بنیادهای جدید دینی و اخلاقی-که بیشتر بر روی اصل برتری خرد و تقوا استوار شده بودند-پری‌ که تا آن زمان بصورت زن ایزدی تجسم نقش باروری و زایندگ مام ایزد بزرگ‌ محسوب می‌شد و سرشت او بناچار با خواهشهای نفسانی و کامجویی و مهرورزی ارتباط داشته و شاید در آیین ویژه پرسش او بر پا داشتن کام-جشن‌های موسمی و روسپی‌گری‌

--------------

(1)-در این مورد که بغ بانوان و پریهای بیشمار در واقع تجسم مستقل‌ صفات و جنبه‌های متعدد مادر ایزد دیرین هستند ر ک:

.p .1849 ,rettuM-rettoG dnu noorteM rebeU ,drahreG 283-251.pp ,...anemogelorO ,nosirraH ena ;193 .

دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز » شماره 97 (صفحه 32)

آیین نیز مرسوم بوده است‌1،مورد کم عنایتی قرار گرفته از انجمن ایزدان رانده‌ شده و بتدریج بعنوان یکی از مظاهر شر قلمداد شده است؛ولی از سوی دیگر در میان عامهء مردمان که بنیادهای دینی و اخلاقی نو پرداخته را دیر می‌پذیرند.و یا حتی‌ هرگز نمی‌پذیرند-و رسم‌های دیرین و آیین‌ها نیاکان خود را ناآگاهانه می‌پایند و نگه می‌دارند این‌گونه دیو قلمداد کردن پری و زشت و ناهنجار شمردن زن ایزد قدیم‌ مقبول نیفتاده است از اینرو خاطرهء پری با همان صفات پیشبنش-منتتهی با حرمتی کمتر- بصورت زن ایزدگونه‌ای‌2زیبا و کامجو و مهربان هم‌چنان در یادها مانده و در ادب‌ فارسی نیز تا حدی منعکس شده است و این چنین است که دو برداشت متفاوت ذهنی‌ از یک بنیاد واحد اساطیری دو شخصیت ناهمداستان پرداخته است.

--------------

(1)-بعدها در دورانهای تاریخی که از شدت و صلابت اخلاق‌پرستی مذهب‌ زردشتی کاسته شد و بنیانهای کهن آیین باستانی ایران با اصول کیش نو تلفیق یافت‌ برخی از این‌گونه صفات و نقشهای‌ akiriap به بغ دخت اناهید که گاه بانو نیز نامیده می‌شد به ارث رسید چنانکه در بخشهای باختری ایران بویژه در کاپادوسیه‌ و ارمنستان روسپی‌گری مقدس بخشی از آیین حرم‌های این زن ایزد معصومه شده‌ بود( 3-532 obartS .

(2)-حتی بخشی از آیین ستایش‌ akiriap به صورت«سفرهء دختر شاه پریان» تا امروز نیز در میان برخی از بهدینان شهر یزد دوام یافته است.سفرهء دختر شاه پریان از لحاظ افسانه توجیهی‌اش همانند سفرهء«مشکل‌گشا»است ولی از لحاظ آداب و مراسم و نوع خورشها و غیره ویژگی‌ها دارد.از دوست فاضلم کتایون خانم‌ مزداپور که در این مورد خاص آگاهیهای سودمندی در اختیار بنده گذاشتند تشکر می‌کنم.

پایان مقاله 











نظرات 2 + ارسال نظر
محسن یکشنبه 19 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:46 ب.ظ http://sedahamoon.blogsky.com

رتبه ی بهرام بیضایی در فرهنگ سینمایی و تئاتری من که خیلی هم پرت نیستم و دانشی در این زمینه دارم تک رقمی است. شاید به جرات هم بگویم که عددی که گاه برایش در نظر می گیرم زیر پنج است. میانگین نگرفته ام.
ولی دید بهرام به دنیا وتاریخ و کشورم تلخ است. این که من آن را دوست دارم یا ندارم بماند که کمی تا قسمتی دوست می دارم. ولی من هرگز با لبخندی از هیچ کدام از سالن هایی که فیلمی از او را نشان میداد، بیرون نیامدم. و هرگز تئاتری از او ندیدم. چرا که اصلن تئاتر نمی روم.
این اخم خودم را دوست ندارم.
ولی بهرام را دوست دارم.

در سینما که متخصص هستید.
جالبه که شما دید تلخ را نمی پسندید!
فیلم سگ کشی بهرام بیضایی خیلی استادانه بود ولی من دوست نداشتم و برخلاف بیشتر زنهایی که از این فیلم خوششان می آید به گفته ی شما برای من تلخ بود .
نمایشنامه یزدگرد سوم که چند بار کتابش را خوانده ام و هر بار تصمیم داشتم در کتابخوانی بنویسم که هیچ وقت نتوانستم خودم را راضی کنم و بالاخره تصمیم گرفت در باره اش ننویسم و فکر کنم خود کارگردان هم دوباره آن را به روی صحنه نخواهد آورد .
کتاب دیگری در باره هزار ویک شب دارند که بروم نامش را نگاه کنم و این پاسخ را تکمیل کنم پژوهش خوبی است که که آن را به داستان ارنواز و شهرناز مربوط می داند.
من هم در مجموع ایشان را دوست دارم.

نیره دوشنبه 20 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:58 ب.ظ http://bahareman.blogsky.com/

از زحمتی که د رمعرفی و درج لینک مقاله ها کشیدید به سهم خودم سپاس گزارم.

امیدوارم سودمند باشد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد