دیو سپید مازندران

تئودور نولدکه

مترجم: جلال خالقی مطلق

 

در شاهنامه فردوسی آمده است که کیکاووس بر خلاف رای بخردان به قصد گشودن سرزمین دیوان به شهر مازندران لشکر می کشد ولی پس از آن که با آتش سوزی و کشتار درون آن سرزمین می گردد، دیو سپید او و سران لشکرش را با جادویی گرفتار و کور می کند و به زندان می افکند. کاووس از زندان فرستاده ای به زابلستان می فرستد و از رستم، بزرگترین پهلوان افسانه ای ایران، کمک می خواهد. رستم پس از گذر از منازلی پر از ماجراهای شگفت انگیز، سرانجام به مازندران می رسد و کاووس و بزرگان لشکر او را آزاد ساخته و در یک نبرد هولناک دیو سپید را می کشد و با خون جگر یا قلب او (1) چشم کاووس و سران لشکرش را درمان می کند (2). رستم همه این کارها را با اسب سترگ خود رخش، به تن تنها انجام می دهد. در پایان داستان، شاه مازندران نیز مغلوب و کشته می شود.

ادامه مطلب ...

نشانه های اهریمن پرستی در شاهنامه

                      

                               دژ ملک بهمن، مازندران، جاده ی هراز، شاهان دشت

بخش پنجم:

نامه ی ایران باستان، سال هشتم، شماره اول و دوم،1387: 39 ـ 21

اهریمن پرستی زروانی و نمونه های بازمانده از آن

                  آرش اکبری مفاخر

           دانشگاه فردوسی مشهد



نشانه های اهریمن پرستی در شاهنامه

نشانه هایی از کیش اهریمن پرستی را در داستان «دژ بهمن» در شاهنامه می توان یافت. پس از بازگشت کیخسرو از توران به ایران، بر سر جانشینی کاووس شاه بین پهلوانان اختلاف پیش می آید. کاووس شرط جانشینی خود را گرفتن دژ بهمن قرار می دهد؛ زیرا:


به مرزی که آن­جا دز بهمن است         همه ساله پرخاش آهرمن است

به رنجست از آهرمن آتش پرست         نیارد بدان مرز موبد نشست

(شاهنامه، 2/461/581 ـ 580)

در این دوبیت نشانه هایی از اهریمن پرستی و مبارزه ی اهریمن پرستان با آیین مزدا پرستی و موبدان را به خوبی می توان دید. با توجه به این بیت گویا گروهی از مردم در یکی از سرزمین های مرزی ایران در دژی استوار و دست نیافتنی به ستایش اهریمن می پرداخته اند.

نکته ی پیچیده ای که در این داستان وجود دارد آن است که چرا دژی که ساکنان آن از تبار اهریمن، دیوان و جادوان بوده به اهریمن پرستی می پردازند، به نام امشاسپند بهمن، نخستین فروزه ی اهورامزدا، نام گذاری شده است.

بهمن نماد خرد اهورامزدا (گاهان، 48 .3) و نخستین آفریده ی مینوی اوست که از روشنی آفریده شده است (Bundahišn, 1.52). او نزدیک ترین ایزد به اهورامزداست. نماد او در گیتی گوسفند است. رنگ سپید از آن بهمن است که با جامه ی سپید و گل یاسمن سپید نماد پردازی شده است. (Bundahišn,26.18,16a.2).

در گزارشی از استرابو در سده ی نخست میلادی چنین آمده است: در کاپادوکیه (آسیای صغیر و آناتولی) گروهی از مغان وجود دارند که بهمن (Omanus)را ستایش می کنند. در آن جا پرستش گاه های مخصوص بهمن وجود دارد و مردم در هنگام انجام آیین های دینی پیکره ی چوبی بهمن را پیشاپیش دسته ها حمل می کنند (Strabo, 1932: 15.3.15).

این توصیفات که در آیین مزدیسنا درباره ی نخستین فروزه ی اهرامزدا، بهمن، بیان شده بازتابی از چهره ی بهمن پس از دگرگونی ها و اصلاحات زردشت است، هرچند که نشانه ای از پیوند بهمن با مرگ در گاهان (1.49) بر جای مانده است. حال برای رسیدن به پاسخ احتمالی درباره ی دلیل نام گذاری دژ بهمن به بررسی نخستین فروزه ی خداوند در آیین یزیدیه پرداخته می شود. 

در آیین یزیدیه نخستین فروزه ی خداوند مَلَک طاووس (شیطان) است. از آن جا که ملک طاووس


ادامه مطلب ...

اهریمن پرستی و سرنوشت اهریمن

                    

                                           نگاره ی ملک طاووس

بخش چهارم:

نامه ی ایران باستان، سال هشتم، شماره اول و دوم،1387: 39 ـ 21

اهریمن پرستی زروانی و نمونه های بازمانده از آن

                  آرش اکبری مفاخر

            دانشگاه فردوسی مشهد


اهریمن پرستی  و سرنوشت اهریمن


اگرچه در آیین زروان و مهر، اهریمن را پرستش و برای او قربانی می کرده­ اند، در پایان جهان اهریمن و تمام نیروهایش از بین می­ روند و نابود می­ شوند.

در آیین مهر، اورمزد برای پاکی و نوسازی جهان و نابودی بدکاران و بدنهادان، آتشی سهمگین از آسمان فرو می­ فرستد. در این هنگام اهریمن و همه ی دیوان، زیانکاران و پیروان بدی در این آتش جهان گیر می سوزند و جز نیکان و پارسایان کسی یا چیزی باقی نمی­ ماند. جهان، نو شده از بدی پاک می شود و همه در یک زندگی پر از شادی و خوشی جاودانه می گردند. (کومن، 1380: 147).

کمبود منابع در آیین زروانی باعث شده تا سرنوشت اهریمن از منابع جدیدتر به دست آید. یکی از این منابع الملل و النحل شهرستانی (548 ـ 479 ه ق)است.  او می نویسد: اهریمن که در این جهان زندانی است، پیوسته در فکر نابودی مردم و گرفتار کردن آن­ هاست. هر روز شهریاری و نیروهای او رو به کاستی و نابودی می رود تا این که کم کم به پایان می­ رسد. پس از آن هرمزد او را به جَو که تاریکی مطلق و بی کرانه است می اندازد (الملل و النحل، 199؛ ابوالقاسمی، 1383: 30). در متون فارسی زردشتی، کتاب علمای اسلام[1] با نگرش زروانی نوشته شده است. در این کتاب سرنوشت اهریمن در دو روایت بیان شده است: در روایت نخست آمده که اهریمن، آفریننده­ ی شر است و در پایان به بدی خویش گرفتار می شود و بدی­ های او به خودش باز می­ گردد. اگرچه بدی های اهریمن به انسان می­ رسد، اما بدی کردن او به انسان باعث می شود تا نیروهایش کم شده در نهایت ناتوان گردد. او در رستاخیز دیگر نیرویی ندارد و هلاک می شود. در روایت دیگر رساله ­ی علمای اسلام، نیروهای اهریمن به دیوان آسمانی می رسد. دیوان به جهانیان بدی می رسانند تا این که نیروی اهریمن کم و بدی های او نیز کاسته می شود. سرانجام در رستاخیز همه ی بدی های او از بین می­ رود و خود او نیز نابود می­ گردد (روایات داراب هرمزدیار، 2/80/1ـ5، 2/83/12 ت13).

در اعتقادات فرقه ی یزیدیه که نشانه های اهریمن پرستی زروانی و مهری در آن باقی مانده، شیطان (ملک طاووس) سرنوشت ویژه ای دارد که در نوع خود سرنوشتی شگفت است. بنا بر افسانه ای رایج در نزد یزیدی­ ها، پروردگار عالم روزی بر ملک طاووس خشمگین شده و او را از بهشت بیرون کرد. او هم اکنون بیرون از بهشت است، ولی در روز قیامت با پروردگار آشتی خواهد کرد و به درگاه خداوند برخواهد گشت. او همانند روز اول محترم و عزیز خواهد شد و به راه راست خواهد رفت. فرشتگان، اولیا و قدیسین در اطراف او قرار گرفته از او تجلیل کرده امر او را اطاعت خواهند کرد (غضبان، 1341: 46).

البته با این که این سرنوشت اهریمن برخلاف سرنوشت او در اندیشه های ایرانی است، چندان

بی­ پایه به نظر نمی رسد و می تواند بنیادی کهن و ایرانی داشته باشد. در یکی از نامه­ هایی که پارسیان هند به موبدان ایرانی نوشته اند، مطلبی درباره­ ی سرنوشت اهریمن بیان شده که با سرنوشت او در آیین یزیدیه هم­ خوانی دارد. در این نامه نوشته شده است: بنا بر نیایشی که در زند اوستا آمده، اهریمن دروند در روز رستاخیز پشیمان می شود و پس از پند و اندرز بهمن امشاسپند دین یزدان را می پذیرد (دست نویس ف 23، 101ـ 100).



[1] . نک. روایات داراب هرمزدیار، 2/72ـ 80، 80 ـ 86؛ Dhabhar,1932: 438- 449,449- 457: Zaehner; 409 - 418


بته جقه و سیمرغ


از دکتر حسین وحیدی پژوهشگر ایران باستان


بته جقه و سیمرغ




پس پرده اندر یل نامجوی /یکی پاک پور آمد از ماه روی

تنش نقره ی پاک و رخ چون بهشت / برو بر نبینی یک اندام زشت

ازآهو همان که ش سپیدست موی / چنین بود بخش تو ای نامجوی

«آهو» به اوستا «اَهیت» است و «اَن هَیت»،«بی عیب» است.« اَن اَهیت » همان «آناهیتا»، «ایزد آب» می باشد. «آهو» از «آسو» گرفته شده و آسو یعنی «تندرو».

«معصومه» همان «آناهیتا» ایزد آب است.


ادامه مطلب ...

کاووس (kāvus) شاه در ادبیات فارسی

                               

کاووس (kāvus) شاه در ادبیات فارسی

«بنا بر روایات زردشتی، جمشید و کاووس جاویدان خلق شده بودند اما بر اثر ارتکاب گناهان فناپذیر شدند.»

گناهان کاووس شاه:

1  «گویند دیو خشم روان کاووس را تباه کرد، چنان که به هفت کشور خرسند نبود و بنا بر روایت دینکرد به صرافت هجوم و تسلط بر آسمان­ها افتاد و به روایتی با بستن عقاب هایی بر پایه ی تخت خویش به آسمان رفت.

2.    از گناهان دیگر کاووس، کشتن گاوی بود که حافظ مرز ایران و توران بود. این گاو را اهورامزدا آفریده بود تا اگر نزاعی بین ایران و توران ردگیرد، او سُم خویش بر حدّ واقعی دو کشور بکوبد و جدال از میان برود. یکی از پهلوانان به اصرار و ابرام کاووس، این گاو را کشت و خود نیز به دست سگان جادو کشته شد.

3.   از دیگر اعمال زشت کاووس، رفتار بد وی با اوشنر، وزیر خردمندش بود که سرانجام او را هلاک کرد.»


در ادبیات فارسی از کاووس بیش­تر به عنوان قدرتی که با همه ی تسلط و شکوه، در برابر جهان، ناچیز و رفتنی است یاد شده و به بسیاری از حوادث زندگی افسانه­ای او نیز اشاره شده است:

  گاه سلام و سهم چو کاووس و کیقباد

   گاه کلام و فهم چو قابوس وشمگیر      (قطران: 140)

 

  نکرد رستم دستان ز بهر کیکاووس

   به روز قهر به مازندران نبرد چنین         (قطران: 338)

 

  مرغی دیدم نشسته بر باره ی توس

  در چنگ گـرفته کلّه ی کیکاووس

  با کله همی گفت که افسوس افسوس

  کو بانگ جـرس ها و نالـه ی کوس       (ترانه های خیام: 86)

 

   که آگـــه است که کاووس و کِی کجا رفتند

   که واقف است که چون رفت تخت جم بر باد      (حافظ:70)

 

    کــی بود در زمانه وفــا جام می بیار

    تا من حکایت جم و کاووس کی کنم               (حافظ: 241)

 

    تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار

    تاج کـــاووس ببرد و کمر کیخســـرو                  (حافظ: 28)

 

    کنون کاووس کوسی را نگر کز رأفت شامل

    سیاوش وش گَوی را داده فرمان جهانبانی        (قاآنی: 795)

 

    پشت پا زن تخت کیکاووس را

    سر بده از کف مده نـاموس را                          (اقبال: 107)

 

     بگذر از کاووس و کی از زنده مرد

    طوفخود کن گرد ایوانی مگــرد                        (اقبال: 392)

 

    دگــر آن دل بنـــه در سینه مـن

    که پیچم پنجه ی کاووس و کی را                     (اقبال: 450)

 

   نوشدارو می دهد سهراب را کاووس شاه

   لیک امید آن گه که بر خاک عدم پهلو نهاد      

                                                        (اخوان ثالث، تو را ای کهن بوم و برر دوست دارم: 40)

 

   پر شد از قهقه دیوانگی اش چاه شغاد

   شکر کاووس شه این است ز تهمینه ی من       

                                                         (اخوان ثالث، تو را ای کهن بوم و برر دوست دارم: 50)

 

   پای در زنجیر چون کاووس و یارانش

  در طلسم جاودان از چار سو اینک اسیرانیم

  تهمتن با رخش پنداری به ژرف چاه افتاد                 (شفیعی کدکنی، شبخوانی: 40)

 

 [برگرفته از: فرهنگ اساطیر و داستان واره ها در ادبیات فارسی/ محمدجعفر یاحقی.ـ تهران: فرهنگ معاصر، 1388. صص 659 ـ 657]

خسروانی درختان شاهنامه

برداشت از تارنگار فرهنگ

پویان پشوتنی :

در جهان شاهنامه و اندیشه‌ی فردوسی، درخت جایگاهی بلند و نمادین دارد و سرشار از راز و رمزهاست.  تا بدان‌جا که نام 570 درخت سرافراز را در شاهنامه می‌توان یافت. درخت در شاهنامه نماد پایداری و ایستادگی و سربلندی است. افزون بر آن‌که رمز بالندگی و پیشرفت نیز هست. در فرهنگ ایرانی، درخت پدیده‌ای خجسته و سپند و اهورایی است. آن‌چه در این‌جا به آن اشاره می‌شود برپایه‌ی پژوهش گسترده‌ای است که دکتر مهدخت پورخالقی درباره‌ی «درخت شاهنامه» انجام داده است. 


آیین‌هایی که با درخت پیوند دارند

در شاهنامه شمار فراوانی از آیین‌ها را می‌توان یافت که پیوندی نمادین با درختان دارند. یک نمونه‌ی آن، آیین درختکاری به پاس برآورده شدن آرزوها و خواسته‌هاست. هنگامی که اسفندیار راهی جنگ با ارجاسب تورانی است، از خداوند می‌خواهد که او را در این نبرد یاری کند تا او به نشانه‌ی سپاسگزاری، درخت بنشاند و آتشکده برپا کند و ده هزار چاه آب بسازد:«به گیتی صد آتشکده نو کنم/ جهان از ستمکاره بی‌خو کنم؛ کنم چاه آب اندرو ده هزار/ نشانم درخت از بر کوهسار».

ادامه مطلب ...

سه هزاره ها و باکره زایی

                                 

                             


سه هزاره ها و باکره زایی


در اسطوره ی آفرینش زرتشتی نکته ی دیگری نیز قابل اهمیت است: از همین آغاز، جهان به چهار سه هزاره تقسیم شده است. دوره ی اول دوره­ی آفرینش مُثُلی (معنوی) است؛ سه هزاره ی دوم، آفرینش مادی موجودات اهورایی است؛ و سه هزاره ی سوم دوران آمیختگی آفریده های دو موجود خیر و شرّ است. آخرین سه هزاره نیز دوره ی ناجی ها (سوشیانت ها) و شکست اهریمن محسوب می شود. هم چنین باید به مفهوم ناجی اشاره کرد که به نظر می رسد از مفاهیم مهم و اصلی دین زرتشت است. فرّ زرتشت بسان نطفه ای پاک در دریای کیانسه نگهداری می شود:


«یکی یکی چون ایشان زمانه ی خود رسد، چنین شود که کنیزکی برای سر شستن بدان آب کیانسه شود و او فرّه اندر تن آمیزد، آبستن شود. ایشان [ناجی ها] به زمانه ی خویش چنین زاده شوند.» [1]


از این پیش­گویی دینی/ اسطوره ای، مفهوم باکره زایی استنباط می شود که می­دانیم یکی از اصول دین مسیحیت نیز هست. چنین مفهومی را دردین زرتشت می توان به صورت یک وضعیت درآورد. وضعیتی که قابلیت تبدیل به درام را دارد: زنی با شنا در یک دریاچه باردار می شود. در میان توبیخ های احتمالی دیگران، درمی­یابیم که زن باردار یک ناجی است. هم چنین نمادهای بیرون آمدن مرد از دریا و ارتباط او با زن نیز می تواند شکل استحاله یافته ی همین وضعیت باشد.



(منبع: تماشاخانه ی اساطیر/ نغمه ثمینی. تهران: نشر نی، 1387. صص 94 ـ 93)




[1] . مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران، ص 188.

اهریمن پرستی و قربانی انسانی

 

بخش سوم:

نامه ی ایران باستان، سال هشتم، شماره اول و دوم،1387: 39 ـ 21

اهریمن پرستی زروانی و نمونه های بازمانده از آن

                                                 آرش اکبری مفاخر

                                              دانشگاه فردوسی مشهد

اهریمن پرستی و قربانی انسانی

وجود قربانی‌های خونین و وحشتناک انسانی بی‌تاثیر از کیش‌های اهریمن پرستی و ترس از نیروهای ویرانگر طبیعت نیست. این رفتارها بیانگر چاره اندیشی انسان برای فرونشاندن و رهایی از خشم اهریمن و خدای شر است. بارزترین نمونه‌ی کردار خدایان ویرانگر و رفتار انسان در برابرخشم آنان در حماسه‌ی یونانی به چشم می خورد: هنگامی که سپاه یونان به سوی تروا به راه می افتد، در میانه‌ی راه بادهای تند و امواج سهمگین مانع از حرکت کشتی‌ها می‌شود. نومیدی بر سپاهیان یونان چیره می‌شود تا این که یکی از پیشگویان از خشم آرتمیس، الهه‌ی شکار و خشم و کین توزی، سخن به میان می‌آورد. او تنها راه آرام کردن توفان و ادامه‌ی سفری امن و بی‌خطر به سوی تروا را قربانی کردن دوشیزه‌ای از خانواده‌ی شاهی، دختر آگاممنون ، برای آن الهه می‌داند. آگاممنون دخترش را به سوی قربانگاه معبد برده او را قربانی می‌کند. پس از آن توفان آرام می‌شود و سپاه یونان به حرکت خود ادامه می‌دهد. (همیلتون، 1376: 248).

نمونه‌ی دیگر از این نوع قربانی در کتاب مقدس آمده است:  هنگامی که پادشاه موآب بر پادشاه اسرائیل شورش کرده از پرداخت خراج سرپیچی می‌کند، پادشاه اسرائیل به موآب لشکر می‌کشد، سپاهیان موآبی را شکست می‌دهد، چشمه‌های آب را می‌بندد و شهر را به محاصره در می‌آورد. پادشاه موآب در آخرین چاره برای رهایی از شکست، فرزند نخست و جانشین خود را بر سر دیوار شهر برای بت ناشناخته‌ای قربانی می‌کند. قوم اسرائیل از رفتار او بر خود لرزیده دست از محاصره برمی‌دارند و به شهر خود بازمی‌گردند. (دوم پادشاهان، 3. 20 ـ 27). قربانی کردن فرزندان آیینی غیر توحیدی و برخلاف ارزش‌های انسانی است و ریشه در کهن‌ترین اندیشه‌های انسانی، کیش‌های اهریمن پرستی و ترس از نیروهای ویرانگر طبیعت دارد. شریعت حضرت موسی (ع) با کسانی که دختران و پسران خود را برای خدایانشان قربانی می‌کرده اند، به مبارزه برخاسته و آن را ممنوع کرده است (لاویلان، 20. 2 ـ 5؛ تثنیه، 12. 30 ـ 31).

در اساطیر ایرانی اژی دهاک، اژدهای سه پوزه‌ی سه سر شش چشم و دیو بسیار نیرومند دروج، به دست اهریمن برای تباه کردن جهان آفریده شده است (پورداوود، یشت هاف 15. 24). او وحشتناک‌ترین آفریده اهریمنی و نیز دیو خشکسالی و دشمن طبیعت نیک است که در شاهنامه به نام ضحاک شناخته شده است. در روزگار پادشاهی او هر شب برای فرونشاندن خشم مارهای برآمده از شانه‌هایش دو جوان را سر بریده مغز آنان را به مارها می‌دهند (یادآور قربانی شبانه برای اهریمن). با این کار طبیعت شر و خونریز ضحاک آرام  می‌شود و دست از کشتار برمی دارد:

چنان بد که هر شب دو مرد جوان      چه کهتر، چه از تخمه ی پهلوان

خورشگر ببردی به ایوان اوی             همی ساختی راه درمان اوی

بکشتی ومغزش  بپرداختی               مران اژدها را خورش ساختی

                                                             (شاهنامه، 1 / 56 ـ 55/ 14 ـ 12)

می‌توان چنین پنداشت که این داستان بازمانده‌ای از آیین کهن اهریمن پرستی، انجام قربانی شبانه برای رام نمودن اهریمن و فرونشاندن خشم او و هم چنین در امان ماندن از نیروهای ویرانگرش بوده است.

نمونه‌ی نمادین اهریمن پرستی و قربانی برای اهریمن در داستان تمثیلی «شیر و خرگوش» در کلیله و دمنه (ص 87 ـ 86) نیز به جای مانده است: بنا بر این داستان، در مرغزاری خوش و خرم حیوانات بسیاری به خوبی و خوشی روزگار می‌گذرانیده اند، اما ترس از حضور شیر، نماد اهریمن، زندگی آن‌ها را با آشفتگی و وحشت همراه می‌کند. یک روز همه‌ی حیوانات تصمیم می‌گیرند تا هر روز یکی از آن­ها به عنوان شکار، نماد قربانی، نزد شیر برود تا دیگر حیوانات از شر او در آسایش باشند. در پایان، با تدبیر خرگوش، شیر در چاهی، نماد دوزخ، سرنگون و این آیین برچیده می‌شود.

اهریمن پرستی

بخش دوم:

نامه ی ایران باستان، سال هشتم، شماره اول و دوم، 1387: 39 ـ 21

اهریمن پرستی زروانی و نمونه های بازمانده از آن

آرش اکبری مفاخر

دانشگاه فردوسی مشهد

اهریمن پرستی

در نگاه انسان نخستین، طبیعت به دو دسته تقسیم می شده است: به هم ریزنده ی زندگی و دهنده ی نعمت و آسایش. او برای هر یک از عناصر طبیعت خدایی قائل بوده است. این خدایان سه وظیفه ی اصلی بر عهده داشته اند:

-         دربند کردن و آرام نمودن قوای طبیعت؛

    -         برقراری دوستی و خوش بینی میان اسنان و زندگی؛

    -         جبران محرومیت ها و ممنوعیت های حاصل از تمدن (فروید: 1340: 174)

از آن جا که انسان نخستین بنا بر نهاد و فطرت خود عمل می کرده، برای هر دو گروه از خدایان آیین نیایش و قربانی داشته است. او برای نیروهای ویرانگر از روی ترس قربانی می کرده تا خشم آنان را به مهر دگرگون کند. هم چنین برای نیروهای ابادگر طبیعت از روی خوشایندی قربانی می نموده تا مراتب سپاس و قدردانی خود را ثابت کند. (فروید، 1340: 149). ترس بیش از اندازه از نیروهای ویرانگر باعث شده تا انسان نخستین نیروهای آبادگر را به حال خود رها کرده ذهن و روان خود را به ویرانگران مشغول کند. او از این نیروها و ویرانگری هایشان به شدت می ترسیده و قدرت به کنترل درآوردن ان ها را در خود نمی دیده است، بنابراین از سر ناچاری به پرستش آن ها روی آورده و برایشان  مراسم قربانی انجام میداده است. (7: 1900, Carus )

اندیشه دوگانه باوری ایرانی نیز این ظرفیت را در خود داشته است، اما زردشت ستایش و نیایش را تنها شایسته ی اهورامزدا . نیروهای نیک می داند. با ستایش و قربانی برای نیروهای نیک، اهریمن و نیروهای ویرانگر شکست می خورند و جهان رو به آبادانی و انسان رو به جاودانگی می نهد. با وجد این، از برخی  از نوشته ها چنین برمی آید که گروهی از ایرانیان باستان اهریمن را می پرستیده و برای او آیین ویژه ای داشته اند.

پلوتارک یونانی (120 ـ 46 م) در کتاب ایزیس و اوزیریس[1]، در فصل مربوط به ایرانیان، درباره ی اهریمن پرستی آنان می نویسد:

گروهی از مردمان به دو خدا باور همی دارند که بسان بنایان همالان یکی آفریدگار نیکی ها و دیگری پردازنده ی چیزهای یاوه و بی سود است. و اما گروهی دیگر نیروهای نیک را خدا و آن دیگری را دیو دانند چنان که زردشت مغ … او یکی از این دو بن را یکی هرمزد و دیگری را اهرمن نامید و نیز نشان داد که هرمزد به روشنی می ماند بیش از هر چیز که به ردیافت حواس درآید و حال آن که اهرمن به تاریکی و نادانی ماننده است … او (زردشت) مردمان را بیاموخت که از بهر یکی فدیه های نذر و سپاس آورند و از بهر دیگری فدیه ها برای دفع آسیب و ناخوشی. آنان ب هنگام کوبیدن گیاهی به نان اُمُمی[2] در هاون، اهریمن و تاریکی را نیایش کنند و آن گاه آن را به خون گرگ کشته شده ای آمیخته به جای تاریک و بی خورشید برندو دور بپاشند … (بنونیست، 1377: 46 ـ 45)

هر چند پلوتارک این ایین را زردشتی می داند، اما به نظر می رسد با ایینی پیش زردشتی و از دین های آریایی کهن رو به رو باشیم که از دوره های آغازین تفکر انسانی درباره ی طبیعت سرچشمه گرفته و تا ان روز گار باقی بوده است.

بنابر گزارش هادخت نسک (میرفخرایی، 1371: 2. 28 ـ 29) به این نکته پی می بریم:



6. De Iside et Osiride .

7. Omomi

ادامه مطلب ...

اهریمن پرستی زروانی و نمونه های بازمانده از آن- (1)

این نوشتار به  5بخش تقسیم شده است با عناوین:

1. دو بن گرایی هرمزد و اهریمن 

2. اهریمن پرستی 

3. اهریمن پرستی و قربانی انسانی

4. اهریمن پرستی و سرنوشت اهریمن

 5. نشانه های اهریمن پرستی در شاهنامه

بخش نخست:

نامه ی ایران باستان، سال هشتم، شماره اول و دوم، 1387: 39 ـ 21

اهریمن پرستی زروانی و نمونه های بازمانده از آن

آرش اکبری مفاخر

دانشگاه فردوسی مشهد


مسئله ی خیر و شر یکی از کهن ترین چالش های درونی و روانی انسان است. انسان در آغاز بین این دو امر تفاوت بنیادی قائل بوده و آن ها را از هم باز می شناخته است.

در کهن ترین نوشته ی ایرانی، گاهان (2.45: 3.30)، دو عنصر خیر و شر در برابر یکدیگر قرار گرفته و در همه ی ویژگی ها با یکدیگر ناسازگار بوده اند. روشنی و تاریکی دو نماد برجسته ی اندیشه ی خیر و شر است. تاریکی و روشنی هر دو آفریده ی اهورامزدا هستند. (گاهان، 5.44، 7)، اما با دگرگونی در جایگاه اهورا مزدا، او از جایگاه یگانگی خود پایین آمده در جایگاه سپند مینو، نقطه ی مقابل انگره مینو، اهریمن، قرار  می گیرد. بنابراین اندیشه ی یگانه باوری گاهانی به اندیشه­ی دوگانه باوری دگرگون می شود. آموزه های دوگانه باوری به کردارهای دوگانه آفرینی می انجامد؛ یعنی اهورامزدا آفریننده ی نور به شمار می رود و در برابر او، اهریمن آفریننده ی تاریکی (هفت ها، 1.37).

اندیشه­ ی دوگانه باوری هرچند عقلانی باشد، باز هم نیاز اعتقادی انسان را برای یافتن سرچشمه ای یگانه برای دو بن خیر و شر برآورده نمی کند، اما زروانی گری پاسخی برای برآورده کردن این نیاز انسان است.

در دیدگاه زروانی، پیش از آفرینش آسمان و زمین و دیگر موجودات، حقیقتی به نام زروان وجود داشت. زروان هزار سال نیایش و ستایش کرد که صاحب فرزندی به نام هرمزد شود تا هرمزد آسمان و زمین و هر چه در آن است را بیافریند. پس از هزار سال نیایش، این شک و تردید در زروان پدید آمد که آیا نیایش های او سودمند بوده و او صاحب هرمزد خواهد شد یا رنج او بیهوده است؟  

ادامه مطلب ...