دهخدا و فردوسی

یکی از بزرگترین امتیازهای فردوسی ایمان به اصول اخلاقی است.فردوسی هرگز لفظ رکیک و سخن ناپسند در کتاب خودنیاورده، اندرزهای گرانبهای او گاه با چنان بیان موثری سروده شده است که خواننده نمی تواند خود را از تاثیر آن برکنار دارد.


(علی اکبر دهخدا - وفات 1334 ه.ش. لغت نامه)

 از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی

هانری ماسه و فردوسی

"بین تمام حماسه های ایرانی کتاب شاهنامه مزیت خاص دارد. زیرا سخن از کشمکش های دیرین ملتی است که از ملیت و استقلال خود دفاع می کند. آن چه در کتاب این شاعر میهن پرست بارها تکرار شده مساله جاودانی مرزی است که ایران را از توران جدا می سازد. مرزی که میان دو گروه انسان هاست."

"تصور بفرمایید وقتی افسانه قرون ویکتورهوگو به پایان رسید، شاعر خواسته باشد بخش های گوناگون آن را به هم بپیوندند. و فواصل دوره ها را به وسیله ی داستان منظوم به یک دیگر ربط دهد.... اکنون به جای این که تحول کلی عالم بشریت را در نظر بگیرید این موضوع را به تاریخ عمومی ایران محدود سازید که از زمان اساطیری تا سده ی هفتم میلادی نوشته شده باشد. به خاطرات سنتی و اجدادی، پوسته آرایش ها و تخیلات شاعر را بیفزایید که در رویاهای متعدد خود شکوه قرون گذشته را مجسم می سازد و با توجه به این که همر برای سرودن حماسه ای، در ده سال، در حدود پانزده هزار مصراع شعر گفت، آن وقت متعجب نخواهید شد از این که ببینید فردوسی برای زنده ساختن هزاران سال به پنجاه هزار بیت شعر نیاز داشته باشد."


و نیز گوید: شاهنامه یک حماسه ی ملی است که هیچ ملتی نظیر آن را ندارد.


(هانری ماسه - وفات 1969 میلادی فردوسی و حماسه ی ملی ترجمه ی مهدی روشن ضمیر) 

 از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی

تفالی بر دیوان ابوالقاسم

به بهانه ی نوروز نود و یک خورشیدی


پیوند زیر را بشنوید:


به گیتی جز از خویشتن را ندید

فصیح احمد بن جلال الدین محمد خوافی و فردوسی

این فصیح احمد نویسنده ی مجمل فصیحی که بعد ها باز از او خواهم نبشت، خود در همان کتاب می فرماید:

***

"ملک الحکما و الشعرا و الفضلا حکیم ابوالقاسم فردوسی الطوسی ناظم شاهنامه،

چون فردوسی متولد شد پدرش به خواب دید که فردوسی به بامی بر شد و روی به قبله نعره ای زد و آوازی شنید که جوابی آمد و هم چنین از سه طرف دیگر نعره زد و هم چنین جواب شنید. بامداد با نجیب الدین معبَر گفت، گفت پسر تو سخن گویی شود که آوازه ی او به چهار رکن عالم برسد و در همه اطراف سخن او را به قبول تلقی و استقبال کنند و او نادره عصر و اعجوبه ی دهر بود. و جمیع شعرا که شعر فارسی گفته اند سر بر خط او نهاده، او را مسلم داشته اند و مدح گفته"


(فصیح احمدبن جلال الدین محمد خوافی -وفات 845 ه.ق. مجمل فصیحی)

 از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی

انوری و فردوسی

آفرین بر روان فردوسی

آن همایون نهاد فرخنده

او نه استاد بود و ما شاگرد

او خداوند بود و ما بنده


(منسوب به انوری -وفات 587 ه.ق. نقل از مجمل فصیحی خوافی)

 از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی

نظامی و فردوسی

"استاد ابوالقاسم فردوسی از دهاقین طوس بود. از دیهی که آن دیه را باژ خوانند... فردوسی در آن دیه شوکتی تمام داشت .... و شاهنامه به نظم همی کرد و بیست و پنجسال در آن کتاب رنج برد و الحق هیچ باقی نگذاشت و سخن را به آسمان علیین برد. و در عذوبت به ماه معین رساند و کدام طبع را قدرت آن باشد که سخن را به دین درجه رساند که او رسانیده است. در نامه ای که زال همی نویسد به سام نریمان در آن وقت که با رودابه دختر شاه کابل پیوستگی خواست کرد ... من در عجم سخنی به دین فصاحت نمی بینم و در بسیاری از سخن عرب هم ......"


(نظامی عروضی سمرقندی - چهار مقاله - تاریخ تالیف حدود 550 ه. ق)

نقل از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی

سوداوه ی خبیث

بخش خواندن داستان سیاوش در صداهایی که می شنویم، رسیده به شیفته شدن سوداوه ی خبیث بر سیاوش. این فایل سه بخش شد. برای کم شدن حجم فایل و راحتی دانلود آن در زمان کندی اینترنت و کمی پهنای باند و رفتن پای کسی روی کابل یا خوردن یک کشتی به فیبر نوری و ...... بهرحال

اگر بدانید بخش سوم ینی هفت هشت صفحه ی آخر آن چقدر سخت است. من در کل تا کنون سه بار آن را ضبط کرده ام. البته مشکل از من هم هست.

دارم کم کم به بی سواتی خود ایمان می آورم.

البته کم کم هم نه که زیاد زیاد.

***

آه ای سوداوه ی خبیث. خواندن شیفته شدنت هم سخت است. ولی .... نه.

سوداوه خبیث نیست. گاهی که ما به سوداوه فکر می کنیم می بینیم درست نیست که به او می گوییم:  "سوداوه ی خبیث". چرا که اگر  زن باشی و  سیاوش را ببینی و فریفته ی او نشوی، هنر کرده ای. هرچند هنر که چه عرض کنم. احتمالن باید مشکلی داشته باشی. نه. سوداوه خبیث نیست. عشق به سیاوش نام نه چندان نیکی از او در تاریخ به یادگار گذاشت. شاید خودش هم می دانست که قربانی این عشق می شود.

نمی دانیم می دانید یا نه که: سیاوش کسی بود که حتا فرنگیس، یا بهتر بگوییم زیباترین زن شاهنامه فرودسی نیز که ما از دوران نوجوانی عاشق و دلباخته ی او هستیم هم، دلباخته ی او شد.

سیاووش رقیب سختی برای ما بود. تنها او توانست فرنگیس را از چنگمان به در آورد.

اکنون که هزار سال از مرگ او می گذرد، این را فراموش کرده ایم و او را بخشیده ایم. چون او قربانی این عشق شد و قربانیان عشق همیشه قابل گذشتند. ولی ما نشستیم و تماشا کردیم. راستش کار خیلی زیادی هم از دستمان بر نمی آمد. فرنگیس کسی نبود که سیاوش را رها کرده و سراغ ما بیاید. خودمان هم اگر جای فرنگیس بودیم، جز این نمی کردیم.

***

داشتم چی می گفتم؟

آها،......

این بخش سوم داستان سوداوه ی .....................

دفتر دانایی و داد


میرجلال الدین کزازی "شاهنامه" را به نثر نوشت.

ایسنا: باز نویسی شاهنامه فردوسی به نثر و به قلم میرجلال الدین کزازی در راه نشر است. این نویسنده و پژوهشگر در باره ی باز نویسی شاهنامه گفت:

باز نوشت شاهنامه را زیر چاپ دارم که از آغاز تا انجام با نثری هم ساز و هم آهنگ با زبان شاهنامه است. در واقع در این اثر شاهنامه را به نثر نوشته ام. این کتاب در 700 صفحه نوشته شده است که در دو پوشینه (جلد) در نشر زرین و سیمین به چاپ می رسد. این دفتر به احتمال زیاد "دفتر دانایی و داد" نام خواهد داشت.*


*روزنامه ی شرق بیستم و بهمن ماه نود خورشیدی

آخر شاهنامه


مهدی اخوان ثالث

1307-1369


آخر شاهنامه آهنگ از: فیلم درباره ی الی


از وبلاگ: صداهایی که می شنویم

مرگ یزدگرد

ضرب المثلی داریم در زبان پارسی که:

"شاهنامه آخرش خوشه". البته گاه به طعنه این ضرب المثل گفته می شود.کسی می داند که آخر شاهنامه چیست؟ من می گویم:

آخر شاهنامه "مرگ یزدگرد" است.

این کجایش خوش است؟

اصلن این ضرب المثل اختراع چه قومی است؟ نکند کار اعراب است؟ و یا ایرانیان برای همان طعنه زدن این را ساخته اند؟