فردوسی و نولدکه-محمد جعفر جعفرى‏

محمد جعفر جعفرى‏

فردوسى و نولدکه‏

تئودور نولدکه( 1836- 1930 م) خاور شناس آلمانى که از یونانى مآبان معروف است و تمدن عرب را بر تمدن ایران ترجیح میدهد، به همین جهت در ادبیات عرب توغل مى‏ورزید و با دیوان شاعران عرب انسى تمام داشت و به اعلام جغرافیائى عرب واقف بود، و تاریخ قدیم عرب را نیکو مى‏دانست. از خصومت با فرهنگ ایران مضایقه نورزید و بنفع روم شرقى قلم مى‏زد. هر خبر واحد را که بزیان ایران بود و او بر مى‏خورد، آن را مى‏پذیرفت و دستاویز قرار مى‏داد. بى مقدمه و بى‏مدرک ایرانیان را به توطئه سازى و دسیسه متهم مى‏کند، و نیز ایرانیان را مبالغه‏گو و گزاف‏گو مى‏خواند. پادشاهان گذشته ایران را در بذل و بخشش و دادن صدقات به نیازمندان، ولخرج و اهل تبذیر مى‏گوید. وى ایرانیان را رشوه خوار و فاسد معرفى مى‏کند، و به دروغ گوئى متهم مى‏نماید و سرانجام آنان را متهم به لواط و عمل شنیع مى‏کند و حساب اتراک ماوراءالنهر را به حساب ایرانیان مى‏گذارد در حالى که در ادبیات فارسى شاهد را ترک مى‏خواندند:

اگر آن ترک شیرازى بدست آرد دل ما را            به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

این‏ها کلیاتى است که این خاور شناس مغرض به کل ایرانیان و یا گروه‏هاى بزرگى از آنان نسبت داده است. اما درباره خصوص فردوسى پیوسته اسناد بیدقتى به او مى‏دهد، و از نظر تاریخى او را به اشتباه کارى در تاریخ، منسوب مى‏کند.

او توقع دارد که فردوسى که هزار سال پیش از او مى‏زیسته مورخى بسبک قرن نوزدهم باشد. اگر توقع او عملى مى‏شد امروز ایرانیان شاعر ملى نامدارى چون فردوسى را نداشتند. وانگهى فردوسى بارها گفته است که من از روى نسخه شاهنامه نثر( شاهنامه ابومنصور محمد) این شعرها را سرودم و ضامن دوزخ و درکش نیستم. فردوسى وقتى که داستان جنگ‏هاى رستم را با دیوان مى‏گوید، احتیاط را از دست نداده و به خوانندگان اثرش مى‏گوید: دیو همانا آدم بد است.

تو مر دیو را مردم بد شناس            کسى کو ندارد ز یزدان سپاس‏

هر آنکو گذشت از ره مردمى            ز دیوان شمر مشمرش آدمى‏

خرد کو بدین گفته‏ها نگرود            مگر نیک معنیش مى نشنود

طبیعت، هنر فردوسى و تحقیقات نولدکه را در یکنفر تاکنون جمع نکرده است.

نولدکه از این‏ها فراتر رفته و فردوسى را متهم مى‏کند که در نسخه نثر شاهنامه، موقع سرودن شعر مرتکب حذف و تغییر شده است, و حتى فرخان را که نام شهر و راز سردار دلیر خسرو پرویز است و در متن کتاب پهلوى بوده، نتوانسته درست بخواند، در نتیجه آن را بصورت( فرامین) در شعرش آورده است! از یکطرف مى‏گوید مسلمانان در عصر فردوسى زبان پهلوى نمیدانستند و فردوسى هم زبان پهلوى نمیدانست، اما اعضاء انجمن مأمور تدوین شاهنامه نثر ابومنصور محمد چون زردشتى بودند زبان پهلوى را مانند زبان مقدس دینى خود مى‏دانستند، از طرف دیگر، فردوسى را متهم مى‏کند که نتوانسته فرخان را در متن پهلوى بخواند و آن را فرامین خوانده است. این است خصومت یک خاور شناس مغرض و سبک وزن که قدر علم و دانش خود را نمیداند، و از حدود موازین تحقیق و اخلاق پا را فراتر مى‏گذارد, و در حقیقت مى‏خواهد با نواختن چند مشت بر برج ایفل، آن را خراب کند, ولى فردوسى برج بلند پایدار مردم ایران زمین است.

برداشت از اینجا

میلاد - پهلوانان شاهنامه


به میلاد بسپرد ایران زمین،        کلید درِ گنج و گاه و دین


از داستان رفتن کاوس به مازندران


میلاد از سرداران ایرانی است و بابِ گرگین.«میلاد» ریختی است دیکر از «مهرداد»، یا به سخنی باریکتر،«مهراد» این ریختِ نام نیز روایی داشته است؛

در «مهراد» ه به ی و ر به ل دیگر گشته است و ازآن «میلاد» برآمده است.

این نام که در پهلوی مثره دات mithradat بوده است و به معنی آفریدۀ مهر، در تازی «ملاذ» گردیده است.

بنیاد شهر ساوه را به این پهلوان باز خوانده اند؛ از این روی ساوه را «میلاذ گرد» یا «میلاذجرد» نیز نامیده اند.

نامۀ باستان جلد دو- صفحه361

ادامه مطلب ...

بالۀ زال و رودابه

باله زال و رودابه

بر ای خواندن بیشتر در این باره به اینجا بروید

فیلم کوتاهی از این باله را اینجا ببینید 

http://barbodproductions.com/ 


زال در حین شکار خشنسار(مرغابی)

زال در حین شکار مرغان وحشی، برگی از شاهنامه موزه

زال در حین شکار مرغان وحشی، برگی از شاهنامه موزه فیتزویلیام در کمبریج

شاهنامه ی فردوسی و تصویرهای کلوزآپ- عباس معروفی

آن سالها که می توانستیم به راحتی سایت  رادیو زمانه را بخوانیم و گوش کنیم  و موضوعات سیاسی اینقدر سایتها را درگیر نکرده بود تقریبا همه ی مطالب عباس معروفی را می خواندم . شخصیت های شاهنامه همیشه ذهنم را درگیر می کنند . ایرج یکی از آنهاست که هیچگاه نمی توانم بگویم رفتن نزد سلم و تور ش کار درستی بود یا اشتباه!

این مقاله عباس معروفی را از آن سالها  خوب به یاد دارم. چند روز پیش به دنبالش گشتم  و یافتم ولی شوربختانه صدایش را نتوانستم دریافت کنم اگر شما توانستید صدا را از سایت بردارید برای ما هم بفرستید.

عباس معروفی با صدای گرم و دلنشین خودشان این جستار را خواندند و صدایش هنوز هم در گوشه ی ذهنم است . اصلا به نظرم گوشه ای از روان ایرج در وجود ایشان جاریست . با هم مقاله را بخوانیم:

 

عباس معروفی:

شاهنامه ی فردوسی و تصویرهای کلوزآپ

آگاهی یافتن فریدون از کشته شدن ایرج

فریدون نهاده دو دیده به راه
سپاه و کلاه آرزومندِ شاه


ادامه مطلب ...

ترجمه شاهنامه به ترکی

 

  

استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آتاتورک ترکیه از انتشار ترجمه کامل شاهنامه فردوسی در ترکیه خبر داد.
دکتر نعمت الله یلدیریم با اعلام این خبر به خبرنگار مهر گفت: حدود 20 هزار بیت شاهنامه را استاد مانجاتی لوگال به زبان ترکی استانبولی ترجمه کرده بود که در سال 1905در ترکیه منتشر شد،. این کتاب اولین ترجمه شاهنامه به زبان ترکی است اما تا کنون ترجمه کاملی از این اثر بزرگ ایرانی وجود ندارد، بنابراین تصمیم گرفتم باقیمانده ابیات شاهنامه را ترجمه کنم و به همراه 20 هزار بیت استاد لوگال منتشر کنم.

وی افزود: در مرحله اول 5هزار بیت شاهنامه را ترجمه کردم که به همراه ترجمه شاهنامه لوگال در قالب یک کتاب منتشر شد و هم اکنون نیز مشغول ترجمه 30 هزار بیت باقیمانده هستم که پس از اتمام کار به عنوان جلد دوم شاهنامه منتشر خواهد شد.

یلدیریم تصریح کرد: نجاتی لوگال استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آتاتورک بود که در سال 1964 فوت شد. من جلد اول شاهنامه را که اغلب آن ترجمه‌های لوگال بود با نسخه ژولیوس مهلو مصحح فرانسوی مقابله کردم و این جلد توسط  یکی از معتبرترین انتشارات ترکیه با عنوان "کابالچی" منتشر شد .

قرار است که جلد دوم شاهنامه را نیز این ناشر روانه بازار کتاب کند.
.. 

برداشت از اینجا

راز نوروز در شاهنامه

سه راز در شاهنامه:


یک:

در شاهنامه جمشید شاهی است که در دوران او همه در دوستی و آرامش زندگی می کردند و مرگ و بیماری از زمین رفته بود و به  مناسبت این پیروزی جشنی بر پا می شود و جمشید را روی تخت می گذارند و به آسمان می برند و آن روز را روز نو می خوانند.


دو:

نوروز در متون دیگر  هم به  دوران جمشید بر می گردد.در متون دیگر نوشته شده ،در زمان جمشید، سرما زمین را فرا می گیرد و جمشید با ساختن وَر از همه گونه انسان ها و حیوانات و گیاهان در ور گرد می آورد و پس از دوران چند ساله ی سخت ، سرما میرود و بهار می آید و آن روزی که جمشید و جانداران از ور بیرون می آیند و نخستین روز بهار بوده است و آن را  نوروز  می نامند.

نیم بیت «بر آسود از رنج روی زمین» در داستان جمشید رازی بر این داستان است.


سه:

مانند  فرشکرد زمین گویا در شاهنامه هم میان دوران ها دیده می شود. جمشید  و پس از او ضحاک و سپس فرشکرد شدن دوران با آمدن فریدون اینها تکرار نو شدن هاست!


به امید نو شدن روزگار ما




پ. ن: فرشکرد=فرش+کرد= نو آوری در انگلیسیFresh

دماوند از کرکس



******************************





بند کردن فریدون ضحاک را

بیاورد ضحاک را چون نَوَند / به کوه دماوند کردش به بند.
 


ادامه مطلب ...

ایرج مهر آیین

 

عکس از اینجا   

ایرج بی ابزار جنگی به دیدن برادران رفته  تا  به آنها نشان دهد که خواستار دوستی و مهربانی است. سلم و تور  از سخنان ایرج که می گوید تاج و تخت نمی خواهد و خواستار آزار آنان نیست، خشمگین می شوند! تور کرسی زرین  را بر  میدارد و بر سر ایرج می کوبد ایرج از او زنهار می خواهد و چنین می گوید:

 

«نیایدت- گفت:ایچ ترس از خداینه شرم از پدر؟!پس همین است رای.
مکُش مر مرا! کِت سرانجام کار،بپیچاند از خونِ من کَردگار.
پسندیٌ و همداستانی کنی، که جان داری و جان ستانی کنی!
میازار موری که دانه کش است !که جان دارد و جان شیرین خوش است.
مکن خویشتن را ز مردمکشان!کز این پس نیابی خود از من نشان.
بسنده کنم زین جهان گوشه ای ؛به کوشش فراز آورم توشه ای.

... 

» 

ایرج جان خود را  در قمارِ «مهر آیین» می بازد! بیت ها نشان می دهد اگر او از دست برادران جان به در می بُرد باز هم  به دنبال دوستی و گسترش مهر بود!