فریدون مشیری و فردوسی


با کلیک روی خروش فردوسی در زیر، صدای این قطعه شعر را بشنوید.


خروش فردوسی:


هنوز یادم هست:
چهار سالم بود،
که با نوازش سیمرغ،
به خواب می رفتم.

به بانگ شیهه رخش،
ز خواب می جستم.

چه مایه شوق به دیدار موی زالم بود!

به خواب و بیداری،
لب از حکایت «رستم» فرو نمی بستم.
!

ادامه مطلب ...

محیط طباطبایی و فردوسی


محیط طباطبایی

1281-1370


فردوسی که بی شک سرآمد همه ی داستان سرایان است در کلام خود مانند یک نفر شاعر درام نویسی است که در هر موردی سخن را مقتضی مقام می آورد. بر "هرکه" کشته شود تاسف می خورد و بدی از "هرکس" سر زند سزاوار نکوهش می داند.

شاهنامه ی فردوسی نقل منظومی از یک متن یا چند متن فارسی دیگر است که شاعر در نقل خود منتها درجه ی امانت را داشته و از این رو چیزی قاعدتن نباید برآن افزوده یا از آن لحاظ کاسته باشد.

فردوسی در شاهنامه ی خود با کمال درست کاری مواظب بوده متن داستانی را که در نظر داشته از زمان کیومرث تا یزدگرد به نظم در آورد. از آن جا که مرد بلند نظر درست کار خردمندی بوده، کمال سعی را به کار برده که پیوسته ی او مطابق آن دفتر پراکنده باشد و اگر در برخی موارد روح شاعرانه ی او تصرفی در معنا کرده، از حیث قوت تاثیر و قدرت تعبیر بوده است که در هر مقام آن چه در خور پهلوان و زمان و مکان بوده ایراد شده است.


(محیط طباطبایی - مقاله ی عقیده ی دینی فردوسی - فردوسی نامه ی مهر )

 از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی


محمدعلی ناصح و فردوسی

مهین سخنور گیتی حکیم فردوسی

که هست نطق فصیح از ثنای او الکن

روان چو آب زلال است نظم وی اما

به استواری کوهی است گویی از آهن

به گرد تربتش آراسته است باغی خوش

که با قیاسش گلشن نمابدت گلخن

نشان ز خلد برین است الحق آن فردوس

نمونه ای از بهشت است آری آن گلشن


(محمدعلی ناصح - یادنامه ی فردوسی)

 از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی

ادامه مطلب ...

تئودور نولدکه و فردوسی


تئودور نولدکه

Theodor Noldeke

1836-1930


کتابی را که دقیقی به پایان نبرد، یک نفر دیگر شروع کرد. این مرد بزرگوار، ابوالقاسم نام و فردوسی تخلص. در اثر تکمیل این کتاب مشهورترین شاعران ایران شد و در تاریخ ادبیات دنیا نام بزرگی از خود باقی گذاشته است. فردوسی از دل و جان علاقمند به روایات قدیمی ملی ایران بود. عشق و علاقه او نسبت به شاهان و پهلوانان ایران از هر یک بیتی که به نام آن ها می سراید، آشکار می شود.


(تئودور نولدکه - حماسه ی ملی ایران، ترجمه ی بزرگ علوی - از انتشارات دانشگاه تهران )

 از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی


عبدالوهاب عزام و فردوسی


عبدالوهاب عزام

ادیب شاهنامه شناس مصری

1881-1959


بعضی از دانشمندان شاهنامه را از حیث اهمیت به ایلیاد، و حکیم فردوسی را به هومر شرق توصیف کرده اند. ولی به عقیده ی من این توصیف و تشبیه با مقام حکیم فردوسی و دیوان او مطابقت نمی کند و درجه اهمیت شاهنامه نزد ملل شرقی به جهاتی بیش از اهمیت ایلیاد در نظر اروپاییان است.

شاهنامه سجل احوال و تاریخ ملت ایران از قدیم ترین عهد است و امتیاز و خصایصی در بر دارد که منظورمه های دیگر آن را واجد نیستند.

از چیزهایی که بر قیمت و مقام شاهنامه می افزاید این است که فردوسی داستان های آن را اختراع نکرده بلکه آن ها را تصویر کرده است و از این لحاظ می توان شاهنامه را آیینه تاریخ و افکار حقیقی ملت ایران شناخت و به عقیده ی این جانب این، مزیت مقام و اهمیت مخصوصی برای فردوسی ایجاد کرده است. زیرا جمع و وصف وقایع و حوادث تاریخی در ادوار مختلف به قالب شعری با این سلاست بیان و سرشاری طبع که از فردوسی به ظهور پیوسته بسیار صعب و دشوار است.



(عبدالوهاب عزام - مقام شاهنامه در ادبیات عالم - هزاره ی فردوسی )

 از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی

میرزا محمد داوری و فردوسی


درود جهاندار با فر و داد

بر او کاین همه داستان کرد یاد

هنرمند دانای بسیاردان

حکیم جهاندیده ی کاردان

سخن سنج فردوسی استاد طوس

که چرخ برین خاک او داد بوس

برآرنده ی نام ایران به ماه

فروزنده ی فر شاهان به گاه

گزارنده ی آسمانی سخن

نو آرنده ی روزگار کهن

که او فرشاهان فروزنده کرد

به نام این همه مردگان زنده کرد

سخن را یکی برترین پایه داد

کز آن سوی آن پای نتوان نهاد


(میرزا محمد داوری - نقل از فردوسی نامه مهر )

 از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی


ادامه مطلب ...

محمد علی فروغی و فردوسی

شاهنامه ی فردوسی هم از حیث کمیت و هم از جهت کیفیت بزرگترین اثر ادبیات و نظم پارسی است. بلکه می توان گفت یکی از شاهکارهای ادبی جهان است.

نخستین منت بزرگی که فردوسی بر ما دارد احیا و ابقا تاریخ ملی ما است. یک منت دیگر فردوسی بر ما احیا و ابقا زبان پارسی است. کلامش مثل آهن محکم است و مانند آب روان. و همچون روی زیبا که به آب و رنگ و خال و خط حاجت ندارد در نهایت سادگی و بی پیرایگی است.

از خصایص فردوسی پاکی زبان و عفت لسان اوست. کلیت فردوسی مردی است به غایت اخلاقی با نظر بلند و قلب رقیق و  حس لطیف و ذوق سلیم و طبع حکیم. همواره از قضایا تنبه حاصل می کند و خواننده را متوجه می سازد که کار بد نتیجه ی بد می دهد و راه کج انسان را به مقصد نمی رساند.


(محمدعلی فروغی - مقاله مقام فردوسی - هزاره ی فردوسی )

 از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی


ادوارد براون و فردوسی


ادوارد بروان


شک نیست که شهرت فراوان فردوسی، ب شاعری، ب سبب شاهنامه ی اوست.* نقادان شرقی و غربی، تقریبن به اتفاق، این منظومه ی بزرگ را دارای ارزش ادبی بسیار می دانند، باید دید که علت مقبولیت تمام و بی نظیر شاهنامه در ایران و سایر ممالکی که زبان پارسی در آن ها رواج دارد، چیست؟ البته در ایران نیرومندترین عاملی که همواره به شاهنامه ارج و مقام خاصی بخشیده است غرور ملی ایرانیان است نسبت به این کتاب که نماینده ی مجد و عظمت قومی آنان است. 

 

(ادوارد بروان - تاریخ ادبیات ایران - جلد دو فردوسی تا سعدی، ترجمه ی مجتبایی )

 از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی

 

* سطر اول این یادداشت با توجه به کامنت خانم ها پروانه و شهرزاد، به شکل زیر باید باشد: 

 شک نیست که شهرت فراوان فردوسی، به شاعری، به سبب ساهنامه ی اوست.  

 

اگر این متن بدون این توضیح درست می شد کامنت ها بی معنی می شدند. 

هر چند که متن کلی به های دیگری هم داشت که از دست خودمان هم در رفته بود.

 

شرف الدین علی یزدی و فردوسی


زندان اسکندر - یزد

ادامه ی مطلب را ببینید

خدایا به لطفت که بی انتهاست

چو لطف تو باشد چه حاجت به خواست؟

که جاوید فردوسی آسوده باد

به جایی که نامش به آن مژده داد

روانش به فردوسی اعلی مقیم

ممتع به انواع ناز و نعیم

چه نظم است کان پر هنر، داشته؟

چه کاخ فصاحت که افراشته؟

ندانم چه گویم من این گفته را؟

ازین سان گهرهای ناسفته را؟

نخوانم به سحرش که هست این حلال

نه معجز که باشد به شرعم وبال

بیان من از وصف آن قاصر است

بیان نیست حاجت، سخن ظاهرست


(شرف الدین علی یزدی - مقاله ایرج افشار - یادنامه فردوسی از انتشارات انجم آثار ملی)

 از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی

ادامه مطلب ...

جلال الدین همایی و فردوسی


جلوه ی عرش است این درگه کلاه از سر بنه

وادی طور است این جا موزه از پایت بکن

مرقد استاد طوس است این به خاکش جبهه سای

مدفن فردوسی است این بر زمینش بوسه زن

با دورد و با تحیت آستان او ببوس

پس بگو کای در سخن استاد استادان فن

ای ز تو مشکین هوای شعر چون از مشک جیب

ای ز تو رنگین بساط نظم چون از گل چمن

تیغ اگر باشد سخن نباشی تواش سیمین نیام

تیغ اگر باشد سخن، "باشی" تواش سیمین نیام
خود "پیمبر" نیستی "لیکن" بود شهنامه ات
آیتی منزل نه کم از معجز سلوی و "من"
کی بود هم چند یک در دری از نظم تو

آنچه یاقوت از بدخشان خیزد و در از عدن

 

(جلال الدین همایی - آرامگاه فردوسی - یاد نامه ی فردوسی)

 از نشریه جشنواره توس - 1354 به کوشش ضیاالدین سجادی


ادامه مطلب ...